مناسک حج و احکام عمره: مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی

مشخصات كتاب

سرشناسه : سبحانی تبریزی، جعفر، 1308 -

عنوان قراردادی : دعای روز عرفه

عنوان و نام پديدآور : مناسک حج و احکام عمره: مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی / جعفر سبحانی.

مشخصات نشر : قم : موسسه امام صادق(ع)، 1428 ق. = 1386.

مشخصات ظاهری : 272 ص.؛ 12×16/5 س م.

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری

موضوع : حج

موضوع : حج عمره

شناسه افزوده : موسسه امام صادق (ع)

رده بندی کنگره : BP188/8/س28م8 1386

رده بندی دیویی : 297/357

شماره کتابشناسی ملی : 1144492

فهرست مطالب اهميت و آثار سازندۀ فريضه حج

فصل اوّل: استطاعت شرعى براى حج

شرايط وجوب حجة الإسلام 20

شرط اوّل و دوم: بلوغ و عقل 20

شرط سوم: حرّيّت 22

شرط چهارم: استطاعت 22

شرايط نايب 32

حج مستحب 37

فصل دوم: اقسام سه گانۀ حج

حج تمتّع و حج افراد و حج قران 41

فصل سوم: احرام براى عمرۀ تمتع

نخستين عمل: محرم شدن 43

فصل چهارم: واجبات احرام

1. نيّت احرام 51

2. پوشيدن جامه هاى احرام 53

3. لبّيك گفتن 56

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 8

مستحبات و مكروهات احرام 58

فصل پنجم: محرمات احرام

اوّل: شكار 63

دوم: التذاذ جنسى 65

سوم: عقد كردن 67

چهارم: استمنا 69

پنجم: عطر زدن 69

ششم: پوشيدن لباس دوخته يا شبيه آن 71

هفتم: سرمه كشيدن 73

هشتم: نگاه كردن در آيينه 74

نهم: پوشيدن روى پا 74

دهم: سخنان ناشايست (فسوق) 75

يازدهم: جدال 75

دوازدهم: كشتن جانوران 77

سيزدهم: زينت نمودن 77

چهاردهم: روغن ماليدن بر بدن 78

پانزدهم: زدودن مو از بدن 79

شانزدهم: پوشاندن سر براى مردان 80

هفدهم: روبند زدن براى زنان 82

هجدهم: حركت زير سايبان متحرك براى مردان 83

نوزدهم: بيرون آوردن خون از بدن 85

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 9

بيستم: ناخن گرفتن 85

بيست و يكم: كندن دندان 86

بيست و دوم: كندن و بريدن گياه و درخت حرم 87

بيست و سوم: بستن سلاح بر خود 88

فصل ششم: بقيه اعمال عمرۀ تمتع

عمل دوم. طواف كعبه 89

واجبات طواف 92

مقدمات طواف 92

اوّل: نيت 92

دوم: طهارت از حدث اكبر و اصغر 93

سوم: طهارت بدن و لباس 95

شرط چهارم: ختنه 98

شرط پنجم: ستر عورت 99

كيفيت طواف 100

1 و 2. ابتدا و ختم به حجر اسود 100

3. قرار گرفتن كعبه در سمت چپ 101

4. طواف از خارج حجر اسماعيل 103

5. طواف ميان بيت و مقام ابراهيم 105

6. خروج از كعبه و شاذروان 107

7. مراعات هفت شوط 108

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 10

احكام بانوان در طواف 116

عمل سوم. نماز طواف واجب 119

طواف مستحب 123

عمل چهارم. سعى ميان صفا و مروه 124

معنى ركن در مناسك عمره و

حج 126

عمل پنجم. تقصير يا كوتاه كردن مو 131

فصل هفتم: اعمال حج تمتع

1. احرام بستن براى حجّ تمتع 136

2. وقوف در عرفات 138

3. مشعر الحرام 141

4. رمى جمره عقبه 144

5. قربانى كردن 148

سنّ قربانى 149

تندرستى 149

كمال خلقت (نداشتن عيب بدنى) 149

لاغر نبودن 151

محلّ قربانى 153

6. تراشيدن سر يا كوتاه كردن مو 157

فصل هشتم: اعمال مسجد الحرام

طواف زيارت 161

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 11

نماز طواف 161

سعى ميان صفا و مروه 161

حلق يا تقصير 161

فصل نهم: گذراندن شب در منى (بيتوته)

بيتوته در شب هاى يازدهم و دوازدهم در «منى» 165

مخير است بين نيمه اوّل شب، يا حضور در نيمه دوم قبل از طلوع فجر 165

فصل دهم: عمرۀ مفرده

اعمال عمره مفرده عبارت است:

1. احرام، 2. طواف خانه خدا، 3. نماز طواف، 4.

سعى بين صفا و مروه، 5. تقصير يا حلق، 6. طواف نساء 173

فصل يازدهم: حج افراد و قران

كيفيت احرام بستن براى حج افراد يا قران 177

كسانى كه منزل آنها در كمتر از شانزده فرسخ است، وظيفه آنان حج افراد و قران است 178

حج قران يا حج افراد تفاوتى ندارد جز اين كه در حج قران قربانى همراه خود مى آورد 178

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 12

مسائل متفرقه

اشياى گمشده در حرم 181

كسانى كه در مكه قصد اقامه كرده اند موقع خروج و عرفات تمام مى خوانند 182

ادعيه و آداب الحرمين

مستحبات ورود به مكّۀ معظمه 189

آداب مسجد الحرام و مكّۀ معظمه 189

مستحبات طواف 190

دعاهاى اشواط طواف 191

دعاى دور اوّل 191

دعاى دور دوم 191

دعاى دور سوم 192

دعاى دور چهارم 192

دعاى دور پنجم 192

دعاى دور ششم 193

دعاى دور هفتم 193

مستحبات نماز طواف 194

مستحبات سعى 195

دعاى امام حسين عليه السّلام در روز عرفه 201

دعاى كميل 219

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 13

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ

اهميت و آثار سازندۀ فريضه حج

فريضۀ حج، عمل عبادى و از اركان دين به شمار مى رود، و در تمام عمر يك بار بر انسان واجب مى شود، و وجوب آن از ضروريات دين و منكر آن مرتدّ و تارك آن مستحقّ عقاب و عذاب الهى است، و كافى است كه بدانيم اسلام عملى، بر پنج اصل اساسى استوار است: 1. نماز، 2. زكات، 3. حج، 4. صوم، 5.

ولايت.

امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: زائران خانۀ خدا چه در حج و يا عمره مهمانان خدا هستند كه اگر چيزى را درخواست كنند به آنان داده مى شود، و اگر او را بخوانند اجابت مى كند. اگر دربارۀ كسى شفاعت كنند، شفاعت آنان پذيرفته مى شود، و اگر چيزى از خدا نخواهند، خدا خود به آنان مى بخشد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 14

هدف از تشريع فريضه حج، دعوت به خضوع در برابر خداست و اين مطلب با توجه به اعمال حج كاملا روشن و هويدا است.

عبادت و پرستش حق، و طرد پرستش غير او، از نخستين اعمال آن گرفته تا آخرين عمل آن آشكار است، و نيازى به تذكر ندارد بالأخص اگر اين اعمال با دعاهاى

مستحب، و اذكارى كه پيرامون آنها وارد شده است توأم گردد، و از مجموع اين اعمال چنين نتيجه گرفته مى شود:

حج: عبادت و پرستش حق است، در بهترين و زيباترين صورت ممكن.

حج: خضوع در برابر خداى با عظمت است، در بهترين شكل.

حج: تضرع و زارى به درگاه حق است، در عميق ترين نوع آن.

حج: عبادتى است كه در آن همه نوع عناصر اظهار عبوديت و بندگى گرد آمده و خضوع و خشوع، تقوا و وارستگى از شهوات، و بريدگى از دنيا، كاملا در آن به چشم مى خورد.

زائران خانه خدا، با پوشيدن دو قطعه لباس، وارستگى خود را از مظاهر مادى به نمايش گذارده و چنين وانمود مى كنند كه جز خدا، همه چيز حتى فرزند، خانواده و ميهن، همه و همه را به دست

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 15

فراموشى سپرده اند و چيزى كه محيط فكر زائر خانه خدا را مشغول مى سازد، جز «لبيك گفتن به نداى خداى يگانه» چيزى ديگر نيست.

اين مسأله با توجه به اعمال فريضه حج و اماكنى كه اين اعمال در آنجاها انجام مى گيرد و مواقفى كه بايد زائر در آنجا توقف كند، كاملا واضح و روشن است از اين جهت بايد حج را از بزرگ ترين اعمال عبادى و فرائض مذهبى شمرد.

فلسفۀ حج تنها در خودسازى منحصر نمى شود، هر چند خود آن، از ارزش والايى برخوردار است.

در انجام اين فريضۀ الهى، آثار سازنده و مصالح اجتماعى و دينى فراوانى است كه امام صادق عليه السّلام در سخنان خود بدان اشاره نموده است.

«و جعل فيه الإجتماع من المشرق و المغرب ليتعارفوا و لتعرف آثار رسول اللّه و تعرف أخباره و لا تنسى

و لو كان كلّ قوم إنّما يتّكلون على بلادهم و ما فيها هلكوا و خربت البلاد و سقط الجلب و الأرباح و عميت الأخبار و لم يقفوا على ذلك و ذلك علّة الحجّ». «1»

«در سرزمين مكّه، اجتماعى از مردم مشرق و مغرب زمين پديد مى آيد تا يكديگر را بشناسند و با آثار رسول خدا صلّى اللّه و عليه و اله و سلّم (تعاليم و

______________________________

(1). بحار الأنوار، ج 99، ص 33، نقل از علل الشرائع صدوق.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 16

احاديث) آشنا شوند، و اگر هر گروهى به آنچه خود داشتند، اكتفا مى كردند، نابود مى شدند، و آبادى ها رو به ويرانى مى نهاد و تجارت و بازرگانى به تباهى مى گراييد. اخبار و گزارشها به دست مردم نمى رسيد».

امام در اين حديث، به برخى از آثار ارزشمند حج اشاره مى كند كه تنها به بيان رؤوس آنها اكتفا مى كنيم:

1. شناخت مسلمانان از يكديگر

2. شناخت آثار و تعاليم رسول خدا صلّى اللّه و عليه و اله و سلّم

3. بهره گيرى از منافع اقتصادى حج، زيرا اگر هر كسى به آنچه كه در اختيار دارد، اكتفا نمايد، چرخ زندگى از حركت مى ايستد، و تبادل كالا و خدمات در ميان اجتماعات مختلف، اساس زندگى است.

4. تبادل اخبار و آگاهى ها، زيرا هر گروهى از نقطه اى در آنجا جمع شده و مى توانند يكديگر را از نقاط قوت و ضعف خودآگاه سازند.

*** فريضه حج، بسان فريضۀ نماز، از مسائل فراوانى برخوردار است، و احاطه بر مسائل آن، نياز به تلاش پيوسته اى دارد. زراره مى گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: فدايت شوم چهل سال

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص:

17

است دربارۀ حج از شما سؤال مى كنم، شما هم پاسخ مى دهيد و هنوز مسائل آن به پايان نرسيده است. امام در پاسخ گفت: آيا خانه اى كه پيش از آفرينش آدم، «مطاف ملائكه» بوده، مى تواند مسائل آن در مدت چهل سال به پايان برسد؟ «1»

از روايات زيادى استفاده مى شود كه حضرت باقر عليه السّلام و فرزند عزيزش حضرت صادق عليه السّلام آموزگاران امّت در مسائل حج بوده اند، تا آنجا كه ابو حنيفه مى گويد: «لو لا جعفر بن محمد ما علم النّاس مناسك حجّهم». «2»

صحيح مسلم كه يكى از صحاح شش گانه اهل سنّت است، پيرامون اعمال عمره و حجّ، حديثى از امام صادق عليه السّلام نقل مى كند حضرت در آن حديث سرگذشت حج پيامبر صلّى اللّه و عليه و اله و سلّم را از آغاز حركت از مدينه تا نزول آن حضرت به مكه و اعمالى كه انجام داده به تفصيل يادآور مى شود. «3»

و اگر مسلمانان كار خود را در اعمال حج بر اين حديث كه خاندان پيامبر از جدّ بزرگوارشان نقل كرده اند، استوار سازند، كمتر اختلافى رخ مى دهد.

در سال 1334 كه ملك سعود مهمان دولت ايران بود، مرحوم آية اللّه العظمى حاج آقا حسين بروجردى (1292- 1380) اين حديث

______________________________

(1). وسائل الشيعه، ج 8، باب 1، از ابواب وجوب حج، حديث 12.

(2). من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 519، كتاب حج، باب نوادر حج، شمارۀ 3113.

(3). صحيح مسلم، ج 4، باب حجة النبى، ص 39- 43.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 18

را در پاسخ نامه اى كه از طرف ملك ارسال شده بود، براى او فرستاد، و همراه اين حديث نامه اى نوشت و

در آن تلويحا يادآور شد كه عمل به اين حديث، مايۀ نزديكى مسلمانان به يكديگر مى باشد.

*** يادآور مى شويم، مسائل حج، به خودى خود مشكلاتى دارد، زيرا «حج» عملى است مركب از اجزاى مختلف در مكان هاى گوناگون كه براى نوع حجاج كه در عمر يك بار به اين سفر مى روند با غرابت و سختى هاى مختلفى همراه است.

از اين جهت، بايد روحانيان كاروان ها، مسائل را با بيانى روشن و ساده مطرح كنند و از پيچيده گويى بپرهيزند و به ويژه از بازگويى برخى از فروع نادر كه كمتر اتفاق مى افتد، خوددارى ورزند، مگر اين كه سؤال شود.

در اين رساله، سعى شده است مسائل مورد ابتلا به زبان ساده و دور از اصطلاحات علمى بيان شود، مسلما مسائلى هم هست كه در اين رساله نيامده، و در صورت نياز، مى توان از طريق استفتا به دست آورد.

خداوند همگان را به اعمال نيك و پسنديده موفق گرداند و خلوص در عمل را، به همگان عطا فرمايد.

بسم اللّه الرحمن الرحيم

عمل به رسالۀ شريفه مناسك حج و احكام عمره كه مطابق با فتاوى اين جانب است ان شاء اللّه تعالى مجزى است جعفر سبحانى 1428 ق

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 19

فصل اوّل استطاعت در حج

اشاره

مسأله 1. «حج» تحت شرايطى كه بعدا بيان مى شود، در عمر، يك بار واجب مى شود و آن را «حجّة الإسلام» مى گويند، و شرط آن استطاعت است.

مسأله 2. بر شخص مستطيع لازم است در نخستين سال استطاعت، حج را به جاى آورد و تأخير آن جايز نيست و اگر سال اوّل نرفت، بايد سال دوم برود و اگر نرفت در سال بعد.

مسأله 3. هر گاه مكلّف استطاعت مالى

پيدا كرد، بايد به دنبال تهيۀ مقدمات حج برود، مانند ثبت نام و ديگر امورى كه رفتن به حج به آنها بستگى دارد، و اگر سعى و كوشش كرد و در سال اوّل نتوانست به حج برود و استطاعت بدنى و يا مالى او از بين رفت، در اين صورت حج بر او واجب نشده است و در حال حاضر كه مستطيع مالى بايد چند سال در نوبت بماند، تا نوبت او برسد، احتياطا به

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 20

اندازه زمان انتظار صبر نمايد و خود را از استطاعت نيندازد.

شرايط وجوب حجة الإسلام

اشاره

حجة الإسلام، با چند شرط واجب مى شود:

شرط اوّل و دوم: بلوغ و عقل

حج بر كودك و ديوانه هر چند استطاعت مالى داشته باشند، واجب نيست.

مسأله 4. اگر غير بالغ محرم شود حجّ او صحيح است، ولى از حجّة الإسلام كفايت نمى كند.

مسأله 5. اگر كودك مميز براى حج محرم شود، ولى هنگامى كه براى وقوف به مشعر الحرام برسد، بالغ گردد حج او حجّة الإسلام و مجزى است.

مسأله 6. كسى كه گمان مى كرد بالغ نيست، و به نيّت حج مستحب محرم شد، بعد معلوم گشت كه به هنگام احرام، بالغ، و تكليف او حج واجب بوده است؛ چنين حجى كفايت نمى كند، مگر اينكه به هنگام احرام، تكليف واقعى خود را قصد كرده ولى تصور مى كرده كه تكليف واقعى او حج مستحب است، به گونه اى كه اگر توجه داشت، حج واجب را قصد مى كرد، در اين صورت حج او مجزى خواهد بود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 21

مسأله 7. «ولىّ» كودك غير مميز، مى تواند او را محرم كند، يعنى لباس احرام به او بپوشاند و نيت كند كه اين طفل را براى حج يا براى عمره محرم مى كنم.

مسأله 8. مقصود از «ولى» فردى است كه مى تواند در مال بچه، شرعا تصرّف كند، مانند پدر و جدّ پدرى و وصىّ. علاوه بر «ولى»، مادر و همچنين كسى كه متكفل امور كودك غير مميز است مى تواند كودك را محرم نمايد در مورد اخير احتياطا از ولىّ كودك اجازه بگيرد.

مسأله 9. هر گاه كودك مميّز يا غير مميّز محرم شد، بايد ولىّ او يا مادر، او را از محرمات احرام باز دارد. و اگر محرمات احرام را انجام دهد و «ولىّ» از آن

نهى نكند، كفّارۀ آن بر كسى واجب نيست مگر اين كه صيد كند، در اين صورت كفّارۀ آن بر عهدۀ ولى است.

مسأله 10. هزينۀ قربانى حج بر عهدۀ «ولى» و يا مادر طفل است، و بر مال طفل- اگر مالى داشته باشد- تعلق نمى گيرد. [اگر چه مادر مى تواند طفل را محرم كند ولى هزينۀ قربانى و كفارۀ صيد بر عهدۀ ولىّ است مگر اين كه خود مادر قبول كرده باشد.]

مسأله 11. بر ولىّ و مادر طفل لازم است مراقب باشد كه او اعمال عمره و حج را انجام دهد و اگر به خاطر كوچكى نتواند، به نيابت از او اعمال را انجام دهد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 22

مسأله 12. اگر طفل پيش از حضور در ميقات يا پيش از محرم شدن، بالغ گردد، حج او «حجة الإسلام» است.

شرط سوم: حرّيّت

مسأله 13. بر بنده و كنيز، حج واجب نيست، ولى پس از آزادى اگر مستطيع شدند، حكم آنان مانند ديگران است.

شرط چهارم: استطاعت

توانايى بدنى و مالى، و باز بودن راه، و امن بودن آن، و فرصت كافى براى رسيدن به حج، همگى از شاخه هاى استطاعت هستند.

مسأله 14. مقصود از استطاعت بدنى اين است كه مريض و بيمار و ناتوان نباشد و بتواند به هر وسيله ممكن به حج برود. و اعمال را انجام دهد و بازگردد. و اگر در خود احساس ناتوانى كرد، يا پزشك او را ناتوان تشخيص داد، در صورتى كه مأيوس از توانايى مجدد باشد، نائب مى گيرد.

مقصود از توانايى مالى، پول و يا كالايى است كه با فروش آن مى تواند هزينۀ رفت و برگشت و اقامت در مكه و مواقف و مشاعر را تأمين كند.

مسأله 15. يكى از شاخه هاى استطاعت اين است كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 23

ضروريات و نيازمندى هاى زندگى را- در حدّ شأن خود- داشته باشد، مانند خانۀ مسكونى، و وسيلۀ نقليه و ... و مسلّما شؤون افراد و محيط زندگى در تعيين حدود ضروريات مؤثر است، بنا بر اين، هر گاه زندگى در خانۀ غير ملكى، مطابق شؤون او باشد، و امكان مالى را در خريد مسكن، صرف نكند، حج بر او واجب مى شود.

اگر با وجود احتياج و نياز به ضروريات زندگى، امكان مالى خود را در حج مصرف كند، از حجة الاسلام كفايت نمى كند.

مسأله 16. كسى كه امكان مالى براى حج دارد، ولى ازدواج نكرده و به آن نيازمند است، ازدواج براى او مقدّم بر حجّ است، خواه زندگى بدون ازدواج براى او سخت باشد

يا نباشد.

مسأله 17. هر گاه، تمام شرايط استطاعت، را داشته باشد، و فقط از نظر توانايى مالى، از كسى طلب دارد كه وقت آن رسيده است، و گرفتن آن چندان مشكل نيست، در اين صورت بايد طلب خود را مطالبه كند و به حجّ برود، مگر اين كه بدهكار، طلب او را نپردازد.

مسأله 18. اگر از فردى طلبى دارد و وقت آن نرسيده است، ولى بدهكار آمادگى دارد كه بدهى خود را بپردازد، بايد طلب خود را دريافت كند و به حج برود.

مسأله 19. هر گاه فرد غير مستطيع براى هزينه هاى حج، وام بگيرد، مستطيع نمى شود، هر چند بتواند به تدريج وام خود را بپردازد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 24

مسأله 20. هر گاه فرد مستطيع، به شخصى بدهكار است، ولى وقت آن نرسيده است، اگر مطمئن باشد كه اگر به حج برود بدهى خود را در وقت خود مى تواند بپردازد، بر چنين فردى، حج واجب مى شود.

مسأله 21. كسى كه خمس يا زكات بدهكار است، در صورتى مستطيع مى شود كه علاوه بر قدرت بر پرداخت آنها، هزينه هاى حج را نيز داشته باشد.

مسأله 22. كسى كه استطاعت مالى دارد، ولى استطاعت بدنى ندارد، و يا راه براى او بسته است مى تواند هزينۀ حج را در جاى ديگر مصرف كند، ولى احتياط مستحب آن است كه در صورت بسته بودن راه، استطاعت مالى خود را حفظ كند، و اگر استطاعت خود را حفظ كرد و سال هاى بعد، استطاعت بدنى پيدا كرد و يا راه باز شد، بايد به حج برود.

مسأله 23. فردى مستطيع است كه علاوه بر تأمين هزينه هاى رفت و آمد و اقامت در

مكه و مشاعر، قدرت مالى بر مقدّمات حج نيز داشته باشد، مانند هزينه هاى گذرنامه و عوارض خروج و غيره ....

مسأله 24. هر گاه رفتن به حج از راه هاى عادى هزينۀ كمترى دارد ولى فعلا مقدور نيست و از راه هاى ديگر هزينۀ بالاترى دارد، در

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 25

صورت توانايى، بايد راه دوم را انتخاب كند، مگر اين كه نوعى اجحاف و خسارت غير قابل تحمّل براى او باشد. و يا حاكم شرع رفتن از اين راه ها را براى مصالح مردم تحريم كند.

مسأله 25. هر گاه فردى ملكى دارد كه زائد بر مؤونۀ زندگى است، بايد آن را بفروشد و به حج برود، و هر گاه شرايط به گونه اى است كه آن را به قيمت كمتر از معمول مى خرند، بايد بفروشد و به حج برود، مگر اين كه تفاوت قيمت به قدرى زياد باشد كه عرفا تحمّل آن براى او حرجى به شمار آيد.

مسأله 26. هر گاه فردى، كتابخانۀ ارزشمندى دارد كه از آن استفاده نمى كند و اگر بفروشد با پول آن مى تواند هزينۀ حج خود را تأمين كند، چنين فردى مستطيع است، و بايد به حج برود.

مسأله 27. اگر در استطاعت مالى خود شك كند، در صورتى كه احراز استطاعت آسان باشد بايد در اين مورد تحقيق كند تا وضع خود را روشن سازد.

مسأله 28. هر گاه فردى نذر كند كه مثلا در روز عرفه سال جارى در كربلاى معلّا باشد، و سيد الشهدا عليه السّلام را زيارت كند، ولى پس از نذر مستطيع شود، بايد عمل به آن را بر حج مقدم بدارد، ولى اگر مستطيع بود و بعدا

نذر كرد، در اين صورت حج، بر نذر مقدم مى باشد.

و همچنين است اگر نذر كند كه چند سال متوالى روز عرفه در

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 26

كربلا باشد، سپس مستطيع شود، در اين صورت نيز حج مقدم بر نذر مى باشد.

مسأله 29. هر گاه انجام حجة الاسلام با ترك واجبى يا ارتكاب گناه همراه باشد، بايد به حج برود، مگر اين كه واجبى كه ترك مى كند يا گناهى كه انجام مى دهد، اهميت بالايى داشته باشد.

مسأله 30. كسى كه توانايى مالى براى رفتن به حج ندارد، ولى فردى اعلام آمادگى مى كند كه در طول مدت حجّ، هزينه سفر او و هزينۀ زندگى خانواده اش را بپردازد. هر گاه چنين فردى مورد وثوق باشد، و از قول خود برنگردد، چنين فردى بايد به حج برود و به آن «حج بذلى» مى گويند و در اين مورد لازم نيست كه پس از برگشتن، تمكن مالى بر ادارۀ امور زندگى خود داشته باشد. تنها شرط اين است كه پذيرفتن چنين حجى پس از بازگشت، مايۀ گسستن رشتۀ زندگى او نگردد.

مسأله 31. فردى كه تعهد مى كند هزينۀ سفر حج ديگرى را بپردازد، نمى تواند بعد از شروع سفر او، از تعهد خود بازگردد.

مسأله 32. كسى كه امكان مالى ندارد، ولى فردى حاضر است هزينۀ حج و هزينۀ خانوادۀ او را يكجا به او ببخشد، تا او به حج برود، لازم است آن را قبول كند و به حج برود، و همچنين است اگر مالى را به او ببخشد ولى اسمى از حج به ميان نياورد، بايد بپذيرد و به حج برود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 27

مسأله 33.

قربانى در «حج بذلى» بر عهدۀ كسى است كه «متعهد» شده است هزينه را بپردازد، و اگر نپرداخت، و فرد، قادر بر قربانى باشد، بايد قربانى كند، و در غير اين صورت، حكم او، حكم كسانى خواهد بود كه قادر بر قربانى نيستند، ولى اگر يكى از محرمات احرام را انجام داد و كفاره اى بر آن مترتب شد، بر عهدۀ متعهد نيست.

مسأله 34. هر گاه فردى در مقابل مبلغى اجير شود كه در سفر حج خدمت كند، در صورتى كه آن مبلغ، براى ادارۀ زندگى او و خانواده اش در مدت حج كافى باشد، حج براى او واجب مى شود. و همچنين است كسانى كه حج بر آنها در برابر خدمتشان عرضه مى شود مانند طبيب كاروان، خدمه، مدير و روحانى و ساير عوامل، حج چنين افرادى از حجة الاسلام كفايت مى كند هر چند قبول بر آنها واجب نيست.

مسأله 35. كسى كه براى انجام حج از طرف كسى «نايب» شود، و مبلغ به حدّى باشد كه او را مستطيع سازد، در صورتى كه براى سال نخست اجير شده باشد، حج نيابتى را مقدم بدارد، و در سال بعد اگر استطاعت او باقى باشد، براى خودش حج انجام دهد.

مسأله 36. يكى از شرايط استطاعت مالى اين است كه در طول حج، هزينۀ افراد تحت تكفّل خود را تا بازگشت از حج داشته باشد، هر چند اين افراد شرعا واجب النفقه نباشند، ولى عرفا و اخلاقا هزينۀ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 28

آنها بر دوش اوست.

مسأله 37. يكى از شرايط استطاعت مالى اين است كه فرد مستطيع گذشته از داشتن هزينه هاى سفر حج، پس از بازگشت از

حج آبرومندانه زندگى كند، مثلا از طريق تجارت يا كشاورزى و يا صنعت و يا مستغلّات و يا كسب و كار، درآمدى براى زندگى خود داشته باشد و در اصطلاح فقها به آن «رجوع به كفايت» مى گويند، و اگر پس از بازگشت با عسرت و سختى زندگى كند، چنين فردى مستطيع نمى باشد.

مسأله 38. فردى كه استطاعت مالى داشته، و حج بر او مستقر شده، ولى فعلا استطاعت بدنى ندارد، مثلا مريض است، يا رفتن به حج براى او حرجى و مشقت زاست بر چنين فردى لازم است نايب بگيرد.

مسأله 39. فردى كه شرايط استطاعت در او جمع است، نبايد حج را به تأخير بيندازد، و اگر بدون عذر، به تأخير انداخت، و استطاعت او از بين رفت بعدا بايد به هر نحوى شد به حج برود، هر چند مشقت زا و حرجى باشد.

مسأله 40. فرد مستطيع بايد خود، فريضۀ حج را انجام دهد، و اگر ديگرى را نايب بگيرد كافى نيست، مگر اين كه بيمارى داشته باشد كه از بهبودى آن مأيوس باشد و يا ناقص العضوى كه انجام

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 29

اعمال و مناسك براى او حرجى باشد و يا پير باشد كه انجام حج براى او غير ممكن يا مشقت زا به شمار آيد.

مسأله 41. كسى كه استطاعت شرعى دارد، و به حج نرفته و همچنين كسى كه حج بر او مستقر گرديده و به حج نرفته است؛ نمى تواند از ديگرى نيابت بپذيرد.

مسأله 42. كسى كه حج بر او واجب شود و در رفتن كوتاهى كند و از دنيا برود، بايد هزينۀ حج او را از تركه، قبل از تقسيم بردارند،

و كافى است در اين مورد به هزينۀ حج ميقاتى اكتفا كنند، مگر اين كه وصيت كرده باشد كه براى او حج بلدى بگيرند، و بر وارث و يا وارثان لازم است كه در همان سال نخست، براى او حج نيابى بگيرند. و هزينه مازاد بر حج ميقاتى را، از ثلث ميت بردارند.

مسأله 43. اگر به حج بردن همسر، مهريه يا جزء مهريۀ زن باشد، زوج بايد به آن عمل كند، ولى اگر تنها وعده اى باشد، در اين صورت عمل به آن واجب نيست، هر چند شايسته است كه به آن عمل كند.

مسأله 44. هر گاه زن هزينه حج را داشته باشد و با درآمد خود، هزينۀ زندگى خود و عائله را تأمين مى كند، ولى اگر به حج برود، شوهرش از نظر هزينۀ زندگى به زحمت مى افتد، بايد به حج برود، و به زحمت افتادن شوهر مانع از حج نمى شود.

مسأله 45. بانوان مستطيع بايد به حج بروند و اذن شوهر شرط

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 30

نيست، ولى شايسته است رضايت او را جلب كند.

مسأله 46. هرگاه زنى بر اثر ارثيۀ شوهرش مستطيع گردد، و شرايط او به گونه اى باشد كه پس از رفت و برگشت از حج بتواند آبرومندانه زندگى كند، بر چنين فردى، حج واجب است، و اگر مريض و ناتوان و از بهبودى خود نااميد باشد، و بيمارى او در همان سالى كه ارث به او رسيده به وجود نيامده باشد بايد نايب بگيرد.

مسأله 47. هرگاه مهريۀ آن به اندازه اى باشد كه هزينۀ حج او را فراهم سازد و شوهر نيز متمكن از اداى آن باشد، در اين صورت،

لازم است مهريۀ خود را از شوهر مطالبه كرده و در راه حج مصرف كند، مگر اين كه شوهر توانايى بر پرداخت نداشته باشد و يا درخواست مهر، مشكلاتى در زندگى زناشويى پديد آورد، كه در اين صورت مستطيع نمى باشد.

مسأله 48. افرادى كه سهم امام و سهم سادات از ديگران نزد آنها هست، بايد اين نوع اموال را به مصرف خود برسانند و نمى توانند هزينۀ حج را با آنها تأمين كنند.

مسأله 49. اگر كسى خانۀ گران قيمتى دارد كه اگر آن را بفروشد مى تواند خانۀ مناسب شأن خود تهيه كند و با باقى ماندۀ پول به حج برود، بهتر است چنين فردى اين كار را انجام دهد، هر چند حج بر او واجب نمى شود، مگر اين كه اقدام به فروش كند، و خانه مناسب شأن تهيه كند، در اين صورت بايد با باقيمانده پول، به حج برود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 31

مسأله 50. كسى كه قسمتى از زندگى خود را از طريق كار و كسب، تأمين مى كند، و قسمتى را از طريق حقوق شرعى مانند زكات، سهم امام و سهم سادات، بر چنين فردى حج واجب نيست.

و اگر حج برود از حجة الاسلام كفايت نمى كند.

مسأله 51. كسى كه خانۀ مسكونى ندارد و با فروش زمينى مى خواهد خانه اى براى خود تهيه كند بر چنين فردى حج واجب نيست، هر چند بهاى آن زمين براى هزينۀ رفتن به حج كافى باشد.

مسأله 52. كسى كه سال هاى پيش مستطيع بوده و به حج نرفته است، ولى اكنون به خاطر بيمارى خاصى نمى تواند با هواپيما مسافرت كند، و وسيلۀ ديگرى براى رفتن نيست، چنين فردى بايد نايب بگيرد.

مسأله 53.

كسى كه در وطن خويش مستطيع نيست، حج براى او واجب نمى شود، ولى هرگاه در ايام حج در ميقات حضور يافت اگر توانايى انجام حج در آن مدت كوتاه را داشته باشد، حج براى او واجب مى شود، به شرط اين كه ديگر شرايط وجوب حج را دارا باشد.

مسأله 54. هرگاه كسى از طرف فردى حج نيابتى را پذيرفت، و بعدا در همان سال مستطيع شد، بايد حج نيابتى را مقدم بدارد و اگر استطاعت او براى سال بعد باقى ماند، در اين صورت نيز مستطيع خواهد بود، و بايد به حج برود.

مسأله 55. در استطاعت مالى، ماه معينى شرط نيست، هرگاه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 32

در طول يك سال، فردى مستطيع شد، نمى تواند خود را از استطاعت خارج كند، خواه اين استطاعت مالى در اوّل سال باشد، يا در ماه هاى نزديك به حج.

و همچنين اگر فردى در ماه هاى اوّل سال مستطيع نباشد، ولى در ماه هاى پايانى مستطيع شود، به گونه اى كه بتواند به حج برود، حج بر او واجب مى شود.

شرايط نايب

در نايب، امور ياد شده در زير شرط است:

1. بالغ بودن، 2. عاقل بودن، 3. ايمان، 4. وثوق به اين كه اعمال حج را به نحو صحيح انجام مى دهد، 5. آشنايى با اعمال حج و يا لااقل به وسيلۀ كسى كه راهنماى اوست. 6. ذمّۀ او در آن سال مشغول به حج واجب نباشد، 7. كليۀ اعمال را به غير مباشرت در ذبح خودش بتواند انجام دهد.

مسأله 56. شرايط كسى كه از طرف او حج انجام مى گيرد (منوب عنه)، عبارتند از:

1. مسلمان بودن،

2. زنده نبودن، و يا ناتوانى از انجام اعمال

به دليل پيرى يا بيمارى شديد كه اميدى به بهبودى آن نيست، هر چند در حج استحبابى از طرف ديگرى، اين شرط معتبر نيست،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 33

3. منوب عنه در زمان بلوغ مستطيع شده باشد، و اگر در زمان كودكى مستطيع بوده، تا زمان بلوغ ادامه داشته و حج بر او مستقر شده باشد، هر چند در حج استحبابى نيابت از صبىّ صحيح است.

مسأله 57. نايب بايد به هنگام عمل، شخصى را كه از طرف او حج انجام مى دهد، در نظر بگيرد و مستحب است نام او را ذكر كند.

مسأله 58. هرگاه نايب عمل را به صورت صحيح انجام داد، در اين صورت ذمّه كسى كه از طرف او نيابت پذيرفته است، برى مى شود، و اگر نايب پس از بستن احرام، و دخول در حرم بميرد، همين قدر از عمل كفايت مى كند و ديگر لازم نيست براى بقيۀ اعمال، نايب بگيرند.

مسأله 59. هزينۀ لباس احرام و هزينۀ قربانى بر عهدۀ نايب است، مگر اين كه در عقد نيابت، شرط كند كه طرف بپردازد، و همچنين اگر نايب، يكى از محرمات احرام را كه كفاره دارد، انجام بدهد، كفارۀ آن بر عهدۀ خود نايب است.

مسأله 60. در طواف نساء، كه پس از اعمال حج انجام مى گيرد، نايب بايد از طرف كسى كه نايب شده، انجام دهد، نه از طرف خودش، و اگر به هنگام طواف نساء قصد «ما فى الذمه» كند، آن نيز صحيح است.

مسأله 61. هرگاه نايب، طواف نسا را به صورت صحيح انجام ندهد، همسر وى بر او حلال نمى شود، و حتى اگر كسى كه از طرف

مناسك حج

و احكام عمره (سبحانى)، ص: 34

او نيابت را پذيرفته در قيد حيات باشد، مشكلى براى او پيش نمى آيد.

مسأله 62. اگر كسى از نظر زمانى فرصت كافى براى حج تمتع نداشته باشد، نمى توان او را براى حج نيابتى از طرف كسى كه حج تمتع بر ذمّۀ اوست، اجير نمود، ولى اگر هنگام نيابت دادن به او، فرصت كافى بود ولى بعدا روى حوادث پيش بينى نشده اى فرصت براى حج تمتع باقى نماند، و ناچار شد از حج تمتع به حج افراد «1» عدول كند، چنين حجّى صحيح و كافى است، مگر اين كه بدون عذر «فرصت سوزى» كند در اين حالت كفايت چنين حجى از منوب عنه، اشكال دارد.

مسأله 63. فرد نايب، فقط مى تواند از يك نفر نيابت بپذيرد و پذيرش نيابت از چند نفر در يك سال، جايز نيست، ولى مى تواند در برخى از اعمال مانند طواف، يا قربانى و يا رمى، از ديگران نيز نيابت كند.

مسأله 64. اگر دو نفر نذر كرده باشند كه اگر در انجام كارى موفق شدند، فردى را به هزينۀ خويش مشتركا براى حج اجير كنند.

در اين صورت نيابت يك فرد از دو نفر صحيح است.

مسأله 65. كسى كه استطاعت مالى و بدنى داشته ولى در

______________________________

(1). در فصل دوازدهم، حج افراد، توضيح داده خواهد شد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 35

رفتن به حج، كوتاهى كرده و بعدا هم پيرى و بيمارى مانع از آن است كه بتواند به حج برود، بر چنين فردى لازم است كه كسى را نايب بگيرد، مشروط بر اين كه اميد به بهبودى نداشته باشد.

مسأله 66. هرگاه، فردى استطاعت مالى پيدا كرد، ولى در

همان سال به خاطر پيرى و بيمارى موفق به رفتن نگشت، و اميدى به بهبودى خود، نداشته باشد، نايب گرفتن براى چنين فردى واجب نيست، زيرا وجوب حج بر او مستقر نگشته است.

مسأله 67. هرگاه در شرايطى كه فرد بايد نايب بگيرد، نايب گرفت و عمل را به صورت صحيح انجام داد، سپس عذر فردى كه نايب گرفته برطرف شد، ديگر لازم نيست خود به حج برود، امّا اگر عذر او موقعى برطرف شد، كه نايب هنوز در نيمه راه است، در چنين صورتى احتياط مستحب آن است كه خود شخص نيز به حج برود.

مسأله 68. كسى كه حج بر او واجب شده، خواه در همان سال يا در سال هاى پيش، نمى تواند از كسى نيابت بپذيرد.

مسأله 69. هرگاه نايب، پس از احرام و دخول در حرم بميرد، حج او صحيح است و ذمّه كسى كه از طرف او نيابت پذيرفته، برى مى شود ولى اگر پس از احرام و قبل از دخول در حرم بميرد، بايد براى آن شخص دوباره نايب بگيرند.

مسأله 70. كسى كه براى انجام حج نيابتى اجير شود و در نيمۀ راه پيش از عمل بميرد، براى دريافت اجرت سه حالت دارد:

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 36

الف. اگر مبلغ در مقابل عمل حج قرار گرفته، چيزى به او تعلق نمى گيرد.

ب. اگر مبلغ در مقابل «برئ الذمه» شدن منوب عنه پرداخت شده، و نائب پس از دخول در حرم فوت كند، همۀ مبلغ به او تعلق مى گيرد.

ج. هرگاه مبلغ در مقابل رفت و برگشت و عمل معين شده، به مقدارى كه كار انجام گرفته، به او تعلق مى گيرد، و غالبا نيابت ها

حالت دوم را دارد.

مسأله 71. مستحب است كه نايب پس از انجام حج نيابى، براى خود نيز عمرۀ مفرده انجام دهد.

مسأله 72. افرادى كه معذورند و نمى توانند برخى از اعمال حج را خود، انجام دهند، نمى توان آنها را براى انجام تمام اعمال حج، اجير كرد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 37

حج مستحب

مسأله 73. كسانى كه شرعا مستطيع نيستند ولى مى توانند با زحمت و مشقت، حج به جا بياورند، براى آنها مستحب است كه به حج بروند، و براى كسانى كه حج واجب را انجام داده اند، نيز مستحب است كه بار ديگر به حج بروند، و به هنگام بازگشت از حج مستحب است كه انسان قصد بازگشت كند. و از خداوند بخواهد بار ديگر نصيب او نمايد.

مسأله 74. انسان مى تواند از طرف افراد زنده يا مرده حج استحبابى به جا آورد، و همچنين مى تواند از طرف آنان طواف كند، البته اين در صورتى است كه آنان در مكّه نباشند و يا در صورت بودن، معذور باشند.

مسأله 75. كسى كه امكان مالى ندارد، مستحب است قرض كند و به حج برود، مشروط بر اين كه توانايى پرداخت آن را به موقع داشته باشد، البته اين نوع حج از «حجّة الإسلام» كفايت نمى كند.

مسأله 76. كسى كه استطاعت مالى دارد ولى دارايى او را اموال حرام تشكيل مى دهد، مستطيع نيست، ولى كسى كه احتمال مى دهد كه دارايى او آميخته به حرام باشد، مستطيع است و بايد به حج برود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 38

مسأله 77. هرگاه انسان حج استحبابى را به جا آورد، مى تواند ثواب آن را به ديگرى هديه كند، و يا از

اوّل چنين نيّتى را داشته باشد.

مسأله 78. كسى كه امكان مالى ندارد مستحب است با پذيرفتن نيابت و يا به عنوان ديگر به حج برود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 39

فصل دوم اقسام سه گانۀ حج

اشاره

حج بر سه قسم است:

1. حج تمتّع.

2. حج افراد.

3. حج قران.

حج تمتع وظيفۀ كسانى است كه محلّ زندگى آنان، از مكّه حداقلّ 16 فرسنگ شرعى دور باشد.

حج افراد، و حج قران، وظيفۀ گروهى است كه محلّ زندگى آنان، از مكه كمتر از 16 فرسنگ شرعى فاصله داشته باشد.

تفاوت «حج قران» با «حج افراد»، بسيار كم است و مهمترين تفاوت آن دو اين است كه زائر خانۀ خدا در حج قران، قربانى را با خود مى آورد، و به همين سبب قربانى بر او واجب است ولى در حج افراد، قربانى نيست، و تفصيل اين دو گونه حج و تفاوت آن دو

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 40

با يكديگر و هر دو با حج تمتع، بعدها خواهد آمد، و چون وظيفۀ بيشترين مسلمانان، حج تمتع است در اين جا به بيان اين حج مى پردازيم، و در آينده در فصلى جداگانه به بيان دو گونۀ ديگر آن خواهيم پرداخت.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 41

حج تمتّع

حج تمتع، مركب از دو عمل است:

1. عمرۀ تمتع

2. حج تمتع

عمرۀ تمتع از 5 عمل تشكيل مى شود:

1. احرام

2. طواف كعبه

3. نماز طواف

4. سعى بين صفا و مروه

5. تقصير يعنى گرفتن قدرى از مو يا ناخن

محرم به احرام عمره تمتع، وقتى از اين اعمال فارغ شد و كليه محرمات احرام بر او حلال گشت، دوباره براى اعمال حج احرام مى بندد.

اعمال حج تمتع عبارتند از:

1. احرام بستن در مكه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 42

2. وقوف در عرفات

3. وقوف در مشعر الحرام

4. رمى جمرۀ عقبه در منى

5.

قربانى در منى

6. حلق يا تقصير در منى

7. طواف زيارت در مكه

8. نماز طواف

9. سعى بين صفا و مروه

10. طواف نساء

11. نماز طواف نساء

12. بيتوتۀ در منى (شب را در منى به سر بردن)، شب هاى يازدهم و دوازدهم براى همه و شب سيزدهم براى برخى اشخاص.

13. رمى جمرات در روز يازدهم و دوازدهم. اشخاصى كه شب سيزدهم در منى مى مانند، بايد روز سيزدهم نيز جمرات را رمى كنند.

مسأله 79. فردى كه مى خواهد اعمال عمره يا حج را انجام دهد، قبلا بايد با اين اعمال، آشنا باشد، و يا لااقل به تدريج، هنگام انجام عمل، به وسيلۀ راهنما، آشنا گردد.

اكنون لازم است نخست به بيان اعمال عمرۀ تمتع و سپس به بيان اعمال حج تمتع بپردازيم.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 43

فصل سوم: احرام براى عمرۀ تمتع

اشاره

مسأله 80. نخستين عمل عمره تمتع، احرام بستن است. زائر خانۀ خدا براى عمرۀ تمتع، بايد از يكى از مواقيت پنج گانه احرام ببندد و علت تعدّد ميقات ها، به خاطر اختلاف راه هاى زائران است كه از شرق و غرب، يا شمال و جنوب عازم زيارت خانۀ خدا مى شوند، از اين جهت، مواقيت نيز متعدد مى باشند.

ميقات اوّل «مسجد شجره»

نخستين ميقات است كه به آن «ذو الحليفه» نيز مى گويند، و آن ميقات كسانى است كه از مدينۀ منوره به حج مى آيند يا به مدينه منوره آمده اند و مى خواهند از آنجا عازم عمره شوند.

فاصلۀ آن تا مركز شهر مدينه 9 كيلومتر است و با مكه 450 كيلومتر فاصله دارد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 44

مسأله 81. هرگاه ضرورتى پيش آيد، و انسان نتواند از «مسجد شجره» احرام ببندد، مى تواند از ميقات بعدى كه در مسير راه است، احرام ببندد، و نام آن ميقات، «جحفه» است كه بعدا گفته خواهد شد.

مسأله 82. احتياط مستحب است كه انسان در داخل مسجد احرام ببندد، ولى از خارج مسجد نيز، بستن احرام، بى اشكال است، و در اين قسمت، فرقى بين مسجد قديم و مسجد جديد نيست، زيرا كرارا اين مسجد، تخريب و بازسازى شده و از وضعى كه در زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داشته، خارج شده است.

كسانى كه مى خواهند خارج از مسجد احرام ببندند، لازم است سمت پشت قبله از بيرون مسجد يا سمت راست يا سمت چپ مسجد را براى اين كار انتخاب كنند.

مسأله 83. طهارت از جنابت و حيض و نفاس، و با وضو بودن شرط صحت احرام نيست.

مسأله 84. فرد جنب، نمى تواند در داخل مسجد،

محرم شود و بايد از بيرون مسجد به نحوى كه بيان شد، احرام ببندد، و اگر بخواهد در داخل مسجد، محرم شود، بايد حالت عبورى داشته باشد، يعنى از درى وارد و از در ديگر خارج شود و لبّيك را در حال عبور بگويد، و اگر در دوم مسجد بسته باشد، احتياط آن است كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 45

بيرون مسجد محرم شود.

مسأله 85. اگر حائض نتواند تا پاك شدن صبر كند، بايد بيرون مسجد به نحوى كه گفته شد، محرم شود.

دوم: «وادى عقيق»

كه اوايل آن «مسلخ» و اواسط آن «غمره» و اواخر آن «ذات عرق» نام دارد، و اين ميقات كسانى است كه از راه «عراق» و يا «نجد» به مكه مى روند. وسيع ترين ميقات در ميان مواقيت پنج گانه، همين ميقات است، كه در 180 كيلومترى مكه قرار دارد، و احتياط واجب آن است كه از نقطۀ «مسلخ» تا نقطۀ غمره محرم شود.

سوم: «قرن المنازل»

و آن ميقات كسانى است كه از راه طائف به حج مى روند، و نزديك ترين ميقات به مكّه همين ميقات است، كه از جادّۀ جديد 94 كيلومتر با مكّه فاصله دارد.

چهارم: «يلملم»

اسم كوهى است و آن ميقات كسانى است كه از راه يمن به حج مى روند و 100 كيلومتر با مكه فاصله دارد.

پنجم: «جحفه»،

ميقات كسانى است كه از راه «شام» به مكه مى روند، و نيز ميقات كسانى است كه به علّتى در مسجد شجره محرم نشده اند و همچنين جحفه، ميقات كسانى است كه از طريق دريا عازم حج مى شوند و پس از بستن احرام در آنجا، رهسپار بندر «جده» مى شوند، و فاصلۀ جحفه تا مكه 187 كيلومتر است و بين جحفه و نقطۀ غدير خم، حدود 11 كيلومتر فاصله است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 46

مسأله 86. هرگاه، يك شاهد عادل شهادت دهد كه فلان نقطه ميقات است، مى توان به قول او اعتماد كرد، و اگر شاهد عادلى در كار نباشد، بايد از اهل محلّ پرسيد و در صورت اطمينان به آن اعتماد كرد، ولى امروزه مواقيت پنج گانه به وسيلۀ تابلوهايى معين شده و طبعا مفيد اطمينان است.

مسأله 87. هرگاه از راهى برود كه هرگز از ميقات عبور نمى كند، مانند كسى كه از ايران و غيره وارد جدّه مى شود، آنان مى توانند به سه صورت محرم شوند.

الف. به مدينه منوّره بروند و از مسجد شجره محرم شوند، و يا به ميقات جحفه بروند و از آن جا احرام ببندند.

ب. مى توانند در جدّه، يا نقطۀ محاذى جحفه كه در جنوب شرقى جده است، محرم شوند، و طبق نقل اهل اطلاع و نقشه هاى جغرافيايى، فرودگاه جدّه، و وسط شهر پيش از آن كه به پل بزرگ برسد، محاذى جحفه است.

ج. بهتر از آن اين است كه به حديبيه برود چه از راه قديم و چه از راه

جديد، و در آنجا محرم شود و اصولا كسى كه از يكى از مواقيت عبور نمى كند، رفتن او به ميقات واجب نيست، و مى تواند به يكى از دوگونۀ اخير محرم شود.

مسأله 88. هرگاه كسى در مسير خود از دو ميقات عبور مى كند، و در ميقات نخست احرام بست، ديگر لازم نيست در

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 47

ميقات دوم، تجديد نيت و احرام كند، و همچنين اگر از محاذات ميقات اوّل، احرام ببندد، سپس به محاذات ميقات دوم نيز برسد، تجديد احرام لازم نيست.

مسأله 89. بستن احرام، قبل از ميقات، بسان خواندن نماز قبل از وقت است، و جايز نيست مگر در يك صورت، و آن اين كه نذر كند، پيش از ميقات محرم شود، در اين صورت، واجب است، قبل از ميقات، محرم شود، بنا بر اين كسانى كه از هر نقطه اى، يك سره مى خواهند به مكه بروند، مى توانند به وسيلۀ نذر در فرودگاه محرم شوند، و ديگر تجديد احرام در ميقات لازم نيست.

مسأله 90. مقصود از محاذات اين است كه ميقات سمت چپ يا راست او قرار گيرد، و اين يك امر عرفى است. هرگاه بگويند اين نقطۀ عبور شما، محاذى با فلان ميقات است، كافى است.

مسأله 91. اگر كسى به خاطر ندانستن مسأله يا فراموش كارى، بدون احرام از ميقات بگذرد، بايد برگردد و از همان ميقاتى كه عبور كرده است، احرام ببندد، چه داخل سرزمين حرم شده باشد، چه نه، و اگر امكان نداشت، اگر داخل حرم نشده، از همانجا احرام ببندد، و احتياط مستحب آن است كه چند قدم به سمت ميقات برود و از آنجا احرام ببندد.

اگر

داخل حرم شده باشد، واجب است از حرم خارج شود و از مرز حرم، محرم شود و اگر به خاطر تنگى وقت يا عدم امكان،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 48

نتواند از حرم خارج شود، لازم است، به مقدارى كه مى تواند عقب برود، هر چند به مرز حرم نرسد، و از آن جا احرام ببندد.

مسأله 92. اگر زن حائض، به خاطر ناآشنايى به مسأله يا به هر علّت ديگر در ميقات محرم نشود، حكم وى، حكم همان فردى است كه در مسألۀ قبل گفته شد.

مسأله 93. هرگاه فردى عمدا از ميقات محرم نشود، و نتواند به خاطر ضيق وقت يا عذر ديگر به ميقات برگردد، و در پيش روى او ميقات ديگرى نباشد، نمى تواند حجّ انجام دهد، هر چند احتياط مستحب آن است كه از مرز حرم، احرام ببندد و اعمال خود را انجام دهد، و سال ديگر نيز بايد حج را قضا كند.

مسأله 94. عبور از ميقات بدون احرام، جايز نيست، چنان كه عبور از محاذات ميقات، بدون احرام حرام مى باشد، ولى اگر اين حرام را مرتكب شد و از ميقات دوم احرام بست، حج او صحيح است.

مسأله 95. هرگاه كسى مى تواند از دو ميقات كه يكى از آنها «مسجد شجره» است احرام ببندد، بهتر است مسجد شجره را انتخاب كند كه فضيلت بيشترى دارد.

مسأله 96. كسانى كه در غير ماه هاى حج (شوال و ذى قعده و ذى حجه) به عمره مفرده رفته اند و تا موسم حج در عربستان

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 49

مانده اند، و اكنون مى خواهند عمرۀ تمتع را انجام دهند، هرگاه در مسير آنان به مكه،

ميقاتى وجود دارد، بايد از همان جا محرم شوند، و اگر در مكه اقامت دارند، بايد از مرز حرم (ادنى الحل) براى عمرۀ تمتع احرام ببندند. بنا بر اين گروه دوم مى توانند از «تنعيم» و يا «حديبيه» كه نزديك ترين مرزهاى حرم به مكه هستند، محرم شوند.

مسأله 97. كسانى كه براى عمرۀ مفرده به مكه مى روند، حكم آنان، حكم كسانى است كه براى عمرۀ تمتع محرم مى شوند، هرگاه در مسير آنان ميقاتى باشد از آنجا محرم مى شوند و نبايد بدون احرام، از ميقات عبور كنند، و در صورت عبور، بايد برگردند و از آنجا محرم شوند، و اگر در مسيرشان، ميقات نيست، مى توانند از مرز حرم كه در اصطلاح فقها (ادنى الحل) نام دارد، احرام ببندند. مرزهاى حرم به وسيلۀ تابلوهايى مشخص شده، و نزديك ترين و آسان ترين نقطه براى زائران، نقطۀ «تنعيم» و «حديبيه» است.

مسأله 98. كسانى كه در جدّه شاغل هستند، چه در عمرۀ تمتع و چه در عمرۀ مفرده، مى توانند از «ادنى الحلّ» (مرزهاى حرم) احرام ببندند و چه بهتر كه از «حديبيه» محرم شوند كه محل بيعت رضوان و مكث پيامبر و ياران او با حالت احرام تا بستن پيمان صلح مى باشد؛ گذشته از اين وسائل غسل كردن و خواندن نماز آماده تر است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 51

فصل چهارم واجبات احرام

واجبات احرام، سه چيز هستند:

اشاره

1. نيّت

2. پوشيدن لباس هاى احرام

3. لبيك گفتن

اينك به شرح هر سه مى پردازيم:

1. نيّت احرام

«عمره» و «حج» دو عمل عبادى هستند كه نزد خداوند داراى منزلت و احترام خاصى مى باشند، و احرام دروازه ورود به اين مناسك است، بنا بر اين نيّت احرام اين است كه قصد كند: ورود در اين عبادتى كه نزد خدا از احترام خاصى برخوردار است، و تركيب يك

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 52

رشته امور به نام «محرمات احرام» براى حفظ حريم اين عبادت است و به هنگام نيّت قصد ترك آنها لازم نيست و نيز نيّت قلبى كفايت مى كند و اگر بخواهد به زبان بياورد بگويد: محرم مى شوم به احرام عمرۀ تمتع يا حج تمتع از حجة الإسلام قربة الى اللّه و اگر در همه موارد به عنوان وظيفه فعلى محرم شود كافى است.

مسأله 99. از آن جا كه عمره و حج و اجزاى آنها، اعمال عبادى و يا قربى هستند، بايد به عنوان اطاعت خدا و تقرّب به او صورت پذيرد، نه براى ريا يا انگيزه هاى ديگر.

مسأله 100. اگر فردى عمرۀ تمتع خود را به عنوان ريا يا انگيزه هاى غير الهى به جا آورد، عمرۀ او باطل است و بايد عمرۀ تمتع را مجددا به جا آورد و اگر انجام دوباره عمرۀ تمتع ممكن نباشد، بايد حج خود را به «حجّ افراد» (بدون عمره) تبديل كند، زيرا «حجّ تمتع» بدون «عمره تمتع» پذيرفته نيست، و همچنين بايد سال ديگر حجّ تمتع خود را قضا كند.

مسأله 101. هرگاه برخى از اجزاى عمره را به عنوان ريا و انگيزه هاى غير الهى انجام دهد و نتواند آن

را جبران كند، به سان كسى است كه همۀ اعمال عمره را براى ريا انجام داده است.

مسأله 102. هرگاه به وسيلۀ ندانستن مسأله، يا جهات ديگر، موقع بستن احرام براى عمرۀ تمتع، براى حج تمتع احرام ببندد، احرام

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 53

او باطل است، مگر اين كه در اوّل قصد او اين باشد كه آنچه فرمان خدا است انجام مى دهد، هر چند خيال مى كرد كه آن واجب، احرام حج است، به نحوى كه اگر كسى او را تذكر مى داد، فورا از نيت برمى گشت.

2. پوشيدن جامه هاى احرام

مسأله 103. پوشيدن دو جامۀ احرام، كه يكى به صورت «لنگ» و ديگرى به صورت «ردا» كه بر دوش افكنده مى شود، بر مردان واجب است. و احتياط لازم آن است كه زنان نيز علاوه بر جامه هايى كه بر تن دارند، اين دو جامه را نيز بپوشند و طواف و سعى را با آن دو انجام دهند.

محرم بايد اين دو لباس را پيش از گفتن «لبيك» بر تن كند، و اگر پس از گفتن لبيك اين دو لباس را بر تن كنند، احتياط آن است كه دو مرتبه «لبيك» را بگويند.

در پوشيدن دو جامه ترتيب خاصى لازم نيست، جز اين كه يكى به صورت «لنگ» باشد و از ناف تا زانو را بپوشاند و ديگرى به صورت «ردا» كه از شانه تا كمر را پوشش دهد.

در كندن و درآوردن لباس مخيط و پوشيدن لباس احرام،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 54

احتياط قصد قربت است.

مسأله 104. دو جامه احرام بايد از هم جدا و به صورت دو تكۀ جداگانه باشند، پس اگر با يك پارچۀ بلند از

شانه تا زانو را بپوشاند، صحيح نيست.

مسأله 105. گره زدن جامه هاى احرام اشكالى ندارد، ولى احتياط واجب آن است كه آن را كه لنگ قرار داده به گردن گره نزند، و اگر روى ندانستن مسأله يا فراموشى گره زد، احتياط آن است كه فورا باز كند، هر چند به احرام ضررى نمى زند و كفّاره هم ندارد

مسأله 106. جامه اى را كه بر دوش مى افكند، بايد روى شانه ها بيندازد، به طورى كه روى هر دو كتف را بپوشاند. امّا شيوه اى كه برخى از زائران خانۀ خدا انجام مى دهند يعنى در يك طرف، ردا را از روى شانه و در طرف ديگر از زير بغل عبور مى دهند، به طورى كه يك كتف آنان پيداست، صحيح نيست.

مسأله 107. از آنجا كه پوشيدن دو جامه، يكى از واجبات احرام است، طبعا بايد به نيت الهى بپوشد، يعنى قصد قربت كند.

مسأله 108. كليۀ چيزهايى كه در لباس نمازگزار شرط شده، در لباس احرام نيز شرط مى باشد، بنا بر اين نمى توان در جامه اى كه از حيوان حرام گوشت تهيه شده يا لباسى كه نجس است، محرم شد، و همچنين، مرد و بنا بر احتياط واجب، زن نمى تواند در لباس ابريشم

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 55

خالص، محرم شوند.

مسأله 109. جامه هاى احرام بايد به قدرى ضخيم باشد كه بدن از پشت آنها نمايان نباشد.

مسأله 110. هرگاه يكى از دو جامه احرام نجس شود، بايد آن را آب بكشد، يا عوض كند و در تطهير يا تبديل، مسامحه نكند.

مسأله 111. مستحب است انسان اعمال عمره را با آن دو لباسى كه در ميقات با آنها احرام بسته است، انجام دهد، بنا

بر اين اگر محرم، لباس خود را عوض كرد، بهتر است در هنگام انجام اعمال از دو لباس پيشين استفاده كند.

مسأله 112. محرم مى تواند براى عوض كردن دو جامه يا شستن آنها و يا رفتن به حمام و امثال آن، هر دو جامه را كنار بگذارد، و در غير اين صورت، لازم است همواره دو لباس احرام را بر تن داشته باشد.

مسأله 113. محرم مى تواند چند جامۀ احرام را روى هم بپوشد، تا خود را از سرما و مانند آن حفظ كند.

مسأله 114. هرگاه در حالى كه لباس دوخته بر تن دارد، لبيك بگويد و احرام ببندد، احرام او صحيح است، و اگر عمدا چنين كند، معصيت كرده، و بايد لباس دوخته را هر چه زودتر از تن به درآورد و دو جامۀ احرام را بپوشد، و همچنين است كسى كه از روى

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 56

فراموشى يا ندانستن مسأله، برخى از لباس هاى دوخته را از تن بيرون نياورده باشد.

مسأله 115. اگر مردى به خاطر عذر نتواند لباس دوختۀ خود را درآورد، بايد دو لباس را بر روى آنها بپوشد، و نيت احرام كند، و هرگاه عذرش برطرف شد، جامۀ دوخته را درآورد، و به همان لباس احرام اكتفا كند، و در هر حال براى پوشيدن لباس دوخته گوسفندى را قربانى كند.

3. لبّيك گفتن

سومين واجب احرام، گفتن لبيك به اين صورت است:

«لبّيك اللّهمّ لبّيك، لبّيك لا شريك لك لبّيك».

و احتياط آن است پس از جمله هاى گذشته چنين بگويد:

«إنّ الحمد و النّعمة لك و الملك، لا شريك لك».

و مستحب است بعد از آن بگويد:

«لبّيك ذا المعارج لبّيك، لبّيك داعيا إلى دار السّلام

لبّيك، لبّيك غفّار الذّنوب لبّيك، لبّيك أهل التلبية لبّيك، لبّيك ذا الجلال و الإكرام».

مسأله 116. گفتن تلبيه به صورت صحيح لازم و واجب است، و در حقيقت، جايگاه لبيك، همانند جايگاه تكبيرة الاحرام در نماز

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 57

واجب است و بدون گفتن آنها، انسان، محرم نمى شود.

مسأله 117. هرگاه كسى نمى تواند لبيك را به صورت صحيح ادا كند، بايد به وسيلۀ فرد وارد، آن را بگويد، يعنى كلمه به كلمه بگويند و او تكرار كند، و اگر هيچ كدام از آنها ممكن نيست، هر مقدارى كه مى تواند بگويد.

مسأله 118. اگر گفتن لبيك را فراموش كرد، يا از روى ندانستن مسأله، نگفت، لازم است برگردد، و از ميقاتى كه به صورت ظاهر احرام بسته، لبيك بگويد و احرام ببندد، و اگر بازگشت ممكن نيست، اگر داخل حرم نشده، در همان جا لبيك بگويد و محرم شود، و اگر داخل حرم شده، به مرز حرم (ادنى الحل) برگردد، و در آنجا لبيك بگويد و محرم شود، و اگر آن هم ممكن نيست، از همان جا كه مسئله را ياد گرفته يا به يادش آمده است لبيك بگويد و محرم شود.

مسأله 119. در گذشته گفته شد لبيك در احرام به منزلۀ تكبيرة الاحرام در نماز است و انسان بدون آن دو، وارد عمل نمى شود، بنا بر اين كسى كه لبيك نگفته ولى لباس پوشيده و از ميقات عبور كرده، محرم نمى شود، و اگر چيزهايى كه بر محرم حرام است كه بعدا خواهيم گفت به جا آورد، حرام نبوده و كفاره ندارد. همچنين اگر كسى لبيك را به عنوان «ريا» بگويد.

مسأله 120. هرگاه در

عمل عمره از ميقات بگذرد و شك كند

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 58

كه آيا به هنگام احرام، نيت عمرۀ تمتع كرده يا نيت احرام در حج تمتع، بايد بنا را بر اين بگذارد كه نيت احرام عمرۀ تمتع كرده است.

همچنين اگر در روز هشتم كه معمولا براى حج احرام مى بندند، پس از بستن احرام، ترديد كند كه آيا براى عمرۀ تمتع احرام بسته كه احرام او باطل باشد يا براى حج كه احرام او صحيح باشد. بايد بنا را بر دومى بگذارد و چه بهتر كه لبيك را دوباره بگويد و محرم شود.

مستحبات و مكروهات احرام

مسأله 121. مستحب مؤكّد است قبل از احرام، انسان غسلى به نيت آن انجام دهد، و اين غسل را مى توان در ميقات يا در محل اقامت، مانند هتل انجام داد، مشروط بر اينكه مردان پس از غسل تا رسيدن به نقطۀ احرام از پوشيدن لباس هاى دوخته پرهيز كنند.

مسأله 122. بايد لبّيك را در ميقات بگويد و تأخير آن جايز نيست، و اگر به تأخير انداخت بايد بسان كسى كه بدون احرام از ميقات عبور كرده عمل كند و حكم آن در مسأله 118 گذشت.

مسأله 123. گفتن لبّيك، فقط يك بار واجب است و آن هم به هنگام بستن احرام در ميقات است، ولى تكرار آن مستحب است، خصوصا اگر هفتاد بار بگويد كه ثواب زيادى دربارۀ آن وارد شده است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 59

مسأله 124. تكرار لبيك از ميقات تا ديدن خانه هاى مكه در عمره تمتع مستحب است، ولى آن گاه كه خانه هاى مكه نمايان گشت، لبيك را قطع كند، و كسى كه پس

از عمرۀ تمتع براى حج احرام مى بندد، تكرار آن تا نزديكى هاى ظهر عرفه مستحب است، و از ظهر عرفه به بعد آن را بايد قطع كند. و اگر كسى براى عمره مفرده محرم شود، اگر از خارج حرم محرم شود تكرار «لبيك» تا دخول حرم، و اگر از مكه محرم شود تكرار آن تا ديدن كعبه است.

مسأله 125. لال و كر مادرزاد زبان را مانند كسانى كه «لبيك» مى گويند حركت دهد و انگشت اشاره كند، و اگر بر اثر عارضه اى زبان او بند آمده با اخطار در قلب، به شيوه سابق عمل نمايد.

مسأله 126. اگر در حال طواف، بينى او نجس شود، بايد طواف را قطع كند و بينى را آب بكشد و طواف را از همان جا به پايان برساند، اگر به همان حالت طواف را ادامه دهد و نماز بخواند، بايد طواف و نماز را از سر بگيرد و اگر سعى هم انجام داده باشد، آن را نيز اعاده كند.

مسأله 127. مستحبات احرام چند چيز است:

1. قبلا بدن خود را پاكيزه نموده و ناخن و شارب خود را بگيرد و موى زير بغل و زير شكم را با نوره پاك كند.

2. كسى كه قصد حج دارد، از اوّل ماه ذى قعده و شخصى كه مى خواهد عمره مفرده انجام دهد از يك ماه پيش، موى سر و ريش

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 60

خود را كوتاه نكند.

3. پيش از احرام، مؤكدا در ميقات غسل كند، و زن حائض و نفسا نيز مى توانند اين غسل را انجام دهند.

4. دو جامۀ احرام سفيد و از پنبه باشند.

5. در صورت امكان، پس از فريضۀ

ظهر احرام ببندد، و در صورتى كه امكان نداشته باشد، بعد از يك فريضه ديگر و اگر آن هم ممكن نباشد، پس از شش ركعت يا دو ركعت نماز مستحبى اين كار را انجام دهد.

6. هنگام پوشيدن دو جامۀ احرام بگويد:

«الحمد للّه الّذى رزقنى ما أوارى به عورتى و أؤدّى فيه فرضى و أعبد فيه ربّى».

7. آن كه تلبيه ها را در حال احرام تكرار كند، به ويژه در چند وقت:

برخاستن از خواب بعد از هر نماز واجب و مستحب وقت سوار شدن و پياده شدن وقت رسيدن به مسافرانى كه سوار بر مركبى هستند هنگام بالا رفتن از سر بالايى يا پايين آمدن از سراشيبى آخر شب وقت سحر.

مسأله 128. مكروهات احرام چند چيز است:

احرام در جامۀ سياه خوابيدن محرم بر تشك و بالش زرد

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 61

رنگ احرام بستن در جامۀ چركين در جامۀ راه راه رفتن به حمام هاى عمومى كه شرايط خاصى داشته است بستن حنا و رنگ كردن موها، رنگى كه براى زنان آرايش به حساب بيايد و رنگ آن تا وقت احرام باقى بماند ولى رنگى كه مطابق رنگ طبيعى موى زن، مى باشد مكروه نيست و احتياط آن است كه در حال احرام از آن رنگ نيز استفاده نكند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 63

فصل پنجم محرمات احرام

اشاره

محرمات احرام، چيزهايى است كه براى محرم، و احيانا براى غير محرم نيز حرام مى باشد. مثلا شكار كردن در حرم، براى محرم و غير محرم، حرام است، ولى بيشترين محرمات در اين فصل، از آن كسانى است كه با گفتن لبّيك محرم مى شوند، و تعداد آنها 23 تا

است. البته بسيارى از محرمات با حلق و يا تقصير حلال مى شوند مگر عطر كه در حج با سعى حلال مى شود. و زن و مرد نيز، پس از طواف نساء بر همديگر حلال مى شوند.

اوّل: شكار

مسأله 129. كشتن حيوان صحرايى و وحشى حرام است، مگر اين كه از آزار آن بترسد كه در اين صورت كشتن آن اشكال ندارد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 64

مسأله 130. خوردن گوشت شكار بر محرم، حرام است، چه خودش شكار كرده باشد چه ديگرى، خواه شكارچى محرم باشد يا غير محرم.

مسأله 131. نشان دادن شكار به شكارچى، حرام مى باشد، بلكه هر نوع كمك به او براى محرم، حرام است.

مسأله 132. اگر محرمى، شكار را سر ببرد، بر محرم و غير محرم خوردن آن، حرام است، ولى اگر با تير يا سگ هاى شكارى شكار كند، خوردن آن بر محرم حرام است و بنا بر احتياط بر غير محرم، نيز حرام مى باشد.

مسأله 133. محرم مى تواند حيوان دريايى را شكار كند، و مقصود از آن، حيوانى است كه زير آب زندگى مى كند، بنا بر اين، پرندگان دريايى كه گاهى در آب و گاهى در خشكى زندگى مى كنند، از گروه حيوانات دريايى به شمار نمى آيند.

مسأله 134. محرم، مى تواند حيوانات اهلى را مانند مرغ و گاو و گوسفند و شتر، ذبح كند و از گوشت آنان بخورد.

مسأله 135. پرندگان وحشى، شكار صحرايى هستند، و ملخ نيز از همين گروه است.

مسأله 136. كشتن زنبورى كه احتمال دارد به انسان آسيب برساند، اشكالى ندارد، در غير اين صورت حرام است، و در هر

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 65

حال كشتن زنبور كفاره

دارد، كفّارۀ آن دادن مقدارى آرد گندم به فقير است.

دوم: التذاذ جنسى

مسأله 137. نزديكى با زن و بوسيدن و لمس كردن با شهوت و يا نگاه همراه با آن و هر نوع رفتار شهوانى كه با لذت همراه باشد، براى محرم، حرام است، ولى بدون قصد لذت يا نگاه شهوت انگيز زن و مرد مى توانند باهم زندگى كنند و در يك اتاق دربسته استراحت نمايند.

مسأله 138. هرگاه كسى در اثناى عمرۀ تمتّع پيش از سعى جماع كند، عمرۀ او باطل مى شود و بايد عمرۀ خود را تجديد كند، ولى هرگاه پس از سعى و قبل از تقصير، اين عمل را انجام دهد، عمرۀ او صحيح است، فقط بايد كفّاره بدهد.

مسأله 139. احتياط آن است كه اگر پيش از سعى صفا و مروه كه يكى از اعمال عمره تمتع است، با زن نزديكى كند، عمره را به پايان برساند، و دوباره عمره به جا آورد، ولى هرگاه پس از سعى اين عمل را مرتكب شود، فقط كفاره بر او لازم است.

مسأله 140. اگر در احرام حج، از روى عمد با زن نزديكى كند، و اين كار پس از احرام و قبل از وقوف در عرفات يا قبل از وقوف

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 66

در مشعر الحرام انجام گيرد، احكام زير بر آن مترتب است:

1. حج او باطل مى شود.

2. بايد اعمال حج را به پايان برساند.

3. در سال آينده دوباره حج انجام دهد.

4. بايد يك شتر كفّاره بدهد.

مسأله 141. اگر محرم در حج، پس از وقوف در مشعر با زن نزديكى كند، هرگاه اين عمل پيش از نيمه اوّل طواف نساء، انجام بگيرد، حج او

صحيح است، و فقط بايد كفاره بدهد و كفاره آن يك شتر است، و اگر پس از نيمه دوم طواف نساء باشد، حج او صحيح است و كفاره هم ندارد.

مسأله 142. اگر همسر خود را از روى شهوت ببوسد، كفارۀ آن يك شتر است، خواه منى از او خارج بشود يا نه و اگر بدون شهوت ببوسد، كفّارۀ آن يك گوسفند است.

مسأله 143. اگر عمدا به غير همسر خود نگاه كند و منى از او خارج شود، در صورت توانايى مالى، كفّاره آن يك شتر است، و اگر نمى تواند، يك گاو، و اگر به اندازۀ آن هم توانايى ندارد، بايد يك گوسفند كفاره بدهد.

مسأله 144. اگر به همسر خود از روى شهوت نگاه كند، و منى خارج شود، كفّارۀ آن، يك شتر است، و اگر به صورت عادى

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 67

نگاه كند، كفاره ندارد، هر چند حالتى پيش بيايد كه منى از او خارج شود.

مسأله 145. اگر با شهوت به بدن همسر خود، دست بزند، كفارۀ آن يك گوسفند است، خواه منى از او خارج شود يا نشود، و اگر بدون شهوت دست بزند، كفاره ندارد، هر چند حالتى پيش آيد كه منى از او خارج شود.

مسأله 146. هرگاه دست زدن يا نگاه كردن از روى شهوت، به خاطر فراموشى حكم خدا يا ندانستن آن از انسان سر بزند، عمره و حج او صحيح است و كفاره ندارد، ولى آن كس كه اين كار را از روى ناآگاهى از حكم الهى انجام دهد، گناه كار است.

مسأله 147. هرگاه مردى همسر خود را وادار به آميزش جنسى كند، بر مرد

دو كفاره واجب مى شود، و بر زن چيزى نيست، مگر اين كه زن هم در آغاز كار يا در اثنا، راضى شود، در اين صورت كفّارۀ زن بر خود او واجب است.

سوم: عقد كردن

مسأله 148. خواندن عقد نكاح بر محرم حرام است، خواه كسى را براى خود عقد كند، يا براى محرم ديگر يا براى كسى كه محرم نيست، همچنين حرام است در حال احرام در مجلس عقد به عنوان شاهد، حاضر شود (تحمل شهادت)، خواه براى محرم خوانده شود يا

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 68

غير محرم.

مسأله 149. شهادت دادن (اداى شهادت) بر عقد، چه در حال احرام شاهد آن شده باشد، يا در حال غير احرام، جايز است، هر چند احتياط مستحب آن است كه، آن را ترك كند.

مسأله 150. خواستگارى در حال احرام، مكروه است.

مسأله 151. محرم مى تواند به همسر مطلّقۀ خود اگر طلاقش رجعى باشد، رجوع كند. و زن در عده طلاق خلعى مى تواند از بدل خود برگردد.

مسأله 152. هرگاه محرم زنى را براى خود عقد كند، در صورت علم به حكم مسأله، و اين كه عقد زن در حال احرام، حرام است، آن زن تا ابد بر محرم حرام مى شود چه آن زن محرم باشد و چه نباشد، و خواه او نيز عالم به مسأله باشد يا نباشد.

مسأله 153. اگر محرم، زنى را براى خود عقد كند در حالى كه آگاه از حكم شرعى آن نبود، عقد او باطل است، ولى زن براى ابد حرام نمى شود، و بعدها مى تواند او را عقد كند.

مسأله 154. در مسائل گذشته فرقى بين عقد دائم و عقد موقت نيست.

مسأله 155. هرگاه مرد

غير محرم، زن محرمى را براى خود عقد كند، اگر يكى از آنان از حكم مسأله آگاه باشد و بداند كه عقد در حال احرام، حرام است، چنين عقدى باطل و آن زن براى آن مرد تا

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 69

ابد حرام مى شود.

مسأله 156. هرگاه براى محرمى عقد بخواند و او با همسرش نزديكى كند در صورتى كه زوج و زوجه و عاقد هر سه از حكم شرعى اين كار (حرام بودن) اطلاع داشته اند، بر هر يك جداگانه كفاره واجب است. و كفّارۀ آن يك شتر است، و اگر برخى از حكم شرعى آگاه بوده و برخى نبوده اند، كفاره تنها بر كسانى واجب است كه حكم شرعى را مى دانسته اند.

چهارم: استمنا

مسأله 157. مقصود از استمنا اين است كه به هر وسيله اى خواه با دست، خواه با بازى با همسر يا با تخيل و مانند اينها كارى كند كه از او منى بيرون بيايد، در اين صورت كفارۀ آن يك شتر است، بنا بر احتياط در مواردى كه نزديكى با زن موجب باطل شدن حج مى شود، استمنا نيز حج را باطل مى كند.

پنجم: عطر زدن

مسأله 158. استعمال عطرها مانند مشك و عود و عنبر و زعفران و گلاب و مانند اينها در حال احرام، جايز نيست چه به عنوان بوييدن و يا ماليدن به لباس و بدن و يا خوردن باشد، بنا بر اين

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 70

استعمال صابون ها و شامپوهاى معطر و همچنين خوردن غذاهايى كه زعفران و چيزهاى خوشبو دارد جايز نيست.

از بوييدن نعنا و كليه سبزى هاى خوشبو خوددارى شود ولى استفاده از آنها براى خوراك اشكال ندارد.

مسأله 159. اگر بدن و يا لباس محرمى در طواف و يا صف جماعت و يا غير آن، بر اثر تماس با ديگران بوى خوش گرفت، اشكال ندارد ولى اختيارا نبايد آن را ببويد.

مسأله 160. اگر در حال احرام كسى به انسان عطر و يا گلاب پاشيد چون خارج از اختيار انسان است، مانع ندارد ولى نبايد اختيارا آن را ببويد.

مسأله 161. رسيدن بوى خوش پرده كعبه، اشكال ندارد و اجتناب از آن لازم نيست.

مسأله 162. هرگاه براى دفع سرما و گرما ناچار است از لباس و يا غذاى معطّر استفاده كند، در اين صورت بايد بينى خود را بگيرد و از بوييدن عطر آن خوددارى كند.

مسأله 163. بايد از گل هايى كه براى عطرگيرى

كاشته مى شوند، مانند گل محمدى و گل ياسمن و گل نيلوفر، پرهيز كرد، ولى در غير اين نوع گل ها، اجتناب لازم نيست.

مسأله 164. از بوييدن و خوردن چيزهاى خوشبويى چون

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 71

دارچين و زنجبيل خوددارى شود.

مسأله 165. خوردن ميوه هاى خوشبو مانند سيب و به، مانعى ندارد، ولى بهتر است از بوييدن آنها خوددارى كند.

مسأله 166. محرم نبايد از بوى بد، بينى خود را بگيرد، ولى تند رفتن و فرار از چنين محلّى اشكال ندارد.

مسأله 167. خريد و فروش انواع عطر و خوشبوكننده ها در حال احرام جايز است، ولى نبايد آنها را حتى براى آزمايش ببويد.

مسأله 168. كفّارۀ بوى خوش در صورت استفادۀ خوردنى، يك گوسفند است، و در استعمالات ديگر مانند ماليدن به لباس و بدن و بوييدن آنها احتياطا يك گوسفند است.

مسأله 169. اگر در يك وقت، چند بار از بوى خوش استفاده كرد، يك كفاره واجب است، و اگر در اوقات مختلف اين كار را انجام داد، كفاره، مكرّر مى شود و اگر غذاى خوشبويى را خورد و فورا كفاره را داد، و سپس دوباره از آن استفاده كرد، كفاره تكرار مى شود، و اين حكم در بوييدن تنها بنا بر احتياط است.

ششم: پوشيدن لباس دوخته يا شبيه آن

مسأله 170. پوشيدن لباس هاى دوختنى، مانند پيراهن و شلوار و قبا بر مردان محرم حرام است، و بنا بر احتياط، از چيزهاى بافتنى يا آنچه كه به شكل پيراهن يا شلوار درآيد، نيز پرهيز كنند. ولى همراه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 72

داشتن هميان و كيف، و ساك دوخته و قمقمه آب و كيسه هايى كه براى حفاظت از دمپايى و وسايل همراه

زائر است و امثال اينها مانند گهواره هاى كوچكى كه براى بچه ها روى دست مى گيرند اشكال ندارد ولى از ماسك هاى بهداشتى كه بند آنها دوخته شده و عرفا به آن پوشيدن گفته مى شود خوددارى شود.

مسأله 171. دمپايى دوخته اگر تمام روى پا را تا آنجا كه مسح مى كنيم نپوشاند، اشكالى ندارد و همچنين كمربند اگر از حد معمول پهن تر نباشد و نوعى پوشش به حساب نيايد، بى اشكال است.

مسأله 172. همراه داشتن فتق بند در صورت ضرروت مانعى ندارد، هر چند دوخته باشد، ولى اگر دوخته بود كفاره بدهد.

مسأله 173. هرگاه براى ضرورتى ناچار به پوشيدن لباس دوخته شد، بايد كفاره بدهد، هر چند خلاف شرع انجام نداده است.

مسأله 174. كفاره پوشيدن لباس دوخته و نظير آن، يك گوسفند است.

مسأله 175. احتياط آن است، لباس احرام را با سنجاق قفلى به هم وصل نكند ولى در حال ضرورت، كه گاهى در مشعر الحرام و غيره پيش مى آيد، مانعى ندارد.

مسأله 176. زنان مى توانند از لباس دوخته بهره بگيرند، فقط نبايد دستكش در دست كنند خواه براى حفظ از سرما يا براى زينت

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 73

باشد.

مسأله 177. اگر مرد محرم لباس دوخته و يا شبيه دوخته را پوشيد و كفاره آن را پرداخت و سپس لباس دوخته ديگرى را پوشيد يا همان لباس را به درآورد و دوباره پوشيد، بايد كفّارۀ ديگرى بدهد.

مسأله 178. اگر مرد محرم چند لباس دوخته را در يك مجلس و يك زمان باهم پوشيد يك كفاره دارد ولى اگر چند لباس دوخته را در دو مجلس يا بيشتر بپوشد، كفارۀ آن متعدد خواهد بود.

هفتم: سرمه كشيدن

مسأله 179. سرمه كشيدن با

سرمه اى كه جنبۀ زيبايى دارد، حرام است، خواه آن را قصد كند يا نكند، و احتياط واجب آن است كه از مطلق سرمه كه در آن جنبۀ زيبايى هست، اجتناب كند، و اگر سرمه، ماده خوشبويى داشته باشد، هر چند براى زيبايى نباشد، حرام است.

مسأله 180. سرمه كشيدن بر زنان نيز مانند مردان در حال احرام حرام است و در اين قسمت ميان مرد و زن تفاوتى نيست.

مسأله 181. در كشيدن سرمه، كفاره نيست ولى اگر همراه با بوى خوشى باشد، كفّاره دارد.

مسأله 182. اگر براى استعمال سرمه، ضرورتى باشد و چيزى جايگزين آن نباشد، مانعى ندارد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 74

هشتم: نگاه كردن در آيينه

مسأله 183. مقصود اين است كه انسان در آينه نگاه كند تا چهرۀ خود را ببيند و يا خود را بيارايد ولى اگر براى رفع خون از بينى و صورت به آينه مى نگرد، مشكلى ندارد. و همچنين اگر راننده براى آگاهى از پشت سر به آينه مى نگرد اشكالى ندارد.

مسأله 184. در اين حكم فرقى ميان زن و مرد نيست.

مسأله 185. نگاه كردن در اجسام صيقلى مانند صفحۀ استيل يا شيشه هايى كه برخى اوقات جنبۀ آينه پيدا مى كنند يا نگاه كردن در آب صاف، اگر به قصد زينت باشد، حرام است.

مسأله 186. عينك زدن براى محرم مادامى كه زينت حساب نشود اشكال ندارد.

مسأله 187. نگاه كردن در آينه كفاره ندارد ولى مستحب است پس از آن، «لبيك» را تكرار كند.

مسأله 188. هرگاه محرم در اتاقى زندگى مى كند كه در آن آينه هست، اگر به قصد زينت در آن نگاه نكند، اشكالى ندارد، و براى جلوگيرى از احتمال حرام، پارچه اى روى آن

بيفكند.

نهم: پوشيدن روى پا

مسأله 189. پوشيدن چيزهايى مانند چكمه، گيوه و جوراب كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 75

تمام روى پا را مى گيرد، و به بدن مى چسبد، براى محرم حرام است.

مسأله 190. پوشيدن تمام روى پا با آنچه ياد شد، براى مردان حرام است نه زنان.

مسأله 191. اگر مرد به پوشيدن آنچه تمام روى پا را مى گيرد، نيازمند شود، احتياط آن است كه آن را شكاف دهد، و حالت يكپارچگى آن را از بين ببرد.

مسأله 192. در پوشيدن تمام روى پا با آنچه ياد شد، كفاره نيست، ولى مستحب است يك گوسفند قربانى كند.

________________________________________

تبريزى، جعفر سبحانى، مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، در يك جلد، مؤسسه امام صادق عليه السلام، قم - ايران، اول، 1428 ه ق مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)؛ ص: 75

دهم: سخنان ناشايست (فسوق)

مسأله 193. يكى از محرمات براى محرم فسوق است كه مقصود از آن سه چيز است: دروغ گفتن، دشنام دادن، فخرفروشى بر يكديگر.

مسأله 194. سخنان ناشايست، كفاره ندارد.

يازدهم: جدال

مسأله 195. مقصود از جدال آن است كه براى اثبات سخنى يا ردّ سخنى به خدا سوگند بخورد، خواه با لفظ جلاله «اللّه» باشد يا معادل آن در زبان هاى ديگر.

مسأله 196. هرگاه به غير لفظ جلاله يا معادل آن سوگند ياد

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 76

كند، مثلا به رحمان و رحيم و خالق آسمان ها و زمين، قسم بخورد، آن نيز جدال محسوب مى شود.

مسأله 197. هرگاه در حال احرام، براى اثبات حق مالى خود نيازمند سوگند شود، اين كار، اشكالى ندارد.

مسأله 198. هرگاه كمتر از سه مرتبه سوگند راست ياد كند، كفارۀ آن، استغفار است، ولى در مرتبه سوم كفارۀ آن يك گوسفند است.

مسأله 199. اگر در مقام جدال سوگند دروغ ياد كند، در مرتبۀ نخست كفارۀ آن يك گوسفند، و در مرتبۀ دوم يك گاو و در مرتبۀ سوم، يك شتر است.

مسأله 200. هرگاه، به هنگام جدال سوگند دروغى ياد كرد و كفارۀ آن را پرداخت، ولى باز سوگند دروغ ياد كرد، كفارۀ آن يك گاو است، و همچنين اگر پس از قربانى گاو، بار ديگر جدال كرد، كفارۀ آن يك شتر است.

مسأله 201. اگر در مقام جدال، سه مرتبه يا بيشتر سوگند راست ياد كرد، كفارۀ آن يك گوسفند است، مگر اين كه كفارۀ آن را بپردازد و بار ديگر سه مرتبه يا بيشتر سوگند راست ياد كند، در اين صورت نيز كفاره آن يك گوسفند است.

مسأله 202. اگر به دروغ سه

بار يا بيشتر سوگند ياد كند،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 77

كفارۀ آن يك شتر است، و اگر كفّاره آن را بپردازد براى مرتبۀ چهارم يك گوسفند، و مرتبۀ پنجم يك گاو و براى مرتبۀ ششم دوباره شتر است. و تمام موارد ياد شده در صورت علم به حكم شرعى و عمد است، ولى اگر از روى فراموشى و يا جهل قسم ياد كرد، و جدال نمود، چه دروغ و چه راست، كفاره ندارد.

دوازدهم: كشتن جانوران

مسأله 203. كشتن حشراتى كه در بدن انسان پيدا مى شوند، مثل شپش و كك و كنه.

مسأله 204. انداختن اين نوع حشرات از بدن جايز نيست و همچنين انتقال آنها از نقطه اى از بدن، به نقطه ديگر، مخصوصا اگر اين انتقال او را در معرض افتادن از بدن قرار دهد.

سيزدهم: زينت نمودن

مسأله 205. انگشتر به دست كردن، براى زينت، از محرّمات احرام است، ولى انگشترى كه جنبۀ زينت ندارد، مثلا براى حرز يا ثواب از آن استفاده مى شود، اشكال ندارد.

مسأله 206. استعمال حنا اگر در عرف، زينت حساب شود، براى محرم حرام است، هر چند قصد زينت نكند، به شرط اين كه بعد از حنا بستن، اثر آن در محلّ باقى بماند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 78

مسأله 207. اگر قبل از احرام حنا ببندد، و اثرش تا زمان احرام بماند، اشكال ندارد، ولى احتياط مستحب آن است كه از آن استفاده نكند. و همچنين است رنگ كردن مو قبل از احرام و پاك كردن آن به هنگام احرام لازم نيست.

مسأله 208. مرد و زن محرم از هر چيزى كه زينت شمرده مى شود بايد اجتناب كنند خواه به قصد زينت باشد يا نباشد.

مسأله 209. پوشيدن زيورهايى كه زن قبل از احرام عادت به پوشيدن آنها داشته اشكالى ندارد، ولى بايد آنها را از ديد نامحرم و حتى شوهر خود حفظ نمايد.

چهاردهم: روغن ماليدن بر بدن

مسأله 210. ماليدن روغن به بدن، اگر چه بوى خوشى در آن نباشد، حرام است.

مسأله 211. استفاده از روغنى كه پيش از احرام از آن بهره مى گيرند و اثرش تا وقت احرام باقى مى ماند، جايز نيست.

مسأله 212. در هنگام ضرورت، مانند بيمارى هاى پوستى، يا جلوگيرى از عرق سوز شدن يا براى بهبود يافتن آن مى توانند از روغنى استفاده كنند كه بوى خوش ندارد. ولى بهتر است در حال احرام، اگر براى او حرجى نباشد تحمل نمايد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 79

مسأله 213. خوردن روغن، اگر فاقد بوى خوش باشد، در حال

احرام، اشكال ندارد.

مسأله 214. ماليدن روغن به بدن اگر بوى خوش نداشته باشد، كفاره ندارد، ولى مستحب است گوسفندى قربانى كند.

مسأله 215. كفارۀ استفاده از روغن خوشبو يك گوسفند است، هر چند از روى اضطرار باشد.

پانزدهم: زدودن مو از بدن

مسأله 216. ازالۀ مو از بدن خود يا ديگرى، خواه محرم باشد، خواه غير محرم، حرام است.

مسأله 217. زدودن مو، هر چند يك مو باشد، حرام است.

مسأله 218. زدودن مو براى ضرورت، اشكال ندارد، ولى بايد كفاره بدهد.

مسأله 219. اگر به هنگام شستن صورت و يا وضو و غسل مويى از بدن خود به خود جدا شود، اشكال ندارد.

مسأله 220. زدودن مو، مطلقا حرام است خواه به وسيلۀ تراشيدن يا ماليدن داروى نظافت باشد يا كندن و يا قيچى كردن باشد.

مسأله 221. كفاره سر تراشيدن اگر براى ضرورت باشد، دوازده مدّ آرد گندم است (مدّ 750 گرم است) كه بايد به شش فقير بدهد، و يا سه روز روزه بگيرد و يا گوسفندى را قربانى كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 80

مسأله 222. كفارۀ تراشيدن سر بدون ضرورت، يك گوسفند است.

مسأله 223. اگر از زير بغل هاى خود، مو بزدايد، بايد گوسفندى قربانى كند، و اگر از يك بغل اين كار را انجام دهد، احتياط آن است كه گوسفندى را قربانى كند.

مسأله 224. هرگاه موى سر را به وسيله اى غير از تراشيدن، بزدايد، حكم آن از نظر كفاره با تراشيدن يكى است.

مسأله 225. اگر در حال التفات به احرام و عمدا دست خود را بر سر يا ريش خود بكشد و تار مويى، كنده شود، يك مشت آرد گندم كفاره بدهد.

شانزدهم: پوشاندن سر براى مردان

مسأله 226. پوشاندن سر براى مردان، به هر وسيله اى باشد، در حال احرام، حرام است، بنا بر اين، پوشاندن سر به وسيله گل و حنا و دارو و بار براى حمل جايز نيست.

مسأله 227. محرم نمى تواند سر زير آب كند، حتى نمى تواند سر

خود را در مايعات ديگرى مانند گلاب و غيره فرو برد.

مسأله 228. در پوشاندن سر، فرقى ميان تمام سر يا بخشى از آن نيست، فقط در فرو بردن سر در آب و مايعات، اگر نيمى از سر

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 81

را فرو برد، اشكالى ندارد.

مسأله 229. مقصود از سر همان است كه عرفا به آن سر گفته مى شود، بنا بر اين گوش ها از سر حساب نمى شوند، همچنان كه پوشاندن رو براى مردان مانعى ندارد، بنا بر اين به هنگام خوابيدن، پوشانيدن صورت و گوش ها، اشكال ندارد.

مسأله 230. استفاده از ماسك هاى بهداشتى، كه بند آن را به پشت سر مى اندازند، اگر بند آن پهن باشد و بخشى از سر را بپوشاند، در غير صورت ضرورت، جايز نيست، مشروط بر اين كه مقصود از زدن ماسك جلوگيرى از نفوذ ذرّات معلق در هوا و گازهاى سمى اتوموبيل ها باشد، نه جلوگيرى از بوى بد، و استفاده از اين ماسك ها براى زنان در غير ضرورت جايز نيست زيرا بخشى از صورت آنان را مى پوشاند ولى كفاره ندارد.

مسأله 231. دستمالى كه براى سردرد به سر مى بندند، جايز است و كفاره ندارد.

مسأله 232. گذاشتن سر روى بالش به هنگام خواب كه بخشى از سر را مى پوشاند، اشكال ندارد.

مسأله 233. اگر پارچه اى را براى حفظ از پشه، روى چوب و مانند آن بيندازند و بالاى سر قرار گيرد، مانند پشه بند، اشكالى ندارد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 82

مسأله 234. رفتن زير دوش حمام، براى محرم، مانعى ندارد، ولى استفاده از آبشار گونه اى كه تمام سر را بپوشاند، جايز نيست.

مسأله 235. استفاده از موى مصنوعى براى

زنان اشكالى ندارد، ولى اگر مردان عمدا از آن استفاده كنند، بايد كفاره بدهند.

مسأله 236. خشك كردن سر با حوله و دستمال و مانند آن براى مردان جايز نيست. مگر اين كه به صورت تدريج انجام بگيرد، و بعضى از سر در حكم تمام سر حساب مى شود.

مسأله 237. كفاره پوشاندن تمام سر، به هر نحو باشد بنا بر احتياط يك گوسفند است. و كفاره پوشاندن برخى از سر نيز همين است.

مسأله 238. اگر بعد از پوشاندن سر و پرداخت كفاره، مجدّدا سر را بپوشاند، بنا بر احتياط بايد كفّارۀ مجدّد بدهد، و حتى اگر سر را در دو مجلس بپوشاند، هر چند در وسط كفاره نپرداخته باشد احتياط آن است كه دو كفاره بدهد.

هفدهم: روبند زدن براى زنان

مسأله 239. نقاب و روبند زدن براى زنان و همچنين ماسك هاى بهداشتى در غير ضرورت در حال احرام، حرام است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 83

مسأله 240. برخى از صورت نيز، حكم تمام صورت را دارد، ولى اگر دست هاى خود را روى صورت بگذارد، مانعى ندارد. و همين طور اگر صورت خود را در هنگام خواب روى بالش بگذارد، اشكالى ندارد. و خشك كردن صورت با حوله و دستمال براى زنان جايز نيست مگر به صورت تدريجى.

مسأله 241. از آنجا كه زن براى نماز بايد سر را بپوشاند، براى آن بخشى از صورت پوشانده مى شود، اين مقدار اشكالى ندارد.

مسأله 242. هرگاه زن محرم، براى اين كه صورت او از ديد نامحرم محفوظ بماند، گوشۀ چادر خود را پايين بيندازد اشكالى ندارد، به شرط آن كه كوشش كند به صورت نچسبد.

مسأله 243. پوشيدن نقاب و روبند در حال احرام با

اين كه حرام است، كفاره ندارد.

هجدهم: حركت زير سايبان براى مردان

مسأله 244. حركت در زير سايبان متحرك مانند اتومبيل سقف دار و يا هواپيما براى مرد محرم جايز نيست، هر چند براى كودكان و زنان اشكالى ندارد.

مسأله 245. حركت زير سايبان هاى ثابت مانند ديوارها و تونل ها و درختان و كوه ها براى محرم، جايز است، خواه سواره باشد و يا پياده. بنا بر اين، هرگاه محرم در بين راه توقف كند، استراحت در قهوه خانه و يا رستوران هاى سرپوشيده مانعى ندارد، و همچنين

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 84

زندگى در مكه، عرفات و منى در خانه ها و خيمه ها بى اشكال است.

مسأله 246. موقع رفتن به عرفات و منى بايد از وسائل نقليه بى سقف استفاده شود و هرگاه پس از ورود به مكه و يا منى بخواهد با سايبان هاى متحرك مانند چتر و اتومبيل سقف دار به مسجد الحرام برود و يا در منى از نقطه اى به نقطه اى حركت كند، احتياط آن است كه از آن اجتناب كند.

مسأله 247. در حركت زير سايبان هاى متحرك فرقى ميان سواره و پياده نيست و حتى كسانى كه به وسيلۀ كشتى حركت مى كنند، در حال احرام بايد، زير سقف آن قرار نگيرند.

مسأله 248. حركت با وسايط نقليۀ سرپوشيده، شب هنگام اشكال ندارد، مگر اين كه باد شديد يا باران در كار باشد. در اين صورت مى توانند وسيله را متوقف كنند و پس از برطرف شدن اين دو پديدۀ جوّى حركت كنند، در غير اين صورت، كفاره دارد، ولى تا ممكن است در شب نيز از وسايل نقليه بدون سقف استفاده شود.

مسأله 249. كفارۀ حركت با وسايط نقليۀ سرپوشيده هر چند براى ضرورت باشد يك گوسفند

است.

مسأله 250. هرگاه اين عمل، در فريضۀ عمره به طور مكرّر انجام گيرد، يك كفاره دارد، همچنين اگر در فريضۀ حج صورت پذيرد، يك كفاره بيشتر ندارد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 85

نوزدهم: بيرون آوردن خون از بدن

مسأله 251. بيرون آوردن خون از بدن در حال احرام به هر وسيلۀ ممكن، در غير حال ضرورت، جايز نيست، مانند خاراندن بدن و مسواك كردن دندان كه موجب خونريزى مى شود حتى گرفتن خون از بدن به وسيلۀ سرنگ يا تزريق آمپول در حال احرام كه موجب بيرون آمدن خون مى شود، نيز چنين است.

مسأله 252. هرگاه براى بيرون آوردن چرك از دمل، لازم باشد كه از بدن خون بيرون آيد، اشكالى ندارد.

مسأله 253. محرم مى تواند ديگرى را كه محرم نيست، حجامت كند و يا دندان او را بكشد، هر چند خون بيرون بيايد.

مسأله 254. بيرون آوردن خون از بدن كفاره ندارد، و احتياط مستحب آن است كه گوسفندى قربانى كند.

بيستم: ناخن گرفتن

مسأله 255. محرم نمى تواند ناخن بگيرد، و در اين قسمت فرقى بين آلات ناخن گيرى، مانند قيچى، چاقو يا ناخن گيرهاى رايج نيست و همچنين از طريق غير متعارف مثل كندن قسمتى از ناخن با دندان.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 86

مسأله 256. اگر انگشت اضافى داشته باشد، احتياط آن است كه ناخن آن را نيز نگيرد، و همچنين اگر دست اضافى داشته باشد.

مسأله 257. اگر يك ناخن از دست يا پا بگيرد يك مد آرد گندم (750 گرم)، به عنوان كفاره به فقير بدهد و براى ناخن دوم، يك مدّ ديگر و به همين ترتيب تا نه ناخن، ولى اگر ده ناخن دست خود را بگيرد بايد يك گوسفند كفاره بدهد، خواه آنها را در يك مجلس گرفته باشد يا چند مجلس. و گرفتن ناخن پاها نيز همين حكم را دارد.

مسأله 258. اگر تمام ناخن هاى هر دو دست و هر دو پا را در

يك مجلس بگيرد، يك گوسفند كفاره آن است، و اما اگر در دو مجلس بگيرد، دو گوسفند بايد بدهد.

مسأله 259. كسى كه كمتر از ده ناخن دارد، اگر تمام آنها را بگيرد، احتياط آن است كه به تعداد هر ناخن يك مدّ آرد گندم به همراه يك گوسفند كفاره بدهد.

مسأله 260. اگر براى گرفتن ناخن ضرورتى پيدا كند، مى تواند ناخن بگيرد ولى بايد كفاره بدهد.

بيست و يكم: كندن دندان

مسأله 261. كندن دندان در حال اختيار براى محرم حرام

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 87

است، و در صورت ضرورت مانعى ندارد، ولى اگر خون بيرون آيد، بايد كفّاره بدهد.

بيست و دوم: كندن و بريدن گياه و درخت حرم

مسأله 262. كندن و بريدن گياه و درخت حرم، حرام است.

هرگاه پس از منزل گرفتن، درخت يا گياهى به طور خودرو، در آنجا برويد، يا خود وى و ديگرى آن را كاشته باشد، كندن و بريدن آنها اشكالى ندارد ولى هرگاه پيش از آن كه منزل بگيرد، درختى و گياهى در آنجا وجود داشته باشد، كندن و بريدن آنها جايز نيست.

مسأله 263. بريدن درخت ميوه دار و خرما، خواه خودرو باشد يا ديگرى كاشته باشد، مانعى ندارد.

مسأله 264. كندن گياه مخصوصى به نام «اذخر» كه در گذشته از آن براى پوشاندن بام ها، و يا روشن كردن كورۀ آهنگران استفاده مى شد، اشكال ندارد.

مسأله 265. كفاره كندن و از ريشه درآوردن درخت، اگر بزرگ باشد، يك گاو و اگر كوچك باشد يك گوسفند است.

مسأله 266. اگر بخشى از يك درخت را ببرد، بايد قيمت آن را به عنوان كفّاره بدهد.

مسأله 267. در كندن گياهان كوچك كفاره اى جز استغفار نيست.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 88

مسأله 268. هرگاه به هنگام راه رفتن، گياه يا گياهانى كنده شوند، اگر قصد اين كار را نداشته، مانعى ندارد، و همچنين مى تواند حيوانات اهلى را براى چريدن در حرم رها كند.

مسأله 269. آنجا كه بريدن و كندن درخت و گياه حرم براى محرم جايز نيست، براى كسى هم كه محرم نيست، حكم يكسان دارد.

بيست و سوم: بستن سلاح بر خود

مسأله 270. بستن سلاح گرم يا سرد بر خود در غير حال ضرورت، حرام است. ولى حمل سلاح، در بار و اثاث، مانعى ندارد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 89

فصل ششم اعمال عمرۀ تمتع

اشاره

در گذشته يادآور شديم كه عمره تمتع از پنج عمل تشكيل مى شود:

1. احرام بستن، 2. طواف كعبه، 3. نماز طواف، 4. سعى بين صفا و مروه، 5. تقصير يعنى گرفتن قدرى از مو و يا ناخن.

دربارۀ عمل نخست (احرام بستن) و محرمات و مستحبات آن سخن گفتيم،

اكنون به توضيح چهار عمل باقيمانده مى پردازيم:

دوم. طواف كعبه

اشاره

مسأله 271. دومين واجب از اعمال عمره طواف كعبه، يعنى «هفت بار دور آن گرديدن» است، و هر دورى را «شوط» مى نامند، طبعا هر طواف از هفت شوط تشكيل مى شود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 90

مسأله 272. «طواف كعبه» از اركان به شمار مى رود به اين معنى «1» كه اگر كسى آگاهانه آن را ترك كند، و وقت جبران آن بگذرد، عمره او باطل مى شود، خواه عالم به مسأله باشد يا نه.

مسأله 273. هرگاه طواف را آگاهانه ترك كند، تا زمانى كه وقت براى بستن احرام حج و رفتن به عرفات باقى باشد، مى تواند جبران كند، و سعى و تقصير- دو عمل پس از طواف را- تجديد نمايد.

مسأله 274. در صورت باطل شدن عمره، و نبودن فرصت براى اعاده، تكليف او نسبت به حج كه پس از عمره انجام مى داد، دگرگون مى گردد، ديگر نمى تواند نيت «حج تمتع» كند، بلكه بايد به نيت «حج افراد» احرام ببندد و معنى «حج افراد و اعمال آن» در فصل جداگانه اى خواهد آمد.

مسأله 275. هرگاه طواف كعبه را سهوا به جا نياورد، عمل او درست، و هر موقع به خاطرش آمد، بايد آن را انجام دهد و اگر از مكه خارج شده و در نيمه راه يا پس از رسيدن به وطن، به خاطرش آيد، مى تواند نائب بگيرد، همچنان كه مى تواند زحمت بازگشت را تحمل كند و شخصا طواف را انجام دهد.

مسأله 276. شخص بيمار و يا پير فرتوت را كه توانايى طواف

______________________________

(1). اشاره به يك نكته فقهى لازم است و آن اين كه: معنى ركن در نماز غير از

ركن در حج است، ترك ركن در نماز عمدا و سهوا موجب بطلان نماز مى شود ولى ترك ركن در حج در صورت عمد مايه بطلان است نه در صورت سهو.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 91

كردن را ندارد، بايد طواف داد، يعنى به دوش گرفت يا بر تختى قرار داد، و هفت بار بر دور خانه خدا گردانيد، و اگر اين كار امكان پذير نبود بايد براى او نائب گرفت.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 92

واجبات طواف

اشاره

واجبات طواف بر دو گونه است:

اوّل: مقدمات طواف كه مربوط به شخص طواف كننده است.

دوم: كيفيت طواف كه مربوط به خود طواف است.

نخست دربارۀ مقدمات، سپس دربارۀ كيفيت آن سخن مى گوييم:

مقدمات طواف
اشاره

مقدمات طواف را پنج چيز تشكيل مى دهد:

اوّل: نيت

طواف يك عمل عبادى است، و روح عبادت و اثر آن در نفس انسان، و در نيّت آن نهفته است. از اين جهت بايد، طواف به صورت آگاهانه و براى خداوند متعال انجام گيرد. و اگر براى ريا و يا

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 93

ديگر انگيزه هاى غير الهى صورت پذيرد، عمل او باطل خواهد بود.

دوم: طهارت از حدث اكبر و اصغر

«حدث اكبر» يعنى جنابت، حيض و نفاس، و «حدث اصغر» يعنى خواب و بول و غايط و ريح. و طهارت از هر دو به معنى غسل كردن (در حدث اكبر) و وضو گرفتن (در حدث اصغر) هنگام طواف لازم است.

مسأله 277. طهارت از هر دو نوع حدث، شرط هر نوع طواف واجب است، خواه طواف عمره باشد يا طواف حج، و يا طواف نساء، هرگاه شخصى در چنين حالتى طواف كند، طواف او باطل است، خواه از روى علم و عمد اين كار را انجام دهد يا از روى سهو و جهل.

مسأله 278. در طواف مستحب، طهارت از حدث اكبر، شرط است ولى طهارت از حدث اصغر شرط نيست.

مسأله 279. در گذشته يادآور شديم: طواف از هفت شوط تشكيل مى شود، اگر پيش از انجام نيمى از هفت شوط (سه شوط و نيم) حدثى اعم از اصغر و اكبر رخ دهد، طواف او باطل مى گردد و پس از تحصيل طهارت بايد عمل طواف را از سر گيرد و اگر پس از تجاوز از نصف، چنين حالتى پديد آيد، پس از تحصيل طهارت از همان جا كه قطع كرده به تكميل آن مى پردازد.

مسأله 280. اگر در اثناء طواف، جنابت و يا حيض رخ دهد

مناسك حج و احكام

عمره (سبحانى)، ص: 94

بايد فورا مسجد را ترك كند، و حكم طواف از نظر تجديد و يا تكميل همان است كه در مسأله قبل گفته شد.

مسأله 281. هرگاه از به كارگيرى آب براى وضو و غسل معذور باشد، در صورتى كه شرايط تيمم موجود باشد، مى تواند تيمم كند، و طواف نمايد.

مسأله 282. هرگاه در اثناء طواف متوجه شود قبلا با وضو بوده ولى احتمال مى دهد كه بعدا حدثى مانند بول و يا خواب رخ داده باشد به شك خود اعتنا نكند، و عمل طواف را انجام دهد و همچنين است اگر بر طهارت خود از حدث اكبر يقين داشته ولى احتمال مى دهد كه جنب شده باشد، بايد به شك خود اعتنا ننمايد. اگر بعد از فارغ شدن از طواف شك كرد، به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 283. هرگاه قبل از طواف، لازم بود كه غسل كند، و يا وضو بگيرد ولى از وضع خود غفلت كرد و وارد عمل طواف شد، و احتمال مى دهد كه قبل از طواف، غسل كرده و يا وضو گرفته باشد، عمل او باطل است، خواه اين شك در اثناء طواف رخ دهد، يا پس از پايان يافتن آن. و در اثنا هم، پيش از رسيدن به نيمه آن، باشد، يا پس از تجاوز از نيمه. بنا بر اين بايد خصوص جنب و حائض فورا مسجد را ترك كند و پس از تحصيل طهارت لازم، طواف را انجام دهد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 95

مسأله 284. اگر پس از پايان يافتن طواف، در طهارت خود از حدث اكبر و اصغر، شك كند و سابقه او از نظر طهارت

و حدث قبل از شروع به طواف روشن نباشد، به شك خود اعتنا نكند، ولى بايد براى اعمال بعد، طهارت لازم را تحصيل كند.

مسأله 285. اگر پس از فراغ از طواف بفهمد كه وضو نداشته يا وضوى او باطل بوده است، بايد طواف را اعاده كند و اگر نماز طواف نيز انجام داده است آن را نيز دو مرتبه بخواند.

مسأله 286. اگر بعد از سعى- كه يكى از اعمال عمره پس از طواف است، فهميد كه در حال طواف وضو نداشته يا وضوى او باطل بوده بايد طواف و نماز طواف و سعى را اعاده كند.

مسأله 287. اگر پس از عمل تقصير- كه آخرين عمل از اعمال عمره است، فهميد كه در حال طواف وضو نداشته و يا وضوى او باطل بوده، بايد همۀ اعمال را از طواف تا تقصير با پوشيدن دو جامه احرام، اعاده كند.

سوم: طهارت بدن و لباس

مسأله 288. بايد بدن محرم و جامه هاى احرام او از هر نوع نجاست پاك باشد، حتى از برخى از نجاساتى كه در حال نماز عفو شده- مانند خون كمتر از مقدار درهم- «1» نيز اجتناب كند.

______________________________

(1). مقدار درهم: مساوى با گودى كف دست انسان است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 96

مسأله 289. چيز نجسى كه ساتر «عورتين» نيست مانند جوراب و دستمال كوچك و حمل آنها در نماز جايز است، در حال طواف نيز بى اشكال است.

مسأله 290. هرگاه بدن محرم به سبب دمل و يا زخم، خون آلود باشد بايد براى طواف بدن را تطهير كند، و جامه آلوده به خون را بشويد و يا عوض نمايد.

مسأله 291. هرگاه تطهير بدن از خون دمل و زخم، حرجى

باشد، اگر وقت طواف وسيع است، بايد صبر كند تا به نحو آسان، بدن را تطهير نمايد، و در صورت ضيق وقت، مى تواند با همان حالت، طواف نمايد.

مسأله 292. اگر پس از طواف آگاه شود كه بدن و يا جامه هاى احرام، نجس بوده است، طواف او صحيح است.

مسأله 293. اگر به هنگام شروع در طواف در پاكى بدن و جامه هاى احرام خود شك كند، اگر حالت سابقه آن دو، طهارت و يا نامعلوم بوده باشد مى تواند طواف كند، حتى اگر بعدا كشف خلاف شود و معلوم گردد كه بدن و جامه هاى او نجس بوده است، طواف او صحيح است و اعاده لازم نيست، ولى اگر حالت سابقه آن دو نجاست بوده نمى تواند وارد طواف شود و اگر هم طواف كرده است، عمل او باطل است، بلكه بايد به تطهير هر دو بپردازد سپس طواف كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 97

مسأله 294. اگر در اثناء طواف بدن و يا جامه هاى احرام، نجس شود، اگر بدون رها كردن طواف تطهير آن ممكن نباشد، طواف را رها كند و فورا برگردد و طواف را از همان جا كه قطع كرده شروع و به پايان برساند و در اين جهت فرقى بين عروض نجاست پيش از نيمه طواف و يا پس از آن، نيست.

مسأله 295. اگر در اثناء طواف در بدن و جامه هاى احرام خود، نجاستى را ببيند و احتمال دهد كه نجاست در اثناء طواف عارض شده است، حكم آن همان است كه در مسأله پيش گفته شد.

مسأله 296. اگر در اثناء طواف در بدن و يا جامه هاى احرام خود، نجاستى را مشاهده كرد و

يقين كند كه اين آلودگى قبل از طواف همراه او بوده است اگر تطهير آن، بدون رها كردن طواف ممكن نيست، طواف را رها كند و پس از تطهير از همان جا كه طواف را قطع كرده است به پايان برساند.

مسأله 297. اگر قبلا در نجس بودن بدن و يا جامه ها آگاه باشد ولى بعدا فراموش كند- مع الوصف- طواف نمايد، طواف او باطل و بايد اعاده كند.

مسأله 298. نجاستى كه در حال نماز از آن عفو شده در حال طواف معفو نيست، ولى محمول متنجس اگر ساتر نباشد براى طواف

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 98

مضر نيست.

مسأله 299. افرادى كه مبتلا به خروج مدفوع و يا بول يا باد هستند اگر وقت مشخصى دارد بتواند طواف و نماز را با وضو انجام دهد آن وقت را انتخاب كند و طواف و نماز را با وضو و بدن پاك انجام دهد و اگر چنين وقتى ندارد، براى طواف يك وضو و براى نماز وضوى ديگر بگيرد، و بنا بر احتياط نائب هم بگيرد.

شرط چهارم: ختنه

ختنه در مردان يكى از شرايط صحت طواف است و همچنين است پسر بچۀ نابالغ، خواه مميز باشد يعنى خوب و بد را تشخيص دهد و خود محرم شود و يا به خاطر كوچكى او را محرم كنند.

مسأله 300. احرام كودك نابالغ صحيح است ولى پسر بچه اگر ختنه نشده باشد، طواف او باطل است و اگر بعدها ازدواج كرد چون- طواف نساء او كه يكى از اعمال حج تمتع است- باطل مى باشد، نمى تواند با همسر خود نزديكى كند، مگر اين كه ختنه شود و شخصا طواف كند، و

يا نائب بگيرد.

مسأله 301. اگر كودك، ختنه شده متولد شود، طواف او صحيح است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 99

شرط پنجم: ستر عورت

ستر عورت يكى از شرايط صحت طواف است، بلكه لازم است علاوه بر ستر عورت عريان و برهنه نيز نباشد.

مسأله 302. بايد جامه و كفش و ديگر لباس هاى طواف كننده مباح باشد، بنا بر اين طواف در جامه و كفش غصبى باطل است.

مسأله 303. پوشيدن جامه دوخته در حال احرام، موجب كفاره است و بايد گوسفندى قربانى كند ولى اگر با همان حالت طواف كند طواف او صحيح است.

مسأله 304. زن محرم بايد در حال طواف روى پا و كف آن را بپوشاند، هر چند در حال نماز پوشانيدن آنها لازم نيست، و همچنين در حال نماز مى تواند صورت خود را بپوشاند ولى در حال احرام پوشاندن آن جايز نيست و براى حفظ از نامحرم مى تواند از وسيله اى استفاده كند كه با عدم تماس با صورت، مانع از رؤيت گردد.

مسأله 305. هرگاه در حال طواف مقدارى از موهاى سر زن و يا برخى از جاهاى بدن به خاطر غفلت بيرون باشد اشكالى ندارد و اگر آگاهانه و با توجه به حكم شرعى آن، آن را نپوشاند مرتكب گناه شده ولى طواف او صحيح است، ولى اگر لباس احرام آن قدر نازك باشد كه بدن زن از زير آن ديده شود و يا در حال عرق كردن، چسبيدن لباس به بدن، بدن يا قسمتى از آن نمايان گردد، طواف و نماز با آن

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 100

اشكال دارد.

مسأله 306. طواف كه از هفت شوط تشكيل مى يابد بايد آن را به

صورت عمل واحد به جا آورد و نبايد آن قدر طول دهد كه از اين حالت بيرون آيد.

كيفيت طواف
اشاره

تا اين جا با شرايطى كه مربوط به شخص طواف كننده بود آشنا شديم، اكنون وقت آن رسيده است كه با شرايطى كه مربوط به كيفيت طواف است، آشنا شويم:

شرايط مربوطه به كيفيت طواف هفت تا است:

1 و 2. ابتدا و ختم به حجر اسود

طواف كه از هفت شوط تشكيل مى يابد، بايد از «حجر الأسود» آغاز و با رسيدن به آن پايان پذيرد، طواف در حالى كه يك امر عبادى است ولى حقيقت آن يك امر عرفى است، كافى است كه در نظر عرف دقيق بگويند عمل خود را از محاذى حجر الأسود آغاز كرد و با رسيدن به محاذى آن پايان داد و اين عمل را هفت بار تكرار نمود، و چون در ايام حج كثرت جمعيت مانع از تشخيص محاذات است لازم است كمى قبل از رسيدن به حجر الأسود نيت كند كه: «طواف را از

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 101

محاذات واقعى حجر آغاز مى كنم و با رسيدن به آن نقطه نيز پايان مى دهم».

مسأله 307. طواف عمل واحد است، و يك نيت در آغاز طواف كافى است، ديگر لازم نيست در هر شوطى جلوتر از محاذات حجر الأسود نيت را تجديد كند.

مسأله 308. طواف بايد از «حجر الأسود» شروع شود و در همان جا ختم گردد، اگر كسى سهوا، طواف خود را از «ركن يمانى» كه پيش از «حجر الأسود» است، آغاز كند و در همان جا ختم كند، طواف او باطل است، ولى اگر در نهايت در حجر الأسود، ختم نمايد و در حقيقت كسرى را جبران نمايد طواف او صحيح است مشروط به اين كه نيت واقعى او اين باشد كه طواف خود را از

نقطه واقعى شروع مى كند ولى خيال مى كرد كه آن نقطه واقعى ركن يمانى است و اگر كسى او را توجه مى داد، فورا از حجر الأسود آغاز مى كرد.

3. قرار گرفتن كعبه در سمت چپ

شرط سوم اين است كه به هنگام طواف، كعبه، سمت چپ طواف كننده قرار گيرد.

مسأله 309. شروع به طواف از حجر الأسود بايد به گونه اى باشد كه كعبه در سمت چپ طواف كننده قرار گيرد، بنا بر اين شروع به طواف از حجر الأسود به گونه معكوس كه كعبه سمت راست انسان

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 102

قرار گيرد، صحيح نمى باشد.

مسأله 310. در آغاز طواف از «حجر الأسود» تا «حجر اسماعيل» كعبه در سمت چپ، و شانه چپ نيز محاذى كعبه قرار مى گيرد ولى پس از رسيدن به دهانه اول «حجر اسماعيل» تا ضلع دوم حجر اسماعيل، كعبه پشت سر انسان قرار مى گيرد، سپس به همان حالت نخست (كعبه سمت چپ و محاذى شانه چپ) پديد مى آيد، چنين حالتى كه لازمه طبيعت طواف است، اشكالى ندارد و فقط كوشش شود پشت به كعبه يا رو به كعبه نشود.

مسأله 311. اگر كسى بخواهد كعبه پيوسته در سمت چپ او قرار گيرد، مى تواند پس از رسيدن به دهانه نخست حجر اسماعيل كمى متمايل به چپ و نيز قبل از رسيدن به دهانه دوم كمى متمايل به راست شود و به همين حالت تا رسيدن به محاذات كعبه به طواف خود ادامه دهد و اگر اين محاذات اتفاق نيفتاد، طواف اشكالى ندارد.

مسأله 312. اگر به خاطر ازدحام مقدارى از طواف را طورى انجام دهد كه روى طواف كنند يا پشت او به سمت كعبه باشد بايد آن مقدار را جبران

كند و راه جبران اين است كه به حركت خود بدون نيت ادامه دهد، تا اين كه دوباره به نقطه اى كه طواف او آسيب ديده و يا محاذى آن برسد و از آنجا شوط را تكميل كند، و اگر نقطه اى كه طواف او در آن آسيب ديده، و يا محاذى آن را به دقت به ياد ندارد

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 103

بدون نيت به حركت ادامه دهد، و يك بار ديگر از حجر الاسود اين شوط را تكرار كند به قصد اين كه هر مقدار قبلا پيموده جزء طواف نباشد و بقيه براى تكميل آن شوط باشد.

مسأله 313. طواف كننده مى تواند تند يا آهسته پياده، يا سواره يا با تكيه دادن به ديگرى طواف كند، هر چند شايسته است اعتدال را رعايت كند.

مسأله 314. در حال طواف، نگاه به سمت راست و چپ مانع ندارد، حتى مى تواند طواف را قطع كند، و كعبه را لمس كند، و از همان جا كه قطع كرده، طواف را تمام كند.

4. طواف از خارج حجر اسماعيل

حجر اسماعيل، متصل به كعبه و داراى دو دهانه ورودى است و زائران داخل آن نماز مى گزارند و دعا مى خوانند، و معروف است كه «اسماعيل» و مادر او «هاجر» در آن جا به خاك سپرده شده اند، در حالى كه «حجر اسماعيل» جزو كعبه نيست ولى بايد آن را بسان كعبه، دور زد و داخل طواف نمود.

مسأله 315. اگر كسى «حجر اسماعيل» را دور نزند و از داخل آن طواف كند، طواف او باطل است. و اگر كسى عمدا و حتى از روى جهل به حكم شرعى، اين كار را انجام دهد بسان كسى است كه

طواف را عمدا ترك كند، و اگر اين كار را از روى سهو و غفلت انجام دهد، بسان كسى است كه سهوا طواف را ترك نمايد و حكم

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 104

عمد و سهو، بعدا نيز بيان خواهد شد.

مسأله 316. اگر كسى سهوا يا از روى جهل به حكم شرعى برخى از دورها را از داخل حجر اسماعيل انجام دهد، در اين جا دو صورت دارد:

الف. اگر در همان اثناء عمل طواف متوجه شد بايد شوط و يا اشواطى را كه به طور غير صحيح انجام داده تصحيح و يا اعاده كند.

تصحيح، نسبت به اوّلين دورى كه وارد حجر شده و اعاده نسبت به دورهاى بعدى، اگر عمل ورود در حجر، در دو يا چند دور تكرار شده؛ بنا بر اين دور اولى را كه وارد حجر شده تصحيح مى كند و بقيه را اعاده مى نمايد و شيوۀ تصحيح و يا اعاده در مسألۀ 312 بيان شد.

ب. اگر پس از پايان يافتن عمل طواف متوجه شود، در صورتى كه اين اشتباه در شوطهاى آخر و يا شوط هفتم رخ داده باشد، شيوۀ تدارك آن نيز به همان نحوى است كه در مسألۀ 312 گفته شد، ولى اگر شوط آخر درست بوده و اشتباه در شوطهاى پيشين رخ داده باشد، در اين صورت نماز طواف پيشين را اگر نخوانده- بخواند و سپس به اندازه اى صبر كند كه براى به هم خوردن موالات كافى باشد، سپس طواف ديگرى به نيت اعم از اتمام و اعاده انجام دهد و نماز طواف به جا آورد.

مسأله 317. اگر پس از اعمال حج تمتع- مثلا روزهاى دوازدهم

و سيزدهم معلوم شود كه برخى از شوطهاى طواف عمره تمتع را از داخل حجر انجام شده است اگر اين كار سهوا و از روى

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 105

غفلت انجام گرفته، بايد طواف خود را به ضميمه نماز اعاده كند و حج او نيز صحيح است، و اگر عمدا (به خاطر مسامحه) يا جهل به حكم شرعى اين كار انجام گرفته باشد عمره تمتع او باطل، و حج او به «حج افراد» تبديل مى شود، از اين جهت بايد براى تكميل عمره افراد، عمره مفرده به جاى آورد، و در سال بعد، حج واجب را به عنوان حج تمتع اعاده كند. «1»

مسأله 318. اگر كسى برخى از شوطها را از درون حجر اسماعيل انجام داد، و نماز طواف را خواند، و سعى ميان صفا و مروه انجام داد و تقصير كرد، سپس متوجه اشكال طواف شد، به خاطر به هم خوردن موالات، طواف و اعمال بعدى را تجديد نمايد.

5. طواف ميان بيت و مقام ابراهيم

طواف بايد بين خانه كعبه و مقام حضرت ابراهيم صورت پذيرد و مقام ابراهيم در مقابل يك ضلع از اضلاع چهارگانه كعبه قرار گرفته است و فاصله آن با كعبه تقريبا 12 متر است، بنا بر اين بايد آنجا كه مقام ابراهيم مشاهده مى شود، ميان آن دو طواف نمايد و در اضلاع سه گانه ديگر، از ديوار كعبه بيش از 12 متر دورتر نشود.

مسأله 319. مبدأ اين فاصله در سه ضلع كعبه، ديوار شاذروان

______________________________

(1). البته اين حكم در صورت عمد به معنى مسامحه در انجام تكاليف، فتواست و در صورت جهل به حكم شرعى، احتياط است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص:

106

است كه به كعبه متصل است و در ضلعى كه حجر اسماعيل قرار گرفته است، مبدأ ديوار حجر است نه ديوار كعبه. بنا بر اين مطاف در هر چهار طرف يك اندازه است و به صورت بيضى شكل است.

مسأله 320. اگر در اثناء طواف، كارگران مشغول نظافت مسجد الحرام شوند، و ادامه طواف در محدوده ياد شده ممكن نباشد، و ناچار شود كه از محدوده بيرون رود، بايد صبر كند پس از پايان يافتن كار نظافت، طواف را از آنجا كه قطع كرده به پايان برساند.

مسأله 321. اگر به خاطر ازدحام جمعيت طواف در محدود تقريبا 12 متر با زحمت و حرج همراه باشد، مى تواند در خارج از محدوده با رعايت الأقرب فالأقرب، طواف كند، و صبر كردن تا مطاف خلوت شود، لازم نيست هر چند موافق احتياط است.

مسأله 322. اگر طواف در محدوده با برخورد به اجنبى و يا اجنبيه يا «هل دادن» همراه باشد، نمى تواند به خاطر اين دو، در خارج از محدوده طواف كند، مگر اين كه طواف در آن، با حرج و مشقت فوق العاده همراه باشد.

مسأله 323. قرآن مجيد درباره طواف مى فرمايد: وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (سوره، آيه 29) بر گرد خانه گرامى كعبه، طواف كنند. از اين جهت بايد طواف به گونه اى صورت پذيرد كه طواف كننده در فضايى ما بين زمين و كعبه قرار گيرد، چون طبقه دوم

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 107

مسجد الحرام بلندتر از سطح كعبه است، طبعا طواف از آن جا صحيح نمى باشد و افراد معلول و ناتوان و پير كه قادر بر طواف از مسجد الحرام نمى باشند و قوانين

داخلى اجازه نمى دهد كه اين افراد را در خود مسجد الحرام طواف دهند، به خاطر ضرورت مى توانند در طبقه دوم طواف كنند و در صورت امكان نايب نيز بگيرند. و بايد خود آنها و نائب نماز طواف را در نزد مقام ابراهيم به نحوى كه گفته خواهد شد بخوانند مگر اينكه نماز در نزد مقام ابراهيم براى اين گروه حرجى و مشقت زا باشد در اين صورت مى توانند نماز طواف را در طبقه دوم به نحوى كه پشت مقام ابراهيم حساب شود بخوانند.

6. خروج از كعبه و شاذروان

طواف بايد از بيرون كعبه انجام گيرد نه از درون آن و نه چيزى كه از آن محسوب است.

مسأله 324. برآمدگى اطراف ديوار كعبه كه به آن «شاذروان» مى گويند جزء كعبه است و طواف بايد بيرون از آن جا انجام گيرد و اگر كسى مقدارى از طواف روى آن دور بزند، بايد آن مقدار را اعاده كند، و چه بهتر كه پس از اتمام طواف، آن را نيز اعاده نمايد.

مسأله 325. لازم است، موقع طواف دست روى ديوار حجر اسماعيل نگذارد و اگر بخشى از شوط را با همين حالت انجام دهد، بايد آن مقدار را اعاده كند، و چون عقب رفتن مشكل است، راه خود

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 108

را به حجر الاسود ادامه دهد و از آنجا شوط را آغاز كند. و آن مقدار را كه قبلا صحيح انجام داده، بدون نيت طواف برود، و بقيه را به قصد تكميل شوط ناتمام به جاى آورد.

7. مراعات هفت شوط

طواف كعبه بايد به صورت هفت شوط كامل بدون كم و زياد صورت پذيرد، از اين جهت از نظر كاستى و يا فزونى، احكامى دارد كه به تدريج بيان مى شود.

مسأله 326. اگر كسى عمدا از آغاز طواف، نظرش اين باشد كه كمتر از هفت شوط و يا فزون تر از آن طواف كند، طواف او باطل است هر چند در هفت دور تمام نمايد، زيرا با آگاهى كامل، خلاف امر الهى را قصد كرده است.

مسأله 327. اگر از روى سهو و غفلت، و يا عدم آگاهى از حكم شرع با چنين قصدى وارد طواف شود، اگر در دور هفتم ختم كند، طواف او صحيح است،

و اگر در كمتر از هفت دور تمام كند، و تا موالات به هم نخورده متوجه شود، و آن را تكميل كند، نيز طواف او صحيح است، و الّا طواف را بايد از سر بگيرد و اگر در بالاتر از هفت دور به پايان برساند نيز طواف او صحيح است، و زيادى مضر نيست مشروط بر اين كه از لحظه نخست، تصميم بر اطاعت امر الهى داشته باشد، چيزى كه هست تصور مى كرد كه كاهش و افزايش

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 109

مضرّ نيست. «1»

مسأله 328. اگر در اثناء طواف تصميم بگيرد كه زيادتر از هفت شوط و يا كمتر از آن طواف كند، اگر در اين تصميم عامد باشد، طواف او باطل است، هر چند در هفت شوط ختم كند، و اگر از روى غفلت و سهو و يا عدم آگاهى از حكم شرعى باشد حكم آن، با حكم كسى كه از اوّل، چنين تصميم داشته باشد، يكسان است. و حكم آن در مسئله قبل گذشت.

مسأله 329. اگر در آغاز عمل طواف تصميم بگيرد كه هشت بار كعبه را دور زند، هفت دور آن به عنوان عمل واجب، و افزون از آن به عنوان شوط مستحب يا به نيّت تبرك با قدم زدن در مطاف باشد، طواف او صحيح است.

مسأله 330. اگر به نيّت هفت شوط وارد عمل شود ولى عملا در آخر، يك شوط يا بيشتر، كم كند اگر موالات به هم نخورده، آن را تمام كند، و در غير اين صورت طواف را تمام كند و نماز به جا آورد سپس طواف را از سر بگيرد و نماز آن

را نيز بخواند، و اگر هيچ كدام را انجام ندهد بسان كسى خواهد بود كه عمدا طواف را كه ركن عمره است ترك كرده باشد.

مسأله 331. اگر از روى غفلت و فراموشى، كمتر از هفت

______________________________

(1). و به اصطلاح فقهى عمل او از مقوله خطا در تطبيق، باشد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 110

مرتبه كعبه را دور زند اگر پيش از آن كه موالات به هم بخورد به خاطر بياورد، بايد باقيمانده را به جا آورد، و اگر پس از به هم خوردن موالات، توجه كند هرگاه آنچه كه آورده كمتر از سه و نيم شوط باشد، طواف را از سر بگيرد، و اگر بيش از آن باشد باقيمانده را به جا آورد و بهتر است علاوه بر آن، طواف را اعاده نمايد و نماز آن را بخواند.

مسأله 332. اگر در نيمه راه و يا پس از مراجعت به وطن به خاطر بياورد كه كمتر از هفت بار خانه خدا را دور زده است و يك يا دو دور از طواف را انجام نداده است، اگر بتواند، برگردد، قسمت باقيمانده را تمام كند و احتياطا طواف را اعاده نمايد، و در غير اين صورت براى طواف نايب بگيرد، او نيز علاوه بر اتمام طواف و انجام نماز، مجددا طواف و نماز آن را اعاده كند.

مسأله 333. طواف به صورت هفت شوط يك عمل واحدى است كه بايد آن را به صورت عمل واحد به جا آورد، از اين جهت:

اوّلا نبايد آن قدر طول داد كه از صورت يك عمل درآيد، و ثانيا هفت دور را بايد پشت سر هم انجام داد و موالات

را حفظ كرد، و از خواندن نماز مستحبى در اثناء شوطها و ديگر اعمال كه از نظر عرف با موالات سازگار نيست، خوددارى نمود.

مسأله 334. براى رفع خستگى، مى توان در اثناء طواف قدرى استراحت كرد و بعد، از آنجا كه قطع كرده، و يا محاذات آن ادامه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 111

داد، و استراحت بايد طورى باشد كه به موالات لطمه وارد نكند، و گرنه بايد طواف را از سر گيرد.

مسأله 335. قطع طواف واجب، جايز نيست مگر روى عذرى كه بعدا گفته خواهد شد ولى قطع طواف مستحب مانع ندارد.

مسأله 336. اگر در اثناء طواف عذرى پيش آيد، مثلا حدثى سرزند، يا زن حائض شود، هرگاه اين حالت پيش از تجاوز از نصف طواف رخ دهد، پس از پاك شدن، بايد طواف را از سر بگيرد. و اگر پس از تجاوز از نصف، پيش بيايد، پس از انجام طهارت از همان جا كه قطع كرده، يا محاذى آن تمام كند (به جهت رعايت موالات).

مسأله 337. اگر كسى در حال طواف، غش كند، اگر پيش از تجاوز از نيمه طواف بوده، بايد وضو بگيرد و طواف را اعاده كند، و اگر پس از تجاوز از نيمه طواف بوده وضو مى گيرد و باقيمانده را انجام مى دهد.

مسأله 338. اگر در اثناء طواف وقت نماز تنگ شود، بايد طواف را رها كند و به نماز بپردازد، اگر قطع طواف پس از تجاوز از نيمه بوده، باقيمانده را به جا آورد. و اگر قبل از تجاوز نصف بوده طواف را اعاده كند.

مسأله 339. اگر به خاطر اقامه نماز جماعت نتواند به طواف خود ادامه دهد

و ناچار است آن را قطع كند، پس از پايان يافتن نماز جماعت از همان نقطه يا محاذى آن، در هر شوطى كه باشد طواف خود را تكميل كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 112

مسأله 340. اگر كسى پيش از تجاوز از نصف طواف، بدون عذر آن را رها كند، اگر موالات به هم خورده باشد (مدت زمانى سپرى شده باشد) بايد طواف را از سر بگيرد ولى اگر پس از تجاوز از نيمه رها كند نمى تواند طواف را از سر بگيرد و اگر بخواهد احتياط كند، طواف نخست را تكميل و نماز آن را بخواند، سپس طواف و نماز آن را اعاده كند.

مسأله 341. هرگاه پس از فارغ شدن از طواف،- به هر علتى- در صحت طواف خود شك كند، به شك خود اعتنا ننمايد، مثلا شك كند كه آيا با وضو بوده يا نه، يا برخى از شوطها در درون حجر اسماعيل انجام داده يا نه، و در اين موارد و مشابه آنها، كه شك، پس از فراغ از عمل رخ مى دهد، اعتنا نكند.

مسأله 342. در شمارش دورها ظن و گمان اعتبار ندارد، بايد تحصيل يقين نمود.

مسأله 343. اگر با علم به عدم زيادى در حال طواف در شماره طواف ها شك كند ولى به قصد رجا و به اميد آنكه در آينده، واقع روشن شود، به طواف خود ادامه دهد و سپس سرانجام به يك طرف يقين پيدا كند، طواف او صحيح است.

مسأله 344. در موقع ازدحام، احيانا انسان را ناخواسته به جلو مى برند، اين كار ضررى به طواف نمى زند مشروط بر اين كه نيّت كند كه خود را در ميان

جمعيت قرار مى دهم كه طواف كنم و آنچه كه بر اثر فشار به جا مى آورم جز طواف باشد. و اگر بخواهد احتياط كند-

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 113

چون بازگشت به عقب امكان پذير نيست- بقيه شوط را بدون نيت برود تا به محلى برسد كه او را بدون اختيار برده اند از همان جا به طواف خود ادامه دهد.

مسأله 345. اگر كسى عمره تمتع را انجام دهد، بعد از تقصير بفهمد كه طواف و سعى او باطل بوده، چنين فردى در احرام خود باقى است، و بايد از محرمات احرام دورى جويد و طواف و نماز آن و سعى را با جامه احرام انجام دهد.

مسأله 346. هرگاه پس از رسيدن به محاذات «حجر الاسود» شك كند، هفت دور زده يا بيشتر، طواف او صحيح، به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 347. اگر پيش از رسيدن به محاذات حجر الأسود، چنين شكى رخ دهد و شك كند اين دورى كه مى زند آيا هفتم است يا هشتم، طواف او باطل، و بايد طواف را از سر بگيرد.

اگر شك او پيش از رسيدن به حجر الأسود و بين 6 و 7 باشد بايد آن شوط را تكميل و نماز طواف را به جا آورد و يك بار ديگر طواف و نماز را مجددا اعاده كند، در مواردى كه طواف خراب مى شود و انسان مى خواهد آن را اعاده كند، بهتر است مقدارى بين دو طواف فاصله بيندازد تا عرفا قران و يا جمع بين دو طواف پيش نيايد.

مسأله 348. شك در عدد شوطها در صورتى كه پس از تامل به نتيجه نرسد مطلقا مايه بطلان طواف است و بهتر

است براى طواف دوم، مقدارى صبر كند، كه موالات بين دو طواف از ميان برود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 114

مسأله 349. اگر در طواف مستحب در شماره دورها شك كند، بنا را بر كمتر مى گذارد و طواف او صحيح است.

مسأله 350. فرد «كثير الشك» به شك خود اعتنا نمى كند و بنا بر را بر طرفى مى گذارد كه به نفع او است مثلا اگر شك كند، در دور سوم است يا چهارم بنا را بر چهارم مى گذارد. مگر اين كه بنا بر زيادى مايه بطلان عمل گردد در اين صورت بنا را بر كم مى گذارد.

مسأله 351. اگر به هنگام سعى ميان صفا و مروه، به خاطرش آمد كه طواف انجام نداده است، بايد سعى را رها كند، و به سوى طواف برود و سپس نماز طواف بجاى آورده و مجددا سعى را انجام دهد.

مسأله 352. اگر به هنگام سعى متوجه شد كه طواف را كمتر از هفت شوط انجام داده است، بايد سعى را رها كند، و براى تكميل طواف برگردد و طريقۀ تكميل بدين گونه است:

هرگاه تعداد شوطهايى كه انجام داده نصف طواف يا بيشتر از آن باشد، در اين صورت طواف را تكميل مى كند و پس از خواندن نماز براى تكميل سعى برمى گردد، و احتياطا سعى را از سر بگيرد.

اگر تعداد شوطهاى طوافى كه انجام داده كمتر از نصف باشد، در اين صورت، طواف را از سر مى گيرد و نماز مى خواند و سعى را احتياطا تمام و اعاده مى كند.

مسأله 353. اگر كسى از طرف خود طواف مى كند، و ديگرى

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 115

را مانند كودك و

مريض، حمل مى نمايد و طواف مى دهد، طواف هر دو صحيح است.

مسأله 354. در مواردى كه بايد طواف و سعى را اتمام و اعاده كند، نخست بايد طواف را اتمام و نماز بخواند و سپس اعاده نمايد، آنگاه به سعى بپردازد، همچنان كه مى تواند يك طواف، و يك سعى به نيت اعم از اتمام و اعاده به جا آورد.

مسأله 355. هرگاه از انسان طواف عمره تمتع فوت شود، يا به جهتى، باطل گردد وقت تدارك آن تا زمانى است كه زمان براى احرام حج و وقوف در عرفات تنگ نشود. و اگر پس از بستن احرام براى حج متوجه شد، بايد پس از بازگشت از منى طواف عمره فوت شده را بر طواف حج مقدم بدارد و اگر بعد از انجام طواف حج متذكر فوت طواف عمره شد، هر وقت خواست قضا كند.

مسأله 356. فردى كه مى تواند برخى از دورها را به جا آورد ولى توان همه را ندارد، بايد نائب بگيرد. و نمى تواند برخى را خود به جا آورد، و باقيمانده را فرد ديگر.

مسأله 357. كسانى كه به خاطر مرض و يا ناتوانى، توانايى طواف را ندارند، اگر احتمال بهبودى و تجديد نيرو در خود مى دهند بايد صبر كنند تا خود طواف كنند، و اگر چنين احتمالى ندهند، بايد آنها را به نحوى كه معمول است، طواف دهند و اگر ممكن نباشد بايد نائب بگيرند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 116

مسأله 358. كسى كه مى تواند با مختصر استراحت، طواف كامل كند، نمى تواند براى بقيه شوطها نائب بگيرد، و اگر در اثناء ناتوان شد و نائب گرفت، هرگاه پيش از تجاوز از نيمه طواف،

نائب بگيرد، بايد نائب طواف را از سر بگيرد و اگر پس از تجاوز از آن، نائب گرفت بايد آن را اتمام كند ولى نماز طواف را خود شخص نيز علاوه بر نائب بخواند.

مسأله 359. كسى كه براى طواف و يا سعى نيابت مى پذيرد، لازم نيست خود محرم باشد و يا جامه احرام بر تن كند.

مسأله 360. كسى كه خود محرم است ولى به خاطر معذور بودن (نه فراموشى) براى طواف عمره يا حج نائب بگيرد، وظيفه نائب، با وظيفه كسى كه از طرف او نيابت پذيرفته است يكسان است، بنا بر اين بايد نائب طواف عمره تمتع را پيش از احرام بستن منوب عنه (نائب گير) براى حج، انجام دهد و اگر براى طواف حج نائب گرفته است بايد تا آخر ذيحجة الحرام به جا آورد و اگر طواف را فراموش كرده و به وطن بازگشته است، نايب در هر زمان مى تواند، طواف حج را به جا آورد.

احكام بانوان در طواف

مسأله 361. زنى كه عادت عدديه او مثلا هفت روز است، اگر پس از هفت روز پاك شد و غسل كرد و اعمال عمره را انجام داد

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 117

ولى بعدا خون ديد اين دو حالت دارد:

الف. اگر قبل از ده روز قطع شد همه روزهايى كه خون ديده و روزهايى كه پاك شده سپس خون ديده محكوم به حيض است بايد اعمالى را كه انجام داده اعاده كند.

ب. اگر از ده روز گذشت، غير از هفت روز اوّل، روزهاى ديگر محكوم به استحاضه است و اعمالى را كه غير از هفت روز اوّل انجام داده در حال پاكى انجام داده

است و صحيح است.

مسأله 362. اگر زنى در طواف عمره تمتع پيش از سه شوط و نيم خون ديد، بايد فورا مسجد را ترك كند و پس از پاك شدن طواف و ساير اعمال را از اوّل به جا آورد، و اگر زمان تنگ باشد و پيش از عرفات به عرفات پاك نشود، حج او تبديل به حج افراد مى شود كه در آينده به تشريح آن خواهيم پرداخت.

مسأله 363. اگر زنى پس از سه شوط و نيم از طواف، خون ديد و تا وقت وقوف در عرفات پاك نشد، باقيمانده اعمال عمره را مانند سعى و تقصير انجام مى دهد، سپس براى حج تمتع محرم مى شود و در بازگشت از منى به مكه پيش از طواف حج، بقيه طواف عمره تمتع را با نمازش به جا مى آورد، سپس به اعمال حج مى پردازد.

مسأله 364. اگر زنى حائض بوده ولى از وضع خود اطلاع نداشت و اعمال عمره را انجام داد، سپس از وضع خود آگاه گشت، اگر پس از پاك شدن از حيض، براى انجام طواف و نماز و سعى وقت

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 118

باقى است، بايد اعمال گذشته را تجديد كند و اگر باقى نيست، حج او به حج افراد تبديل مى شود، سپس يك عمره مفرده به جا مى آورد.

مسأله 365. اگر زنى عمره تمتع را انجام داده بعد از آن متوجه شد كه طواف او باطل بوده است، سپس حائض شد، هرگاه قبل از رفتن به عرفات پاك شد، طواف و نماز و سعى و تقصير را اعاده كند و اگر وقت تنگ باشد، حج او به حج افراد تبديل مى شود،

و پس از حج، يك عمره مفرده نيز به جا بياورد.

مسأله 366. اگر زنى به تصور اين كه مستحاضه است در ميقات محرم شده و با انجام وظايف مستحاضه، اعمال عمره را به جا آورده سپس متوجه شد كه حائض بوده است، اگر پس از پاك شدن، وقت براى انجام عمره باقى باشد، بايد اعمال عمره تماما انجام دهد و تقصيرى كه هم كرده، كفاره ندارد و در غير اين صورت، حج او، به حج افراد تبديل مى شود و پس از اعمال حج، عمره مفرده اى انجام مى دهد.

مسأله 367. اگر زنى به تصور اين كه پاك شده، طواف را و نماز طواف را انجام دهد، ولى به هنگام سعى متوجه شود كه هنوز پاك نشده است تكليف وى با تكليف كسى كه پس از انجام همه عمره، متوجه شده كه حائض بوده است يكى است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 119

مسأله 368. اگر زنى در حال طواف، مستحاضه قليله شود اگر پس از تجاوز از نيمه طواف باشد پس از تجديد وضو و تطهير بدن و لباس، طواف را تمام كند و نماز آن را مى خواند و اگر قبل از آن اين حالت رخ دهد پس از وضو و تطهير بدن و لباس، طواف را از سر بگيرد و نماز طواف را بخواند.

مسأله 369. مستحاضه كثيره كه بايد براى نماز خود غسل كند، ديگر لازم نيست براى طواف غسل جداگانه اى بنمايد و فقط بايد وضو بگيرد، خواه پس از غسل كردن تا پايان نماز طواف، خون قطع گردد يا نه، ولى احتياط مستحب آن است كه براى طواف و نماز آن، غسل جداگانه اى بنمايد.

سوم: نماز طواف واجب

اشاره

سومين عمل از اعمال عمره، دو ركعت نماز پس از طواف است، و كيفيت آن بسان نماز صبح است.

مسأله 370. نماز طواف را مى توان با هر سوره اى از سوره هاى قرآن جز سوره هايى كه در آن آيه سجده وارد شده است، خواند، بهتر است در ركعت نخست سوره توحيد و در ركعت دوم سوره «قُلْ يٰا أَيُّهَا الْكٰافِرُونَ» را خواند.

مسأله 371. نماز طواف و نمازهاى يوميه در احكام، يكسان مى باشند از اين جهت «شك» در عدد ركعات، مايه بطلان نماز

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 120

طواف است، و ظن در ركعات آن، معتبر مى باشد.

مسأله 372. دو ركعت نماز طواف، كيفيت خاصى ندارد، مى توان آن را بلند و يا آهسته خواند.

مسأله 373. زمان نماز طواف، پس از اتمام طواف است، و بايد پس از طواف به خواندن نماز مبادرت ورزيد، و فاصله ميان آن دو زياد نباشد كه موالات به هم بخورد.

مسأله 374. جايگاه نماز طواف، «نزد مقام ابراهيم» است، بنا بر اين پشت مقام و يا دو جانب او مادامى كه جلوتر از مقام نباشد، از نظر صحت نماز يكسان است و اگر در برخى از روايات، جايگاه نماز «پشت مقام» معرفى شده ناظر بر اين است كه جلوتر از مقام نباشد و ناظر به نفى دو جانب مقام نيست.

مسأله 375. هرگاه به خاطر ازدحام جمعيت، نتواند نزد مقام، نماز بخواند نماز را در نزديك ترين نقطه به مقام به جا آورد، خواه اين نقطه، پشت مقام ابراهيم محسوب شود، يا دو جانب آن، و كوشش كند با وجود نزديك ترين نقطه، به نقطه دورتر نرود. و لازم نيست براى خلوت شدن مقام صبر كند.

چه بسا صبر كردن موجب از بين رفتن موالات بين طواف و نماز آن بشود.

مسأله 376. اگر نماز طواف را فراموش كرد، هر موقع به خاطر آورد، در همان مقام ابراهيم به تفصيلى كه گفته شد، به جا آورد.

مسأله 377. اگر به هنگام «سعى ميان صفا و مروه» كه يكى از

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 121

واجبات عمره است، به خاطرش آمد كه نماز طواف را نخوانده است، سعى را رها مى كند، نماز طواف را به جا مى آورد، سپس سعى را از همان نقطه اى كه قطع كرده به پايان برساند.

مسأله 378. اگر شخصى نماز طواف را فراموش كرد، و اعمال بعدى را مانند سعى و تقصير، انجام داد، بعدا متذكر شد كه نماز طواف را به جا نياورده است بايد نماز طواف را، به جا بياورد، ولى اعاده اعمال بعد واجب نيست.

مسأله 379. شخصى كه نماز طواف را فراموش كرده اگر در مكه است بايد نماز را در مسجد الحرام نزد مقام ابراهيم به جا آورد و اگر از مكه خارج شده و بازگشت به مكه مشكل نباشد، بايد به مكه برگردد، در نزد مقام ابراهيم بخواند و در صورت مشكل بودن، هر كجا كه متذكر شد، مى تواند آن را به جا آورد.

مسأله 380. اگر كسى بميرد، و نماز طواف بر ذمه او باشد، بر پسر بزرگ او لازم است، آن را قضا كند.

مسأله 381. نماز طواف بايد بسان ديگر نمازها با قرائت صحيح خوانده شود و اگر موفق به آموزش نشد، كسى را وادار كند كه قرائت صحيح را به او تلقين كند و اگر امكان نداشت به هر نحوى كه

مى تواند به جا بياورد و احتياطا نائب نيز بگيرد.

مسأله 382. نماز طواف مستحب را در همه جاى مسجد مى توان خواند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 122

مسأله 383. اگر پس از انجام طواف و پيش از خواندن نماز طواف، نماز جماعت تشكيل شود، بايد صبر كند، تا نماز جماعت تمام شود و نماز طواف را نزد مقام ابراهيم به جا آورد و اين مقدار فاصله، ضررى ندارد، و اگر به خاطر ازدحام، نتوانست در «نزد مقام» به جا آورد، در نزديك ترين نقطه به مقام خواه پشت مقام محسوب شود و يا دو جانب آن، نماز را به جا آورد.

مسأله 384. اگر زنى نماز طواف را فراموش كرد، و سعى و تقصير انجام داد، آنگاه حائض شد و به خاطر آورد كه نماز طواف را نخوانده است و تا وقت رفتن به عرفات پاك نشد، وى براى حج تمتع احرام مى بندد، پس از اعمال عرفات و منى، وقتى به مكه آمد، قبل از طواف حج، نماز طواف عمره را به جا مى آورد، آنگاه به طواف حج مى پردازد.

مسأله 385. به هنگام خواندن نماز طواف، در صورت امكان، زن جلوتر از مرد، و يا محاذى او، و يا مرد پشت سر زن و يا محاذى او نباشد، و اگر رعايت اين شرط حرجى باشد، و يا لازمه آن به هم خوردن موالات بين طواف و نماز گردد، رعايت اين شرط لازم نيست.

***

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 123

طواف مستحب

طواف مستحب بسان طواف واجب است و در تمام روزهاى سال، مى توان طواف مستحب به جا آورد.

مسأله 386. انسان مى تواند از طرف معصومان و بستگان و دوستان

اعم از زنده و غير زنده طواف كند، مشروط بر اين كه فرد زنده در مكه حضور نداشته باشند.

مسأله 387. شرايط طواف مستحب همان شرايط طواف واجب است، جز اين كه وضو شرط نيست، و نماز طواف را مى توان در همه جاى مسجد الحرام خواند.

مسأله 388. مستحب است انسان وقتى وارد مسجد الحرام شد، دو ركعت نماز تحيت مسجد به جا آورد، آنگاه طواف نمايد، و اگر طواف نمايد، از نماز تحيّت كفايت مى كند.

مسأله 389. اگر در شمار دورهاى طواف مستحب شك كرد، بنا را بر اقل بگذارد.

مسأله 390. كسى كه احرام براى حج بسته، پيش از رفتن به عرفات، طواف مستحب انجام ندهد. و اگر انجام داد، «لبيك» را تجديد كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 124

چهارم. سعى ميان صفا و مروه

اشاره

يكى از اعمال عمره تمتع «سعى» به معنى راه رفتن ميان دو كوه است كه، يكى «صفا» و ديگرى «مروه» نام دارد، و «صفا» جزئى از كوه «ابو قبيس» و «مروه» جزئى از كوه «قيقعان» است، «1» و در گذشته، هر دو به اصل خود پيوسته بوده ولى اخيرا براى ايجاد راه و خيابان كشى، هر دو، از اصل خود جدا شده است.

مسأله 391. سعى به معنى رفتن از بيخ كوه «صفا» به «مروه» و از بيخ «مروه» به «صفا» در قالب هفت شوط است و از صفا به مروه يك شوط، و بالعكس شوط دوم حساب مى شود بنا بر اين بايد از صفا آغاز كند و در مروه پايان پذيرد.

مسأله 392. جايگاه سعى، همان است كه گفته شد، و زمان آن پس از اداى نماز طواف است، و اگر سعى را بر طواف و نماز

مقدم بدارد سعى او باطل مى شود، از اين جهت بايد پس از طواف و نماز آن، دو مرتبه سعى كند.

مسأله 393. سعى بايد در طبقه اوّل كه متعارف و معمول است، انجام گيرد، و سعى در طبقه دوم كه از دو كوه صفا و مروه

______________________________

(1). جواهر الكلام، ج 19، ص 421.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 125

بلندتر است، صحيح نيست و اگر به علتى سعى در طبقه پايين ممكن نشد، سعى را در طبقه دوم انجام دهد.

مسأله 394. در حال سعى از «صفا» بايد رو به «مروه» باشد و همچنين سعى از «مروه» بايد رو به «صفا» باشد و در حال سعى نگاه به سمت راست و يا چپ اشكال ندارد ولى راه رفتن بايد كاملا به صورت متعارف و معمول باشد، بنا بر اين عقب، عقب رفتن كافى نيست.

مسأله 395. سعى، عمل واحد است بايد وحدت عرفى آن حفظ شود، در عين حال براى رفع خستگى، نشستن و استراحت كردن هر چند مكرر باشد اشكال ندارد.

مسأله 396. در صحت سعى وضو داشتن، و يا پاك بودن جامه هاى احرام شرط نيست هر چند بهتر است با وضو باشد.

مسأله 397. اگر كسى طواف را روز انجام داد و نماز خواند، مى تواند سعى را شب انجام دهد مشروط بر اين كه پيش از طلوع فجر، از سعى فارغ شود. و همچنين اگر طواف را در شب انجام داد، تا قبل از طلوع فجر سعى را به جا آورد.

مسأله 398. سعى ميان صفا و مروه يك عمل عبادى است و براى خود نيّت و خلوص مى طلبد و بايد آن را آگاهانه و براى خدا انجام

داد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 126

معنى ركن در مناسك عمره و حج

مسأله 399. سعى مانند طواف از اركان عمره و حج به شمار مى رود. و معنى ركن در مناسك حج و عمره اين است كه اگر عمدا آن را ترك كند، و يا بر آن بيفزايد، عمره يا حج او باطل مى شود مگر اين كه پيش از فوت وقت، آن را جبران كند.

مسأله 400. اگر سعى را عمدا ترك كند و يا برخى از دورهاى آن را انجام ندهد و يا عمدا بر آن بيفزايد و به همين حالت بماند تا وقت احرام حج برسد، به گونه اى كه اگر سعى را انجام دهد، به وقوف در عرفه نمى رسد در اين صورت، عمره تمتع او باطل و حج او، به افراد تبديل مى شود.

مسأله 401. اگر كمتر از هفت دور سعى كند، اگر در مكه است بايد آن را تكميل كند و اگر از مكه خارج شده و بازگشت به مكه مشكل نيست برگردد آن را تكميل نمايد و اگر بازگشت حرجى و پرمشقت باشد، نائب بگيرد، و نائب پس از تكميل سعى ناقص يك سعى كامل به جا آورد.

مسأله 402. اگر پيش از آن كه يك دور از هفت دور را تكميل كند، ديگر دورها را فراموش نمايد، بايد سعى را از سر بگيرد، و اگر پس از يك دور كامل يا بيشتر ديگر دورها را فراموش نمايد هر موقع متذكر شد، باقيمانده را به جا مى آورد ولى احتياط مستحب آن است

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 127

كه اگر قبل از تجاوز از نصف سعى، باقيمانده را فراموش كرد، سعى را از سر بگيرد.

مسأله 403.

با انجام سعى كامل در عمره، محرمات احرام حلال نمى شود، بايد منتظر فريضه «تقصير» شود كه بعدا خواهيم گفت.

مسأله 404. اگر پس از انصراف از عمل سعى، در كاستى و يا فزونى دورها شك كند، به شك خود اعتنا ننمايد حتى اگر پس از پايان يافتن هر دور در صحت آن شك نمايد به آن اعتنا ننمايد.

مسأله 405. هرگاه پس از پايان دور در مروه، شك كند كه اين دور هفتم است يا نهم، به شك خود اعتنا ننمايد.

مسأله 406. پيش از رسيدن به مروه شك كند كه اين دور پنجم است يا هفتم، سعى او باطل است و همچنين ديگر صورت هاى شك در نقيصه، مانند شك در اين كه دور سوم است يا پنجم.

مسأله 407. اگر كسى در حال سعى در عدد دورها شك كند و طرف شك نقيصه باشد نه زيادى مثلا شك كند، دور پنجم است يا هفتم و با حال ترديد به سعى خود ادامه دهد تا شايد به يقين برسد، اگر نتيجه داد، سعى او صحيح است.

مسأله 408. اگر از روى فراموشى، دورى را بيفزايد، مخيّر است بين اين كه آن را تكميل كند و مجموعا به چهارده دور برساند، و يا آن را ناديده بگيرد، و يك سعى كامل به جا آورد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 128

مسأله 409. اگر طواف را روز انجام داد، مى تواند، سعى را تا شب به تأخير اندازد ولى نمى تواند آن را به فردا موكول كند، و اگر چنين كرد، بايد طواف و نماز را نيز اعاده كند. و اگر به خاطر بيمارى و خستگى اين مقدار به تأخير بيندازد اشكال ندارد،

و اعاده طواف و نماز آن لازم نيست.

مسأله 410. مسعى (محل سعى) فعلا دو طرفه است شايسته است از يك طرف برود و از طرف ديگر برگردد و رفت و آمد از يك طرف مايه ناراحتى ديگران است كه از شأن مهمان خدا دور است ولى اگر انجام داد، سعى او صحيح است، و اكنون كه پهناى مسير را دو برابر كرده اند، رفت و برگشت از قسمت جديد، نيز مانعى ندارد.

مسأله 411. رفتن بالاى كوه صفا و مروه و نشستن روى آنها و نيت از آنجا، و يا چسباندن پاشنه پا به سنگ هاى دو كوه، لازم نيست حتى بخش سربالايى در آغاز صفا و مروه كه فعلا مفروش است جزء مسعى نبوده و جايگاه پله هايى است كه در گذشته از آنها عبور كرده و بالاى دو كوه مى رفتند، سپس پله ها را برچيده اند و جايگاه پله، صاف و به صورت سربالايى درآمده است، و لذا سعى از نخستين نقطه سربالايى كافى، هر چند احتياط اين است از آخرين نقطه سربالايى سعى را آغاز كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 129

مسأله 412. زن حائض در آنجا كه «1» براى طواف نائب مى گيرد، بايد سعى را شخصا انجام دهد زيرا مسعى مسجد نيست البته بايد سعى را، پس از طواف نائب به جا آورد.

مسأله 413. هرگاه منزل حائض در نقطه اى است كه براى رسيدن «مسعى» راهى جز عبور از مسجد الحرام نيست، بايد سعى را به تأخير بيندازد، و در صورت نبودن وقت، نائب بگيرد. ولى اگر عبور كرد، و سعى را انجام داد، سعى او صحيح است. هر چند گناه كرده است.

مسأله 414. سعى يك

عمل واحد عبادى است، بايد به صورت يك عمل واحد به جا آورده شود، و لذا فاصله زياد ميان دورها كه مضر به موالات باشد، بر خلاف احتياط است.

مسأله 415. سعى بر روى چرخ در حال اختيار جايز است ولى در صورت توانايى و امكان بايد وسيله را خود ببرد.

مسأله 416. اگر مقدارى از سعى را بر خلاف متعارف انجام دهد، مثلا عقب عقب حركت كند، بايد برگردد و آن مقدار را جبران كند.

مسأله 417. نگاه كردن به راست و چپ، در حال حركت و به پشت سر هنگام توقف اشكال ندارد و ميزان اين است كه سينه و

______________________________

(1). قبل از تجاوز از نصف حائض گردد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 130

شانه هاى او به سوى مروه و يا صفا باشد.

مسأله 418. هرگاه به هنگام سعى، برخى از مواضع زن كه بايد پوشيده باشد بيرون باشد، سعى او صحيح است و در صورت عمد، گناه كرده است.

مسأله 419. كودك كه محرم شده است اگر مشكلى در سعى ايجاد كند، اگر مميز باشد بايد او را توجه داد، كه سعى خود را اصلاح كند و اگر غير مميز باشد ولى او، به اصلاح آن بپردازد.

مسأله 420. طفل مميز بايد در تمام دورها هر چند با وسيله سعى مى كند، بيدار باشد، اگر در آغاز بيدار بود ولى در اثنا بخوابد بايد، آن قسمت را اعاده كند، ولى در مورد طفل غير مميز خواب بودن اشكالى ندارد، و در هر حال بايد طفل رو به صفا و مروه باشد.

مسأله 421. اگر كسى براى جمع كردن همراهان به عقب برگردد و دو مرتبه همان مسافت را طى

كند، اگر به قصد سعى باشد، سعى او باطل و در غير اين صورت سعى او صحيح است.

مسأله 422. اگر پيش از تجاوز از نصف، باقيمانده را فراموش كرده، بنا بر احتياط مستحب سعى را از سر بگيرد، و اگر پس از تجاوز از نصف باشد، باقيمانده را هر موقع به خاطرش آمد، به جا بياورد. و اگر در عمره تمتع رخ دهد قبل از بستن احرام براى حج، آن را جبران كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 131

مسأله 423. اگر كسى به گمان آن كه هفت دور سعى كرده است، عمل بعدى را كه «تقصير» (كوتاه كردن مو و يا ناخن) انجام داد سپس به كاستى «سعى» توجه پيدا كرد، بايد سعى را به نحوى كه گفته شد تدارك كند، سپس مجددا تقصير نمايد.

مسأله 424. هرگاه كسى به گمان اين كه سعى، به وضو نياز دارد سعى خود را قطع كند و وضو بگيرد و سعى را از سر بگيرد، هرگاه فاصله ميان شوطهاى قبلى و سعى جديد به قدرى زياد نباشد كه موالات را از بين ببرد، سعى دوم او صحيح است و در غير اين صورت، بايد سعى را اعاده كند.

پنجم: تقصير يا كوتاه كردن مو

آخرين عمل از اعمال عمره تمتع «تقصير» به معنى كوتاه كردن مو است و كافى است كه مقدارى از موى شارب، و يا ريش و يا سر را كوتاه سازد و اگر بخواهد ناخن بگيرد، قبلا از موى خود بزند، آنگاه ناخن بگيرد.

مسأله 425. در عمره تمتع نمى تواند به جاى كوتاه كردن مو، سر را بتراشد، بلكه تراشيدن سر، حرام است.

مسأله 426. كوتاه كردن مو از ديگر نقاط بدن

كفايت نمى كند، همچنين كندن مو از سر و ريش و شارب كافى نيست.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 132

مسأله 427. «تقصير» در عمره تمتع يك واجب عبادى است كه حتما بايد با نيّت و براى خدا صورت پذيرد.

مسأله 428. در انجام «تقصير» مكانى خاص معتبر نيست، پس از پايان عمل سعى، مى تواند در هر نقطه اى حتى در منزل اين فريضه را انجام دهد، و ملاك كوتاه كردن مو است، به هر ابزارى صورت بپذيرد، البته كندن مو كافى نيست.

مسأله 429. تقصير يكى از اركان حج است، معنى ركن در حج اين است كه اگر آن را تا وقت بستن احرام حج، عمدا ترك كند، عمره او باطل مى شود، و حج او، به حج افراد تبديل مى گردد، و بايد پس از آوردن اعمال حج (كه بعدا مى آيد) عمره مفرده اى به جا بياورد، و مستحب است به اين حج اكتفا نكند، و در صورت امكان، در آينده حج تمتعى به جا آورد.

مسأله 430. اگر تقصير را تا لحظه اى كه براى حج محرم مى شود فراموش كند، عمره او صحيح است و مستحب است كه گوسفندى را قربانى كند.

مسأله 431. هرگاه پس از تقصير متوجه شود كه سعى او هفت دور كامل نبوده است، اين فرض سه حالت دارد:

الف. معلوم شود كه پس از شش دور كامل، تقصير كرده است در اين صورت سعى را تكميل مى كند، و اعاده تقصير لازم

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 133

نيست، مگر بخواهد احتياط كند.

ب. معلوم شود كه قبل از چهار دور كامل، تقصير كرده است، در اين صورت سعى را تكميل و نيز اعاده نمايد، سپس تقصير

كند.

ج. معلوم شود كه پس از چهار دور تقصير كرده است، سعى را تكميل و تقصير را اعاده مى نمايد.

مسأله 432. هرگاه پس از تقصير، بعدها در صحت تقصير شك كرد، اعتنا نكند.

مسأله 433. در تقصير لازم نيست خود انسان مو را كوتاه كند، اگر پس از نيت، ديگرى موى او را كوتاه كند كفايت مى كند، ولى تا خود تقصير نكرده، نبايد موى ديگرى را بزند.

مسأله 434. پس از تقصير در عمرۀ تمتع كليه محرمات احرام براى او حلال مى شود حتى نزديكى با همسر.

كسى كه عمره تمتع به جا آورده، پيش از احرام حج نمى تواند از مكه و توابع آن مانند منى، فراتر رود، مگر اين كه محرم به احرام حج بشود و تا فرا رسيدن ايام حج (نهم ذى حجه) بايد در حال احرام باقى بماند. در اين صورت بيرون رفتن از مكه و توابع آن، مانند جده مانع ندارد.

مسأله 435. كسانى كه در كاروان ها مشغول خدمت هستند، اگر بخواهند پس از عمره تمتع به عرفات بروند، بايد محرم به احرام

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 134

حج شوند، مگر اين كه انجام وظايف محوله با محرم شدن، موجب حرج و مشقت باشد، در اين صورت بدون احرام مى توانند از مكه و توابع آن بيرون بروند. امّا اگر بداند براى احرام حج، از مكّه قبل از عرفات با مشكل روبرو مى شود، در اين صورت، با احرام از مكه بيرون برود.

مسأله 436. رفتن به غار حرا، پس از عمره تمتع اشكال ندارد، ولى از رفتن به «غار ثور» خوددارى شود كه جزء توابع مكه نيست.

مسأله 437. كسى كه پس از عمره تمتع، بدون بستن

احرام حج، به بيرون از مكه و توابع آن برود، مرتكب گناه شده و عمره و حجّ او صحيح است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 135

فصل هفتم اعمال حج تمتع

اشاره

فريضۀ حج تمتع را سيزده عمل تشكيل مى دهد و آنها عبارتند از:

1. بستن احرام در مكه براى اعمال حج.

2. وقوف در عرفات

3. وقوف در مشعر الحرام

4. رمى جمرۀ عقبه در منى

5. قربانى در منى

6. حلق يا تقصير در منى

7. طواف زيارت در مكه

8. نماز طواف

9. سعى بين صفا و مروه

10. طواف نساء

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 136

11. نماز طواف نساء

12. بيتوتۀ در منى (شب را در منى به سر بردن)، آن هم در شب هاى يازدهم و دوازدهم براى همه و شب سيزدهم براى برخى اشخاص.

13. رمى جمرات در روز يازدهم و دوازدهم. و اشخاصى كه شب سيزدهم در منى مى مانند، بايد روز سيزدهم نيز جمرات را رمى كنند.

اينك به توضيح هر يك از مسائل مى پردازيم:

1 احرام بستن براى حجّ تمتع

مسأله 438. پس از پايان يافتن اعمال عمره حج تمتع، نوبت اعمال حج تمتع مى رسد. نخستين عمل آن، بستن احرام است، و شايسته ترين زمان براى بستن احرام حج، روز هشتم ذى الحجه است، ولى وقت آن تا زمانى كه به وقوف اختيارى عرفه (از زوال روز نهم تا غروب خورشيد آن روز) برسد باقى است، كسانى كه نمى خواهند از منى به عرفات بروند، مى توانند پيش از ظهر روز نهم در مكه محرم بشوند به نحوى كه پيش از ظهر به عرفات برسند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 137

مسأله 439. انسان مى تواند از همه نقاط شهر مكه (قديم و جديد) محرم شود، و به عرفات برود ولى شايسته است در مسجد الحرام، بالاخص نزد مقام ابراهيم، و يا در حجر اسماعيل از هر نقطه اى از آن

محرم شود.

مسأله 440. كيفيت احرام حج، با احرام عمره، يكسان است جز در نيّت كه در عمره احرام براى اعمال عمره تمتع، و در احرام حج براى اعمال حجّ تمتع مى باشد.

بنا بر اين كسى كه مى خواهد براى حج تمتع احرام ببندد، پس از پوشيدن لباس هاى احرام، در نقطه اى كه مى خواهد محرم شود دو ركعت نماز مى گزارد و همراه با نيت احرام حجّ «لبيك» مى گويد، و در نتيجه كليه محرمات احرام عمرۀ تمتع براى او نيز حرام مى شود.

مسأله 441. كسى كه محرم به احرام حج شده تا طواف حج و طواف نساء را انجام نداده نمى تواند طواف مستحب انجام دهد، و اگر انجام داد، بايد به نيت محرم شدن براى حج تمتع «لبيك» را تجديد كند.

مسأله 442. اگر از روى عمد احرام را ترك كند تا وقت آن بگذرد، حج او باطل مى شود.

مسأله 443. اگر از روى ندانستن مسأله، يا فراموشى، بدون احرام براى حج تمتع، از مكه خارج شد، اگر قبل از فوت وقوف در عرفات، متوجه شد، بايد برگردد به مكه و در آنجا محرم شود و سپس

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 138

رهسپار عرفات شود، و اگر بازگشت غير ممكن و يا حرجى باشد در اين صورت در همان نقطه اى كه متوجه شد محرم مى شود اگر چه آن نقطه عرفات باشد، و پس از «لبيك» بگويد: «اللّهمّ على كتابك و سنّة نبيك» و اگر در مشعر به خاطر آورد، در همان جا محرم مى شود و خوب است جمله ياد شده را نيز بگويد.

2 وقوف در عرفات

«عرفات» نام دشتى است وسيع كه عرض آن تقريبا 6 كيلومتر و طول آن نيز تقريبا 13

كيلومتر است، و حدود آن با علائم و تابلوهاى خاصى مشخص شده است، و نبايد از آنها فراتر رفت. و از وقوف در دشت «عرنة و نمرة» خوددارى نمود.

مسأله 444. وقوف در عرفات يك عمل عبادى است، بايد آگاهانه و با خلوص و تعيين نوع وقوف (مثلا براى حج تمتع در حجة الاسلام) صورت بپذيرد.

مسأله 445. مقدار وقوف در عرفات از اول ظهر روز نهم آغاز مى شود تا غروب شرعى همان روز، پايان مى پذيرد، فقط مى تواند، به مقدار اداى نماز ظهر و عصر در منطقه نمره كه فعلا «مسجد نمره»

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 139

در آنجاست و خارج از عرفات مى باشد، بماند و به اين مقدار وقوف را به تأخير بيندازد.

مسأله 446. وقوف در عرفات به مقدار كم (مسمى) از اركان حج است. اگر كسى با آگاهى و توانايى در عرفات حتى به مقدار كم وقوف نكند، حج او باطل است ولى مقدار واجب وقوف از ظهر روز نهم ذيحجة الحرام تا غروب شرعى آن روز است، اگر به مقدار مسمّى وقوف كرد، ولى باقيمانده وقت را در غير عرفات به سر برد معصيت كرده ولى حج او صحيح است.

مسأله 447. در انجام اين وظيفه، حالت خاصى معتبر نيست مى تواند بخوابد، بنشيند، راه برود، خواه سواره، خواه پياده، جز اين كه دقايقى پيش از نيّت وقوف بايد بيدار باشد تا وقوف در عرفات را به نحوى كه گفته شد، نيّت كند.

مسأله 448. وقوف در عرفات هر چند عبادت است ولى طهارت از حدث در آن شرط نيست، خواه حدث اصغر- كه موجب وضو است، يا حدث ديگر كه موجب غسل است

مانند جنابت و حيض و ....

مسأله 449. وقوف در عرفات دو فرد دارد:

الف. وقوف اختيارى: وقوف اختيارى عرفات از ظهر روز نهم شروع مى شود تا غروب شرعى همان روز.

ب. وقوف اضطرارى: وقوف اضطرارى عرفات از مغرب شب

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 140

دهم ذى الحجه آغاز مى شود، تا طلوع فجر.

بنا بر اين اگر به خاطر عذرى نتوانست وقوف اختيارى عرفات را درك كند، بايد از وقوف اضطرارى بهره گيرد، يعنى مقدارى و لو كم در شب دهم ذى الحجه در عرفات توقف نمايد سپس راهى «مشعر» شود در اين صورت حج او صحيح است.

مسأله 450. اگر كسى در شب دهم به مكه برسد ولى از آن مى ترسد كه اگر راه عرفات را در پيش گيرد تا وقوف اضطرارى آن را درك كند، به وقوف در مشعر (وقوف پيش از طلوع آفتاب) نرسد، بايد از طريق «منى» به مشعر برود و در غير صورت خوف بايد راه عرفات را در پيش گيرد و پس از درك وقوف اضطرارى عرفات، راهى مشعر شود.

مسأله 451. اگر كسى به خاطر عذرى نتوانست وقوف اختيارى عرفات را درك كند، ولى مى توانست وقوف اضطرارى آن را درك نمايد لكن بدون عذر به عرفات نرفت در اين صورت حج او باطل است، هر چند وقوف در مشعر را درك نمايد.

مسأله 452. بيرون رفتن از عرفات پيش از غروب شرعى جايز نيست و اگر كسى عمدا از حدود عرفات بيرون رفت بايد فورا برگردد و در غير اين صورت گناه كرده و كفاره آن قربانى كردن يك شتر در منى است، و اگر ممكن نشد به جاى آن هيجده روز

روزه بگيرد، و

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 141

اين روزه را مى تواند در مكه يا در راه، يا پس از بازگشت از مكه بگيرد.

مسأله 453. اگر كسى از روى سهو و يا عذر، از عرفات بيرون رفت سپس عذر او برطرف گرديد، فورا بايد به عرفات برگردد و اگر برنگشت گناه كرده، و احتياط آن است كه يك شتر قربانى كند.

مسأله 454. وقوف در دامنه «جبل الرحمة» در صحراى عرفات مستحب است و بهتر است از وقوف بر روى كوه و بالا رفتن از جبل الرحمه در ساعات وقوف خوددارى شود.

3 مشعر الحرام

مشعر الحرام كه نام ديگر آن «مزدلفه» است در نيمه راه عرفات و منى قرار گرفته است و زائران خانه خدا، پس از سپرى كردن وقوف در عرفات، رهسپار اين نقطه مى گردند، در آنجا از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز دهم وقوف مى كنند.

مسأله 455. مستحب مؤكد است، شب «مشعر» را با عبادت و اطاعت الهى به سر برد چنان كه مى فرمايد: فَاذْكُرُوا اللّٰهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرٰامِ وَ اذْكُرُوهُ كَمٰا هَدٰاكُمْ (سوره بقره، آيه 198).

مسأله 456. وقوف در «مشعر الحرام» در زمان محدود، يك امر

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 142

عبادى است بايد توأم با آگاهى و اخلاص و تعيين نوع وقوف (مثلا وقوف براى حج تمتع از حجة الاسلام) صورت پذيرد.

مسأله 457. همان طور كه براى وقوف در عرفات، وقوف اختيارى و وقوف اضطرارى بود، براى وقوف در مشعر نيز، وقوف اختيارى و وقوف اضطرارى است، ولى وقوف اضطرارى مشعر، دو تا است كه به شرح آنها مى پردازيم:

الف: وقوف اختيارى مشعر: اين نوع وقوف از طلوع فجر،

آغاز و با طلوع آفتاب روز دهم ذيحجة الحرام پايان مى پذيرد. و افراد غير معذور كه بعدا به شرح آنها مى پردازيم، بايد در اين زمان محدود، در مشعر الحرام وقوف كنند.

ب: وقوف اضطرارى شبانه اى: ظرف اين نوع وقوف از مغرب روز نهم آغاز شده و تا طلوع فجر روز دهم پايان مى پذيرد. و افراد معذور مانند: كودكان و زنان و افراد بيمار و ناتوان كه وقوف اختيارى براى آنان همراه با مشقت است و كسانى كه بايد، با يكى از گروه هاى ياد شده همراه باشند، و يا براى تدارك امور حجاج زودتر حركت كنند، مى توانند هرگاه پيش از نيمه شب وارد مشعر الحرام شوند و كمى در مشعر الحرام توقف كنند به نحوى كه «مسماى وقوف» به عمل آيد، آنگاه كه شب از نيمه گذشت از حد مشعر خارج شوند (حدّ نيمه شب از مغرب تا طلوع آفتاب حساب مى شود).

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 143

ج: وقوف اضطرارى روزانه: اين نوع وقوف از طلوع آفتاب روز دهم آغاز شده تا ظهر همان روز پايان مى پذيرد.

افرادى كه نتوانسته اند هيچ كدام از وقوف اختيارى و اضطرارى شب مشعر را درك كنند، بايد مقدارى و لو كم در اين حد از زمان در مشعر وقوف كنند، آنگاه مشعر را به مقصد «منى» براى انجام وظايف آنجا ترك نمايند.

مسأله 458. كسانى كه وقوف اختيارى مشعر را درك كرده اند، آنگاه كه هوا روشن شد، مى توانند به سوى «منى» حركت كنند ولى نبايد پيش از طلوع آفتاب از مشعر الحرام خارج شوند، و بنا بر احتياط وارد «وادى محسّر» نشوند.

مسأله 459. وقوف شبانه در مشعر الحرام واجب است، ولى

آنچه كه ركن است وقوف كمى از آن (مسمى) است بنا بر اين اگر كسى عمدا در حد مسمى، وقوف اختيارى و اضطرارى شبانه اى مشعر را ترك كند، حج او باطل است.

مسأله 460. فردى كه از ميان انواع وقوف هاى عرفات و مشعر، تنها وقوف اضطرارى روزانه مشعر را درك كند، بنا بر احتياط حج خود را اعاده كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 144

4 رمى جمره عقبه

چهارمين عمل از اعمال حج، و نخستين عمل روز دهم در منى، رمى جمرۀ عقبه است، «رمى» به معنى پرتاب كردن و در اين مورد مقصود «سنگ زدن» است، و «جمره» به معنى محل انباشته شدن سنگ ريزه ها يا خود سنگ ريزه ها است و «عقبه» به معنى گردنه است، مقصود سنگ زدن به آخرين ستون در منى است، كه به مكه از ديگر «جمرات» نزديك تر مى باشد و روز دهم فقط به همين نقطه سنگ مى زنند، و در روز يازدهم و دوازدهم به سه نقطه، كه آخرين آنها همين «جمره عقبه» است.

مسأله 461. بر محرم واجب است روز دهم ذى الحجة الحرام روز منى- هفت سنگريزه به سوى ستون موجود پرتاب كند، و بايد سنگ ريزه ها داراى شرايط زير باشند:

1. ريگ ها بايد از جنس سنگ باشند، بنا بر اين شن، كلوخ، و سفال كافى نيست.

2. سنگ ريزه ها از حرم گردآورى شده باشد، نه از خارج، جز سنگ ريزه هاى مسجد الحرام و مسجد خيف كه بيرون آوردن سنگ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 145

ريزه هاى آن مكان جايز نيست.

3. سنگ ريزه ها بايد بكر باشند، و كسى قبلا با آنها رمى نكرده باشد، بنا بر اين ريگ هايى كه در اطراف جمرات ريخته شده رمى با آنها

كفايت نمى كند.

4. مباح باشد، بنا بر اين رمى با سنگ ريزه هايى كه ديگران براى خود گرد آورده اند يا از ملك كسى برداشته اند، بدون اجازه كافى نيست.

5. ريگ بايد كوچك مثلا به اندازه هسته خرما يا فندق باشد در حدى كه به آن «سنگ ريزه» مى گويند، و بهترين نقطه براى جمع كردن «سنگ ريزه ها» مشعر الحرام است، خوب است زائران خانه خدا در شب مشعر به طور احتياط هفتاد سنگ ريزه را گردآورده و در كيسه مخصوص جاى دهند.

6. تعداد سنگ ها كه در روز دهم پرتاب مى كند هفت عدد باشد.

مسأله 462. بايد سنگ ريزه ها را به تدريج پرتاب كند، نه يك دفعه، و در غير اين صورت يك رمى حساب مى شود.

مسأله 463. سنگ ريزه ها بايد به سوى محدوده اى از فضاى منى كه حضرت ابراهيم عليه السّلام آنجا را رمى كرده پرتاب شوند، در سابق، اين فضا به وسيله ستونى كه قسمت پايين آن را حوض كوچكى احاطه كرده بود، مشخص شده بود، اكنون اين فضا با ديوارى بلند به عرض تقريبا هشت متر پوشيده شده است، هرگاه محاذات با ستون،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 146

مشخص باشد، آن نقطه را رمى كند و در غير اين صورت به هر نقطه از ديوار رمى شود مجزى است.

مسأله 464. مستحب است در هنگام رمى جمرۀ عقبه اگر بتواند، پشت به قبله باشد و رو به جمره، و در صورت ازدحام رمى از هر چهار طرف كافى است، و اگر به خاطر توسعۀ فعلى در رمى، محلّ ايستادن براى رمى و يا قسمتى از ديوار خارج از منى باشد ضررى به رمى نمى زند. «1»

مسأله 465. مستحب است انسان با طهارت از حدث، رمى

را انجام دهد و پاك بودن سنگ ها شرط نيست.

مسأله 466. وقت پرتاب سنگ ها از طلوع آفتاب روز دهم تا غروب آفتاب همان روز است.

مسأله 467. بانوان و كودكان و بيماران و افراد ناتوان و كليه كسانى كه مى توانند پس از نيمه شب مشعر را به قصد منى ترك كنند، مى توانند پس از نيمه شب رمى نمايند.

مسأله 468. افراد سالم و توانا بايد شخصا رمى كنند، و نمى توانند نايب بگيرند، ولى افراد بيمار و ناتوان كه رمى براى آنان مشقت دارد مى توانند نايب بگيرند تا از طرف آنها رمى كند.

______________________________

(1). و در روايتى كه وارد شده «فارمها من قبل وجهها و لا ترمها من أعلاها» ناظر به اين معنى است كه در گذشته يك طرف جمره عقبه فقط باز بود و طرف ديگر آن چسبيده به كوه بود، ولى اكنون هر چهار طرف آن باز و امكان از هر چهار طرف هست.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 147

مسأله 469. وقت رمى جمره عقبه در روز دهم نزد اهل سنت از طلوع آفتاب تا ظهر همان روز است و به هنگام ظهر، جمره عقبه كاملا خلوت و آرام مى باشد، كسانى كه از ازدحام مى ترسند مى توانند از اين فرصت استفاده كنند، و نايب نگيرند.

مسأله 470. در پرتاب سنگ ها، جز سنگ هفتم، موالات شرط است و بايد با رعايت موالات، پرتاب شوند ولى پس از پرتاب صحيح شش سنگ، مى توان سنگ هفتم را به تأخير انداخت.

مسأله 471. اگر كسى پس از پرتاب چهار سنگ، به خاطر عدم آشنايى با حكم شرعى و يا فراموشى بقيه عمل را به تأخير انداخت، بايد عمل را در همان روز تكميل

كند.

مسأله 472. اگر اين حالت پيش از پرتاب چهار سنگ پيش آيد رمى پيشين باطل مى شود و بايد رمى را از سر بگيرد.

مسأله 473. اگر رمى روز دهم را فراموش كرد و يا به خاطر عدم آشنايى به حكم شرعى آن را به جا نياورد، تا روز سيزدهم وقت تدارك آن باقى است و بايد تدارك كند.

مسأله 474. هرگاه پس از روز سيزدهم متوجه شد كه روز دهم رمى نكرده است هرگاه از مكه خارج نشده احتياط آن است كه خود تدارك كند و در سال ديگر خود و يا كسى از طرف او رمى كند. و اگر از مكه خارج شده احتياطا در سال ديگر قضا كند.

مسأله 475. هرگاه درباره ريگى كه در اختيار دارد شك كند كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 148

با آن رمى شده، يا نه يا شك كند كه قبلا در خارج حرم بوده سپس وارد سرزمين حرم شده است؟ در هر دو صورت به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 476. اگر درباره «سنگ ريزه بودن» سنگ شك كند، نمى تواند به آن اكتفا كند، اگر شك كند كه هفت بار رمى كرده يا كمتر، بايد رمى كند تا به حد يقين برسد.

مسأله 477. هرگاه پس از فراغ از رمى، و خروج از محيط رمى، شك كند كه هفت بار رمى كرده و يا كمتر بايد برگردد و نقيصه احتمالى را تكميل كند تا به حد يقين برسد.

مسأله 478. هرگاه انسان سالم و توانا از رمى در روز معذور باشد، مى تواند بعد از غروب همان روز، رمى كند.

مسأله 479. انسان مى تواند در همۀ احوال رمى كند، خواه پياده و خواه

سواره، البته پياده بهتر است.

5 قربانى كردن

اشاره

مسأله 480. كسى كه براى حجّ تمتع احرام ببندد، بايد در روز دهم ذى الحجّه قربانى كند، يعنى شتر يا گاو يا گوسفند سر ببرد و گاوميش از اقسام گاو است، و كشتن ديگر حيوانات، كافى نيست.

مسأله 481. ذبح شتر از فضيلت بيشترى برخوردار است و پس

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 149

از آن گاو و در آخر گوسفند و در ميان اقسام گوسفند، قوچ و برّۀ نر افضل و در مرتبۀ بعد، بز نر و در صورتى كه اينها يافت نشود، ميش، ثواب بيشترى دارد تا بز ماده.

مسأله 482.

در قربانى امور ياد شده در زير شرط است:

1. سنّ قربانى

اگر قربانى شتر است بايد داخل در شش سال، و اگر گاو و بز است داخل در سه سال و اگر گوسفند است وارد در دو سال، شده باشند.

هرگاه كسى پس از ذبح آگاه شد كه قربانى او سنّ كمترى داشته است، بايد اعاده كند.

2. تندرستى

قربانى كردن حيوان بيمار كه گوشت آن فاسد و خوردن آن، موجب بيمارى مى شود، مجزى نيست.

3. كمال خلقت (نداشتن عيب بدنى)

قربانى بايد از نظر آفرينش، كامل و بى نقص باشد، و حيوانى كه به نوعى كاستى در خلقت دارد، و يا يكى از اندام هاى آن آسيب ديده است، براى قربانى، كافى نيست. روى اين اصل حيوانات ياد

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 150

شده در زير صلاحيت قربانى ندارند:

حيوان لنگ كه لنگى آن آشكار باشد، كور، لوچ، دم بريده، اخته شده، گوش بريده، دست و پا شكسته، پس بايد قبل از قربانى، از نظر معيوب نبودن وارسى شوند.

مسأله 483. حيوانى كه شاخ برون و درون آن هر دو شكسته باشد، براى قربانى كفايت نمى كند، امّا اگر شاخ بيرونى آن شكسته ولى شاخ درون و به اصطلاح ريشه شاخ سالم باشد، كفايت مى كند. بنا بر اين شكسته شدن سر شاخ گوسفند عيب محسوب نمى شود.

مسأله 484. حيوانى كه در آفرينش فاقد گوش است يا گوش هاى آن را از ته بريده اند، مجزى نيست، ولى حيوانى كه به مقدار كمى از گوش آن بريده باشد؛ كفايت مى كند.

مسأله 485. هرگاه گوش حيوان سالم بوده، ولى آن را سوراخ كرده باشند، اگر اين كار به عنوان علامت گذارى انجام گرفته باشد، مجزى است، ولى بهتر است غير آن را انتخاب كند.

مسأله 486. اگر نداشتن دم مثلا در برخى از نژادهاى گوسفند طبيعى باشد، عيب به شمار نمى آيد و قربانى كردن آن صحيح است ولى اگر نژاد آن داراى دم باشند و يكى از آنها بى دم به دنيا آمده باشد، آن گوسفند براى قربانى كافى نيست.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 151

مسأله 487. حيوانى كه

بيضه هايش را پس از شكافتن پوست درآورده باشند، با وجود حيوان سالم براى قربانى كافى نيست، ولى حيوانى كه رگ هاى بيضه هايش را كوبيده باشند، و بيضه هايش بر جا باشد، حتى با وجود حيوان فاقد اين عيب براى قربانى كافى است. و در هر حال بهتر است انسان، با وجود حيوان سالم، اين نوع حيوان را قربانى نكند.

4. لاغر نبودن

مسأله 488. قربانى بايد به قدرى لاغر نباشد كه كليه هاى آن پيه نداشته باشند، و به تعبيرى ديگر پهلوهاى آن از لاغرى، تورفتگى نداشته باشد، و اگر عرفا بدان لاغر نگويند، كافى است.

مسأله 489. هرگاه، گوسفندى را به اطمينان اين كه فربه است ذبح كند، ولى بعدا معلوم شود كه لاغر بوده كفايت مى كند.

مسأله 490. هرگاه تصوّر كند كه گوسفند لاغر است ولى به اميد اين كه ممكن است درست باشد، ذبح كند، سپس معلوم شود كه فربه بوده، كفايت مى كند.

مسأله 491. هرگاه يقين دارد كه قربانى لاغر است ولى به خاطر عدم آشنايى با حكم شرعى ذبح كند، و سپس معلوم شود كه فربه بوده، كفايت مى كند.

مسأله 492. هرگاه تصور كند كه حيوان نقص و كاستى دارد،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 152

ولى بر اثر ناآشنايى به حكم شرعى، آن را ذبح كند و سپس معلوم شود كه كاستى نداشته كفايت مى كند.

مسأله 493. هرگاه پس از ذبح كردن، و تحويل گوسفند شك كند كه آيا قربانى او داراى شرايط بوده يا نه، به شك خود اعتنا نكند، در صورتى كه به هنگام ذبح آن را وارسى كرده باشد.

مسأله 494. لازم است قربانى پس از رمى جمرۀ عقبه انجام گيرد.

مسأله 495. احتياط لازم آن است كه

قربانى از روز دهم تأخير نيفتد، ولى افراد معذور، تا غروب روز سيزدهم ذى حجه، فرصت دارند كه قربانى كنند، و اگر امكان نپذيرفت، تا آخر ماه مى توانند وظيفۀ قربانى را انجام دهند، ولى رمى خود را بايد در روز يازدهم و دوازدهم انجام دهند، اگر چه قربانى كردن به تأخير افتاده باشد.

مسأله 496. اگر فردى روز دهم نتوانست قربانى كند، در شب نمى تواند اين كار را انجام دهد، بلكه بايد به روز بعد موكول كند.

مسأله 497. اگر نتوانست قربانى را انجام دهد، بايد حلق و تقصير را به تأخير بيندازد، زيرا اين دو فريضه پس از قربانى بايد انجام بگيرد، و اين تأخير از غروب روز سيزدهم فراتر نرود، و اگر تا غروب روز سيزدهم نتوانست قربانى كند، حلق يا تقصير را انجام دهد، و در مورد قربانى اگر مى تواند تا آخر ذى الحجه انجام دهد، و در غير اين صورت، بايد روزه بگيرد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 153

محلّ قربانى

منى نزديك ترين مشعر از مشاعر سه گانه (عرفات، مزدلفه، منى)، به مكّه است و منى به صورت درّه اى است كه در ميان چند رشته كوه قرار گرفته است و طول آن در حديثى از امام صادق عليه السّلام چنين آمده است: «از جمرۀ عقبه تا وادى محسّر» و در حقيقت اين طول منى است و عرض آن خيلى كمتر است و ازرقى نيز در كتاب اخبار مكه، طول آن را به نحوى كه در روايت امام صادق عليه السّلام وارد شده است، نقل كرده و روايات و كلمات حاكى از آن است كه وادى محسر جزء منى نيست، بلكه حدّ آن است، و

پهناى آن 637 متر است. «1»

مسأله 498. لازم است قربانى در روز عيد قربان در سرزمين منى انجام گيرد و در گذشته قربانگاه در همين سرزمين قرار داشته و از درّه هاى مختلف وارد آن مى شدند، ولى اخيرا حكومت سعودى قربانگاه را نخست به وادى محسر و اخيرا به درّۀ «معيصم» منتقل كرده است، و فاصله ميان منى، و معيصم تنها يك تپه است كه با يك تونل ارتباط آن دو برقرار شده است.

اين كار به هر نيتى انجام گرفته كار صحيحى نبوده، زيرا نبايد مشاعر را از پيش خود تغيير داد، در حالى كه امكان داشت در منتهى اليه منى، اصل مسلخ بر پا شود و قربانى انجام گيرد، ولى بقيۀ كارها

______________________________

(1). مرآة الحرمين، ج 1، ص 322.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 154

به وسيلۀ دستگاه هايى به وادى معيصم منتقل شود.

در هر حال چون فعلا قربانى در منى امكان پذير نيست، و يا با مشكلات روبروست و اگر براى فردى هم امكان پذير باشد، براى همه ممكن نيست، قربانى در كشتارگاه هاى فعلى مجزى مى باشد.

مسأله 499. هر فردى بايد مستقلا گوسفندى را قربانى كند، و قربانى يك گوسفند براى دو نفر صحيح نيست. بنا بر اين هرگاه دو نفر فقط توانايى خريد يك گوسفند داشته باشند، بايد به جاى قربانى روزه بگيرند، مگر اين كه يكى از دو نفر بخواهد پول خود را به ديگرى ببخشد يا قرض دهد تا او قربانى كند و خود روزه بگيرد، اين كار جايز است.

مسأله 500. قربانى يك عمل قربى و اطاعت الهى است، و بايد بسان ديگر اعمال حج شرايط سه گانه را دارا باشد:

الف. آگاهانه و با توجه

كامل انجام گيرد.

ب. نوع عمل تعيين شود، يعنى قربانى براى حج تمتع، براى خود يا نيابتا از فردى كه حج را به جاى او انجام مى دهد.

ج. كار براى خدا انجام شود.

مسأله 501. مباشرت در ذبح، شرط نيست. انسان مى تواند پس از خريد، گوسفند را در اختيار ديگرى قرار دهد كه او زحمت سر بريدن را بكشد، بنا بر اين، خود انسان بايد، هر سه نكته را رعايت

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 155

كند، و به چنين فردى كه فقط قربانى را مى كشد، تكليفى نيست.

مسأله 502. هرگاه انسان، ديگرى را براى قربانى نايب بگيرد، در اين صورت خود شخص بايد قصد قربت كند، ولى نايب بايد عمل را آگاهانه و با تعيين نوع عمل، انجام دهد. نتيجه اين كه گاهى خود انسان، اعمال قبلى را انجام مى دهد، و فقط ذبح را به ديگرى واگذار مى كند. در اين صورت، اعمال مربوط به نيت، مربوط به خود اوست، و گاهى فردى را نايب مى گيرد. در اينجا فقط خود، يك وظيفه دارد كه نيت قربت كند، و بقيه بر عهدۀ نايب است.

مسأله 503. انسان مى تواند نيابت عده اى را در قربانى بپذيرد و پس از صورت بردارى از اسامى افراد، به قربانگاه رفته، براى افراد مختلف، به ترتيب، يك يك قربانى كند و در هنگام ذبح، نام يكايك افراد را در نظر آورد، و قصد كند كه اين قربانى را به عنوان آنچه بر ذمّۀ فلانى است انجام مى دهم، خواه حجة الإسلام يا نيابى يا مستحبى باشد.

مسأله 504. فردى كه براى قربانى كردن نايب مى شود، بايد مورد وثوق و اطمينان باشد، و در غير اين صورت كافى نيست.

مسأله

505. نيابت در صورتى تحقق مى پذيرد كه طرف رسما او را نايب خود قرار دهد، و به اصطلاح به او وكالت دهد كه اين كار را انجام دهد، و اگر فردى بدون اذن كسى از طرف او قربانى كند، كفايت نمى كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 156

مسأله 506. محرم مى تواند براى خود قربانى كند، همچنان كه مى تواند از طريق نيابت براى ديگران قربانى كند، ولى بهتر است، نخست قربانى خود را ذبح كند، سپس قربانى افراد ديگر را.

مسأله 507. پس از قربانى كردن، گوشت قربانى سه قسمت مى شود:

الف. صدقه به فقيران

ب. هديه به دوستان

________________________________________

تبريزى، جعفر سبحانى، مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، در يك جلد، مؤسسه امام صادق عليه السلام، قم - ايران، اول، 1428 ه ق مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)؛ ص: 156

ج. خوردن خود حاجيان

دوتاى اخير واجب نيست، ولى احتياط آن است كه به قسمت نخست عمل كند، و چون عمل به اين قسمت در شرايط فعلى امكان پذير نيست، مى تواند از فقيرى در شهر خود يا نقطۀ ديگر وكالت بگيرد كه در غياب او، به وى تمليك كند و سپس آن را رها كند، هر چند امروزه نيازى به اين مطلب نيست، زيرا همۀ گوشت هاى قربانى براى فقرا ارسال مى شود.

مسأله 508. اگر نتواند گوسفندى براى قربانى تهيه كند، بايد به جاى آن سه روز پيش از ترك مكه و هفت روز پس از بازگشت به وطن روزه بگيرد.

مسأله 509. كسى كه مى خواهد در مكه اقامت كند، مى تواند هفت روز روزه را در مكّه بگيرد. مشروط بر اين كه پس از گذشت

مناسك حج و احكام عمره

(سبحانى)، ص: 157

مقدار زمانى باشد كه معمولا براى رسيدن به وطن لازم داشت و يا يك ماه از روز دهم بگذرد.

مسأله 510. در كشتن قربانى، كاردهاى استيل و غير استيل، فرقى نمى كند، همين كه فلز باشد و تيز كه حيوان را اذيت نكند، كافى است.

6 تراشيدن سر يا كوتاه كردن مو

ششمين فريضه، و سومين عمل از اعمال منى، حلق يعنى تراشيدن سر و تقصير يعنى كوتاه كردن مو است.

مسأله 511. تراشيدن سر براى چند گروه واجب است:

1. فرد «صروره» يعنى كسى كه براى اوّلين بار به حج مى رود، خواه حجة الإسلام باشد، يا حج نيابى و يا مستحب.

2. كسى كه حجة الاسلام را به جا مى آورد، هر چند قبلا نيز حج مستحبى يا نيابى به جا آورده باشد.

3. بنا بر احتياط واجب، فردى كه موهاى خود را گره زده و با هم جمع كرده است.

در غير اين سه مورد، مى تواند به جاى تراشيدن، مو را كوتاه كند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 158

مسأله 512. وظيفۀ زنان فقط تقصير و كوتاه كردن موست.

مسأله 513. در تراشيدن سر لازم است همۀ سر را بتراشد، و تراشيدن برخى از آن كافى نيست.

مسأله 514. حلق و تقصير عمل عبادى و نوعى طاعت است. بايد در آن سه امر ياد شده در قربانى رعايت شود، يعنى عمل آگاهانه و با تعيين نوع و براى خدا صورت بگيرد.

مسأله 515. حلق و تقصير به سان قربانى كردن، نياز به مباشرت ندارد، ديگرى نيز مى تواند اين كار را براى انسان انجام دهد، به شرط اين كه خود محرم، نيت كند.

مسأله 516. وظيفۀ حلق و تقصير بايد در منى انجام بگيرد، و اگر فردى نمى تواند در

منى حلق يا تقصير كند، در خارج منى مى تواند انجام دهد، ولى بايد موهاى ريخته را به منى برگرداند، بنا بر اين كسانى كه در مسلخ كنونى كه خارج از منى است اقدام به حلق يا تقصير كنند، بايد به منى برگشته تقصير را اعاده كنند و در حلق تيغ را بر سر بكشند.

مسأله 517. اگر كسى به علتى قربانى را از روز عيد قربان به تأخير انداخت، تا روز سيزدهم نمى تواند حلق و تقصير را انجام دهد، چنان كه شرح آن در مسأله 497 بيان شد.

مسأله 518. چنان كه در مسائل عمره گذشت در تقصير،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 159

كوتاه كردن موى سر و صورت و شارب كافى است، ولى كوتاه كردن موى ديگر جاهاى بدن، كفايت نمى كند. و بايد «حلق» را انجام دهد.

مسأله 519. واجب، تراشيدن و كوتاه كردن موست، بنا بر اين كندن مو به هر وسيله اى باشد، كافى نيست.

مسأله 520. معمولا تراشيدن سر با تيغ صورت مى پذيرد ولى ماشينى كه مو را از ته مى زند، به گونه اى كه عرفا تراشيدن حساب مى شود، هم كفايت مى كند.

مسأله 521. هرگاه فردى كه بر او تراشيدن سر واجب است، مو نداشته باشد، كافى است تيغ را بر تمام سر خود بكشد.

مسأله 522. هرگاه چنين فردى بين تراشيدن و كوتاه كردن مخير باشد بايد دومى را انتخاب كند و از موى غير سر يعنى ريش و سبيل كوتاه كند.

مسأله 523. هرگاه حلق يا تقصير را فراموش كند، بايد به منى برگردد و آنجا عمل را انجام دهد.

مسأله 524. وظيفۀ حلق و تقصير پس از قربانى است، چنان كه قربانى پس از رمى است،

ولى اگر فردى از روى جهل به حكم شرعى ترتيب را رعايت نكند، يا حكم آن را فراموش كند، عمل او صحيح است، ولى اگر عمدا اين كار را انجام دهد، بايد اعاده كند، به نحوى كه ترتيب حاصل شود، مثلا اگر اوّل رمى كرده، سپس

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 160

تقصير و بعدا ذبح، فقط بايد تقصير را اعاده كند، و اگر قربانى را عمدا براى اينكه كارش راحت تر باشد قبل از رمى و تقصير انجام داد، بايد قربانى و تقصير را اعاده كند.

مسأله 525. كسى كه مى خواهد موى ديگرى را كوتاه كند، بايد قبلا وظيفۀ خود را از نظر حلق يا تقصير انجام داده باشد، سپس به اين كار بپردازد.

مسأله 526. اگر كسى كه وظيفۀ او حلق است، تقصير كند، در صورتى كه جاهل به مسأله بوده كفاره بر او واجب نيست، و اگر عالمانه انجام داده باشد، بايد كفاره بدهد.

مسأله 527. كسانى كه مقدار زيادى از موهاى سر آنها ريخته، اگر بقيه را بتراشند كافى است.

مسأله 528. كودك مميّزى كه قبلا به حج رفته و به نحو صحيحى حج را انجام داده است، و پس از رسيدن به سن بلوغ، مستطيع شده و حجة الاسلام را به جا مى آورد، بايد حلق كند.

مسأله 529. پس از انجام اعمال منى (رمى، قربانى، حلق و تقصير) همۀ محرمات احرام بر فرد محرم حلال مى شود به جز همسر و بوى خوش، و با انجام سعى بوى خوش نيز حلال مى شود، و با انجام طواف نساء و نماز آن، همسر نيز حلال مى شود، البته شكار و كندن گياه خودرو در حرم براى همه حرام

است، خواه محرم، خواه غير محرم.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 161

فصل هشتم اعمال مسجد الحرام

پس از انجام فريضه حلق يا تقصير، نوبت اعمال مكه مى رسد، و وقت آن از روز دهم تا آخر ماه ذى الحجه است، هر چند مستحب آن است كه اعمال مكه را از روز يازدهم به تأخير نيندازد.

اعمال مكه عبارتند از:

1. طواف حج يا طواف زيارت

2. دو ركعت نماز طواف در نزد مقام ابراهيم

3. سعى ميان صفا و مروه

4. طواف نساء

5. دو ركعت نماز طواف

و با انجام سعى بوى خوش نيز حلال مى شود و با انجام طواف نساء كليه محرمات احرام بر محرم حلال مى شود.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 162

مسأله 530. از آنجا كه دربارۀ اين اعمال در بخش عمرۀ تمتع به تفصيل سخن گفتيم، در اينجا نيازى به تفصيل بيشتر نيست. آنچه لازم است اين كه بايد اين اعمال به ترتيب انجام شود، و اگر كسى بر خلاف ترتيب ياد شده انجام داد، بايد به گونه اى اعاده كند كه ترتيب حاصل شود، مثلا اگر اوّل سعى نمود و بعدا طواف، تنها اعادۀ سعى كافى است.

مسأله 531. طواف زيارت و سعى از اركان حج است و اگر كسى عمدا تا آخر ذى الحجه آنها را ترك كند، حج او باطل مى شود، و اگر از روى فراموشى هر دو يا يكى را به جا نياورد، بايد پس از ماه ذى الحجة الحرام، قضا كند، و اگر نمى تواند شخصا انجام دهد، بايد نايب بگيرد.

مسأله 532. طواف نساء اختصاصى به مردان ندارد، بلكه همه بايد آن را انجام دهند، و اگر كسى انجام ندهد و بميرد،

بايد براى او نايب بگيرند، و هزينه نائب از تركه برداشته مى شود.

مسأله 533. طواف نساء پس از سعى انجام مى گيرد و اگر كسى عمدا آن را جلو بيندازد، طواف او باطل است و بايد اعاده كند و اگر سهوا يا از روى جهل به مسأله انجام دهد، اعاده مستحب است.

مسأله 534. اعمال مكه را بايد پشت سر هم انجام داد، و

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 163

ميان آنها فاصلۀ زيادى قرار نداد، مگر به نحوى كه در مبحث عمرۀ تمتع گفتيم، ولى تأخير طواف نساء از سعى مانعى ندارد، و مى تواند تا آخر ذى حجه آن را انجام دهد، بلكه مى تواند آن را ترك كند، ولى بايد به تبعات و احكام آن يعنى حرام بودن نزديكى با همسر و ديگر تمتعات جنسى عمل كند، و اينكه حتى نمى تواند همسرى اختيار كند.

مسأله 535. اگر كسى در انجام طواف نساء شك كند، در حالى كه ماه ذى حجة الحرام به پايان نرسيده است، چنين فردى بايد خود و در صورت عدم امكان، نايب او طواف نساء و نماز آن را انجام دهد، و اگر پس از خروج از ماه ذى الحجه چنين شكى رخ داد، اعتنا نكند.

مسأله 536. اجزاى عمرۀ مفرده، با عمرۀ تمتع تفاوتى ندارد، جز اين كه در عمرۀ مفرده، طواف نساء و نماز طواف نساء پس از سعى واجب است، ولى در عمرۀ تمتع طواف نساء نيست، فقط در اعمال حج واجب است.

مسأله 537. اگر كسى به نيابت از ديگرى به حج برود، امّا طواف نساء را فراموش كند، زن بر نائب حرام مى شود، تا آن را انجام دهد و در

صورت عدم تمكن نايب بگيرد، و اگر بميرد بايد از تركۀ او كسى را اجير كنند تا طواف نساء را به نيابت از او به جا آورد، ولى ترك طواف نساء از جانب نائب نسبت به منوب عنه اثرى ندارد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 164

مسأله 538. هرگاه زنى به خاطر ترس از حيض، طواف نساء را بر سعى مقدم بدارد، طواف او صحيح است، ولى اگر بعدا حائض نشد واجب است خودش طواف نساء و نماز آن را به جا آورد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 165

فصل نهم گذراندن شب در منى (بيتوته)

زائر خانۀ خدا آنگاه كه اعمال مكه را انجام داد، بايد براى سپرى كردن شب در منى، به اين سرزمين بازگردد و شب هاى يازدهم و دوازدهم و در برخى حالت ها، شب سيزدهم را در آنجا بماند.

مسأله 539. لازم نيست همۀ شب را در منى بماند، بلكه مى تواند يا از سر شب تا نيمۀ آن، در منى بماند و بعدا به مكه برود و يا اين كه اگر سر شب در منى نبوده، بايد به نحوى به منى برگردد كه پيش از طلوع فجر در منى باشد تا فجر طالع شود.

مسأله 540. كسى كه بدون عذر شرعى نصف اوّل شب را در منى نبوده، حتما بايد پيش از طلوع فجر به منى بيايد و در آنجا بيتوته كند.

مسأله 541. اقامت در منى در اين شب ها نوعى عمل قربى است و بايد با نيت و اخلاص انجام بگيرد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 166

مسأله 542. كسانى كه اين فريضه را ترك كنند، عمدا يا به خاطر ناآگاهى از حكم شرعى يا فراموشى، بايد

براى هر شب، گوسفندى قربانى كنند.

مسأله 543. گوسفندى كه به عنوان كفاره ذبح مى شود، شرايط قربانى روز دهم در آنها لازم نيست، حتى مى توانند پس از بازگشت به محل آن را انجام دهند.

مسأله 544. ظهر روز دوازدهم (جز طايفۀ مخصوصى) همه مى توانند منى را ترك كنند و پيش از ظهر، خروج از منى جايز نيست، و اگر كسى به علتى عقب ماند و آفتاب غروب كرد، بايد شب را در آنجا بماند.

بر چند گروه واجب است كه شب سيزدهم را در منى بيتوته كنند:

1. كسى كه در حال احرام، چه احرام عمرۀ تمتع و چه احرام حج صيد كرده باشد.

2. كسى كه در حال احرام با زن عمل جنسى انجام دهد يعنى نزديكى كند.

3. كسى كه روز دوازدهم به هر علتى از منى كوچ نكرد و به هنگام غروب روز دوازدهم در منى بود.

مسأله 545. اگر كسى بعد از ظهر روز دوازدهم از منى بيرون رفت، ولى قبل از غروب براى كارى به منى برگشت، احتياط آن است

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 167

كه شب را در منى بماند و فرداى آن روز، جمرات را رمى كند.

مسأله 546. بيتوته و سپرى كردن شب در جمرۀ عقبه خلاف احتياط است، و در عين حال، بيتوته در داخل نقاطى كه با علامت هاى مخصوص حدود منى تعيين شده است كفايت مى كند.

مسأله 547. كسى كه مى داند اگر براى انجام اعمال به مكه برود، نيمۀ اوّل شب را در منى درك نمى كند، براى چنين شخصى رفتن و انجام اعمال مانعى ندارد، به شرط آن كه در نيمۀ دوم قبل از طلوع فجر در منى حاضر باشد.

مسأله 548.

بر چند گروه بيتوته براى آنها در شب هاى منى (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم) واجب نيست:

1. بيماران و پرستاران آنها و كليۀ كسانى كه ماندن براى آنها در منى مشقّت زا باشد.

2. كسانى كه مى ترسند بر اثر بيتوته در منى مال مهمى در مكه از دستشان برود.

3. كسانى كه براى تدارك نيازهاى ضرورى حجاج ناچارند در مكه بمانند.

4. كسانى كه همۀ شب را در مسجد الحرام به عبادت بگذرانند، جز مقدار ضروريات مانند خوردن و نوشيدن و تجديد وضو.

و احتياط اين است كه عبادت خود را به طواف و نماز طواف

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 168

اختصاص دهند.

مسأله 549. اگر فردى براى اعمال مكه يا كارهاى ديگر روز دوازدهم به مكه بيايد، بايد در صورت امكان قبل از ظهر، و در غير آن صورت بعد از ظهر به منى برگردد تا فريضۀ نفر و كوچ كردن بعد از ظهر را انجام دهد.

مسأله 550. كسانى كه از رمى در روز يازدهم و دوازدهم عذر دارند، مى توانند، رمى را جلو بيندازند و شب يازدهم و دوازدهم رمى را انجام دهند.

مسأله 551. رمى جمرات روزهاى يازدهم و دوازدهم واجب است ولى از اعمال حج نيست، و هر نوع خلل در آن موجب بطلان حج نمى شود.

مسأله 552. روز يازدهم و دوازدهم بايد سه نقطه را به اين ترتيب رمى كند:

1. جمرۀ اوّلى، يا جمره نخست و وظيفه رمى در اين روزها از آن آغاز مى شود و دورترين جمرات به مكه همين جمره است و در نزديكى مسجد خيف مى باشد.

2. جمرۀ وسطى، يا جمرۀ ميانه كه در فاصله (40/ 156) مترى جمره اولى قرار گرفته و پس از

آن، رمى شود.

3. جمرۀ عقبه، يا آخرين جمره كه فاصله آن با جمره

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 169

وسطى 77/ 116 متر است و با رمى آن، وظيفه رمى پايان مى پذيرد.

مسأله 553. مقدار رمى با هدف گيرى توأم است، و رمى بدون هدف بى معنى است ولى هدف جايگاه ستون ها است و ستون هاى فعلى كه در اعصار پيشين وجود نداشته براى نشانه گيرى محل رمى است، و نشانه گيرى جايگاه ستون كافى است، اصابت بكند يا نكند.

مسأله 554. ترتيب، در رمى جمرات، واجب است و اگر كسى عمدا يا سهوا بر خلاف ترتيب رمى كند، بايد به نوعى جبران كند كه ترتيب حاصل شود، مثلا اگر اوّل جمرۀ وسطى را، سپس جمرۀ اولى را رمى كند، اگر دو مرتبه جمرۀ وسطى را رمى كند كافى است، سپس به سوى جمرۀ عقبه مى رود.

مسأله 555. رمى جمره از پايين و بالا صحيح است و آنچه كه لازم است، رمى به سوى آن محدودۀ از فضا تحقق پذيرد، اكنون كه به جاى ستون سابق، ديوارى به طول 34 متر و بلندى سه متر در هر طبقه و مجموعا پنج طبقه به وجود آمده است، ستون سابق در هر جمره، لاى اين ديوار قرار گرفته و براى اهل تشخيص، محل ستون سابق كاملا معلوم است، و در صورت مشقت، به هر نقطۀ اين ديوار كه هدف بگيرد، كافى است هر چند به ديوار اصابت نكند.

مسأله 556. كسانى كه از رمى در روز معذورند، بايد شب رمى كنند، و نمى توانند نايب بگيرند. و اگر رمى در شب هم براى آنان

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 170

حرجى است، نائب

بگيرند كه در روز رمى كند.

مسأله 557. هرگاه كسى، به گونه اى مريض است كه نمى توان از او اذن گرفت و رمى كرد، در اين صورت اذن گرفتن ساقط است و بايد از طرف او رمى كرد.

مسأله 558. شخصى كه از طرف ديگرى نيابت دارد و خود نيز بايد رمى كند، مى تواند نخست رمى خود و سپس فرد ديگر را يا بالعكس انجام دهد.

مسأله 559. اگر كسى رمى در روز را فراموش كرد، واجب است در روز بعد آن را قضا كند و رمى قضا را بر ادا مقدم بدارد، مثلا اگر روز عيد، رمى را انجام نداد، روز يازدهم، اوّل بايد جمرة العقبه را رمى كند، آنگاه برگردد سه رمى ديگر را از جمرۀ اولى شروع كرده و در جمرۀ عقبه به آخر برساند.

مسأله 560. اگر كسى رمى روز دهم را به صورت غير صحيح انجام داد و پس از رمى يازدهم و دوازدهم متوجه شد، فقط جمرۀ عقبه را رمى كند و اعادۀ بعدى ها لازم نيست.

مسأله 561. هرگاه پس از سپرى شدن روز، در رمى يكى از جمرات شك كند، اعتنا ننمايد، همچنان كه اگر در صحت يكى از «رمى» هاى خود شك كند، اعتنا نكند.

مسأله 562. هرگاه مى داند روز يازدهم يا دوازدهم يكى از

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 171

رمى ها را انجام نداده ولى نمى داند كدام است، بايد هر سه را قضا كند.

مسأله 563. هرگاه بداند كه يكى از جمره ها به طور معين را با كمتر از چهار سنگ رمى كرده، بايد آن را تجديد كند، و رمى جمرات بعدى را نيز اعاده نمايد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص:

173

فصل دهم عمرۀ مفرده

مسأله 564. مقصود از عمرۀ مفرده، آن رشته اعمالى است كه به صورت جدا از حج انجام مى گيرد.

مسأله 565. اعمال عمرۀ مفرده، به ترتيب زير است:

1. احرام، 2. طواف، 3. نماز طواف، 4. سعى، 5. حلق يا تقصير، 6. طواف نساء، 7. نماز طواف نساء، اعمال عمرۀ مفرده درست مانند اعمال عمرۀ تمتع است؛ جز در دو چيز:

1. در عمرۀ تمتع، بايد براى خروج از احرام تقصير كند، ولى در عمرۀ مفرده بين تقصير و حلق مخيّر است.

2. در عمرۀ تمتع طواف نساء نيست و همسر به وسيلۀ تقصير حلال مى شود، ولى در عمرۀ مفرده، همسر با طواف نساء و نماز آن حلال مى گردد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 174

مسأله 566. فاصله ميان دو عمره به صورت يك ماه يا ده روز مستحب است، ولى مى تواند بدون رعايت اين فاصله، براى خود و يا ديگران كرارا عمرۀ مفرده انجام دهد.

مسأله 567. عمرۀ مفرده را در همۀ طول سال مى توان انجام داد، جز در دو مورد:

1. روزهاى تشريق يعنى روزهاى 11 و 12 و 13 ذى حجّه.

2. بين عمرۀ تمتع و حج تمتّع.

مسأله 568. كسانى كه محل سكونت آنها پيش از ميقات است براى عمرۀ مفرده مى توانند از مواقيت پنج گانه احرام ببندند، مثلا كسانى كه در مدينه هستند، مى توانند از مسجد شجره، يا جحفه احرام ببندند، ولى كسانى كه محل سكونت آنها پس از ميقات است براى انجام عمرۀ مفرده بايد از ادنى الحلّ يعنى مرزهاى حرم، احرام ببندند، مانند «تنعيم» يا «جعرانه» يا «حديبيّه».

مسأله 569. كسانى كه عمرۀ مفرده بجا مى آورند مى توانند بعد از عمره از مكّه خارج شوند، در حالى

كه كسى كه عمرۀ تمتع انجام داد جز در صورت ضرورت نبايد از مكه خارج شود و كيفيت رفتن و برگشتن آنان در مسأله 435 گفته شد.

مسأله 570. كسانى كه از ميقات هاى پنجگانه براى عمرۀ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 175

مفرده احرام مى بندند مستحب است لبّيك را تا حدود حرم تكرار كنند، ولى اگر از ادنى الحلّ (مرزهاى حرم) احرام بستند مستحب است وقتى مسجد الحرام را ديدند، لبيك را ترك نمايند.

مسأله 571. كسى كه عمرۀ تمتع براى او مستحب است، هرگاه در ماه هاى حج (شوال و ذى قعده و ذى حجه) عمرۀ مفردۀ مستحبى به جا آورد و در مكه باقى ماند، مى تواند آن را عمرۀ تمتع قرار دهد و پس از آن حج تمتع به جا آورد، البته اين حكم براى كسى است كه حج تمتع درباره آنها جايز باشد.

مسأله 572. كسى كه براى حج تمتع نيابت گرفته است، پس از پايان عمل حج، سزاوار است براى خود، عمرۀ مفرده اى به جا آورد.

مسأله 573. كسانى كه محل زندگى آنان تا مكه كمتر از شانزده فرسخ است، عمرۀ مفرده براى آنان واجب است، خواه براى حج استطاعت داشته باشند يا نه.

امّا كسانى كه بيرون از اين محدوده زندگى مى كنند، عمرۀ مفرده براى آنها واجب نيست، بنا بر اين كسانى كه در اين ايام براى عمرۀ مفرده مى روند و در همان سال و يا سال هاى بعد براى حج تمتع احرام مى بندند، عمرۀ مفرده پيشين كافى از عمرۀ تمتع نيست، و سرّ آن اين است كه عمرۀ تمتع داخل در اعمال حج تمتع است، در حالى كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)،

ص: 176

در حج افراد و قران كه تفصيل آن را خواهيم گفت، عمرۀ مفرده، داخل در حج نيست.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 177

فصل يازدهم حج افراد و قران

اشاره

مسأله 574. كسانى كه محلّ سكونت آنان، در محدودۀ 16 فرسخى مكه است، وظيفۀ آنان، انجام يكى از دو نوع حج است:

1. حج افراد

2. حج قران

اين دو نوع حج از جهات زيادى، از نظر اعمال و شروط يكسانند، جز اين كه فقط در حج قران، فرد همراه خود قربانى (هدى) را مى آورد، ولى در حج افراد، اصلا قربانى كردن واجب نيست.

كيفيت احرام بستن براى حج افراد يا قران

مسأله 575. هرگاه خانۀ چنين شخصى قبل از يكى از مواقيت پنجگانه باشد، از يكى از آن مواقيت احرام مى بندد و اگر بين ميقات

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 178

و مكه هست، از محل زندگى خود، محرم مى شود. و به فردى كه «حج افراد» به جا مى آورد «مفرد» و به كسى كه «حج قران» انجام مى دهد، «قارن» مى گويند.

مسأله 576. «مفرد» و «قارن»، بر خلاف متمتع نخست براى حج، احرام مى بندند و اعمال حج را بسان حج تمتع، به جا مى آورند، جز اين كه براى مفرد، قربانى نيست، و قارن نيز غير از آنچه همراه خود آورده است قربانى ديگرى براى او واجب نيست.

هر يك از دو نفر از مفرد و قارن آنگاه كه از اعمال حج فارغ شدند، از روز چهاردهم، تا آخر ماه بايد يك عمرۀ مفرده به جا آورند، مشروط بر اين كه قبلا در ماه هاى ديگر، عمرۀ مفرده اى انجام نداده باشند.

مسأله 577. از آنجا كه عمرۀ مفرده در هر يك از دو حج ياد شده، عمل مستقلى است، بنا بر اين، هرگاه كسى بر يكى از اين دو عمل، مستطيع شد، بايد انجام دهد، هر چند براى ديگرى مستطيع نشود، مثلا هرگاه در ماه رجب يا

شعبان استطاعت مالى و بدنى براى عمرۀ مفرده داشته باشد، بايد به جا آورد، هر چند براى حج، استطاعت نداشته باشد، همچنين اگر تنها براى عمل حج استطاعت مالى و بدنى دارد، نه براى عمرۀ مفرده، بايد براى حج احرام ببندد، هر چند عمرۀ مفرده، همراه آن نباشد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 179

اگر براى هر دو استطاعت مالى و بدنى داشته باشد، بايد هر دو را انجام دهد.

مسأله 578. كسانى كه براى حج «افراد» يا «قران»، احرام ببندند، و وارد مكه شوند، مى توانند برخى از اعمال حج را مانند طواف زيارت و سعى، قبل از وقوفين به جا آورند، ولى در حجّ تمتع، تقديم طواف و سعى بر وقوف در عرفات و منى جايز نيست، مگر در صورت ضرورت.

مسأله 579. در حج افراد و قران آنگاه كه سر تراشيد و يا مو را كوتاه كرد، هر چند طواف زيارت و سعى انجام نداده باشد، بوى خوش براى او حلال مى شود، در حالى كه در حج تمتع، بوى خوش در صورتى حلال مى شود كه طواف و سعى را انجام دهد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 181

مسائل متفرقه

اشياى گمشده در حرم مسأله 580. اگر چيزى در منطقۀ حرم پيدا شد، احتياط آن است كه آن را برندارد.

مسأله 581. هرگاه چيز گمشده اى را در حرم برداشت، اگر قيمت آن كمتر از يك درهم (معادل 6/ 12 نخود نقرۀ مسكوك) باشد، بايد آن را از طرف صاحبش به فقير مؤمن صدقه دهد، و هر وقت صاحبش پيدا شد اگر راضى به صدقه دادن نشد، بايد عوض آن را به او بپردازد.

مسأله 582. اگر گمشده اى

را كه برداشته، بيش از يك درهم ارزش داشته باشد، بايد يك سال آن را به صورت هاى مختلف، اعلام كند، و اگر پس از يك سال پيدا نشد، از طرف صاحبش صدقه دهد، و بهتر اين است كه آن را به حاكم شرع تحويل دهد.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 182

مسأله 583. هرگاه پولى در مكّه و مدينه پيدا شد، در صورتى كه از پيدا كردن صاحب آن نااميد باشد، بايد آن را به فقير مؤمن صدقه دهد.

مسأله 584. بايد از برداشتن سنگ و ريگ، از صفا و مروه، و مسجد خيف، خوددارى كند، و احتياط آن است كه از آوردن خاك و ريگ حرم، مطلقا خوددارى شود.

مسأله 585. هنگامى كه نماز جماعت در مسجد الحرام و يا مسجد النبى برگزار مى شود، بيرون رفتن از مسجد شرعى نيست، و لازم است در نماز حاضر شود، و نماز واجب را برگزار كند، امّا احتياط استحبابى اين است كه آن را اعاده نمايد.

مسأله 586. تا آنجا كه امكان دارد، در مسجد الحرام يا مسجد النبى در نقاطى نماز بگزارد كه بتواند بر سنگ هاى مسجد سجده كند، و از خواندن نماز واجب در نقاط مفروش خوددارى شود، مگر اين كه نماز خواندن در نقاط ديگر، مايۀ انگشت نما شدن گردد يا سبب فوت نماز جماعت گردد.

مسأله 587. كسانى كه در مدينه قصد اقامۀ شرعى مى كنند، بيرون رفتن آنان از مدينه، براى زيارت مساجد، مانند مسجد قبا و احد و ديگر نقاط نزديك، زيانى به اقامت نمى زند.

مسأله 588. روزه گرفتن در سفر، حرام است، مگر اين كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 183

نذر كند كه

در سفر روزه بگيرد، و حتى هنگامى كه مسافر است، مى تواند نذر كند كه در همين سفر روزه بگيرد.

مسأله 589. از گرفتن كتابچه هايى كه اخيرا در مكه و مدينه توزيع مى شود، خوددارى شود و اگر هم در اختيار قرار گرفت، آن را به روحانى كاروان تحويل دهند.

مسأله 590. پولى كه به حساب سازمان حج و زيارت براى ثبت نام واريز مى شود، هرگاه از درآمد همان سال باشد كه نام نويسى كرده، خمس ندارد، هر چند سفر او به خاطر نرسيدن نوبت به تأخير بيفتد، ولى اگر درآمد، سال و يا سال هاى قبل باشد كه خمس آن را نپرداخته است، بايد خمس آن را بپردازد.

مسأله 591. گاهى به سپرده هاى حج و عمره، سودى تعلق مى گيرد، اگر اين سود، به وسيله يكى از عقود شرعى به صاحب سپرده تعلق گيرد، سود مذكور از درآمدهاى سال وصول سود محسوب مى شود، اگر در همان سال صرف مؤونه شد، خمس ندارد، و در غير اين صورت بايد خمس آن را بدهد.

مسأله 592. نائب در اعمال حج، بايد به وظيفه خود عمل كند، و اگر مقلّد است بايد طبق فتواى مرجع تقليد خود، عمل حج را انجام دهد ولى اگر از طرف فرد زنده اى اجير شده و يا كيفيت خاصى را با او در عقد نيابت شرط كرده اند، بايد احتياط كند يعنى علاوه بر مراعات وظيفه خود، عمل را مطابق وظيفه منوب عنه زنده و با شرط

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 184

مذكور، انجام دهد.

مسأله 593. نماز استداره اى فقط در مسجد الحرام امكان پذير است كه كعبه در وسط آن قرار دارد، و هر چهار طرف قبله است، و نماز در

صورتى درست كه در تمام دور از امام، عقب تر باشد، و اين در صورتى ممكن مى شود كه فاصله او تا كعبه بيش از فاصله امام با كعبه باشد ولى نماز كسانى كه روبروى امام قرار دارند، صحيح نيست.

مسأله 594. هرگاه اوّل ماه در عربستان نزد مفتيان ثابت شود مادامى كه علم قاطع به خلاف نباشد تبعيت صحيح و حج مجزى است، و به خاطر اختلاف افق، علم قطعى به خلاف مشكل است و اگر فردى بتواند احتياط كند مثلا روز دهم مقدارى از بعد از ظهر را و لو كم در عرفات حضور داشته و يا شب يازدهم پس از طلوع فجر در مشعر الحرام باشد، خوب است ولى اين احتياط براى جمع امكان پذير نيست بلكه مايه مشكلات است.

مسأله 595. اگر علم قطعى بر خلاف فتوا حاصل شود مثلا روز نهم حكم مفتى عربستان روز هشتم واقعى باشد، و نتواند به نحوى احتياط كند، احرام حج او به عمره مفرده تبديل مى شود و از اين طريق از احرام خارج مى گردد و اگر او در همان سال مستطيع شده، و براى سالهاى بعد باقى نماند، حج از او ساقط مگر اين كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 185

مجددا مستطيع شود.

مسأله 596. كسى كه مى خواهد مكه معظمه را ترك كند، مستحب است طواف وداع انجام دهد و كيفيت آن، مانند طواف واجب است، و در اثناى طواف و يا پس از آن اين دعا را بخواند:

«اللّهمّ صلّ على محمّد عبدك و رسولك و نبيّك و امينك و حبيبك و نجيّك و خيرتك من خلقك، اللّهمّ كما بلّغ رسالاتك و جاهد فى سبيلك و

صدع بأمرك و اوذى فى جنبك و عبدك حتّى أتاه اليقين، اللّهمّ أقلبنى مفلحا منجحا مستجابا بأفضل ما يرجع به أحد من وفدك من المغفرة والبركة والرّحمة والرّضوان والعافية».

مسأله 597. فاصله مكه قديم با عرفات، در گذشته مسافت شرعى بوده و لازم بود كه مردم مكه و يا افراد مقيم در عرفات تا بازگشت به مكه نماز را شكسته بخوانند ولى اكنون بر اثر توسعه مكه، مسافت كمتر از حد شرعى است، طبعا افراد مقيم بايد نماز را تمام بخوانند و ميزان در مسافت شرعى، آخرين نقطه شهر در بلاد متعارف است.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 187

فصل ادعيه و آداب حرمين

اشاره

1. آداب مسجد الحرام

2. مستحبات طواف و دعاهاى هر دور

3. مستحبات نماز طواف

4. مستحبات سعى

5. دعاى امام حسين عليه السّلام در روز عرفه

6. دعاى كميل

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 189

مستحبات ورود به مكّۀ معظمه

براى دخول مكۀ معظمه نيز مستحب است، مكلّف غسل بنمايد و هنگامى كه وارد مكه مى شود، با حالت تواضع وارد شود و كسى كه از راه مدينه برود از بالاى مكه داخل شده، و وقت بيرون آمدن از پايين آن بيرون آيد.

آداب مسجد الحرام و مكۀ معظمه

مستحب است مكلف براى دخول مسجد الحرام غسل بنمايد.

همچنين مستحب است با پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد شود و هنگام ورود از باب بنى شيبه وارد شود و گفته اند كه باب بنى شيبه در حال كنونى مقابل باب السّلام است. بنا بر اين شايسته است كه شخص از باب السّلام وارد شود و مستحب است بر در مسجد الحرام ايستاده، بگويد:

«السّلام عليك أيّها النّبىّ و رحمة اللّه و بركاته، بسم اللّه و باللّه،

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 190

و من اللّه و ما شاء اللّه، السّلام على أنبياء اللّه و رسله، و السّلام على رسول اللّه، و السّلام على إبراهيم خليل اللّه، و الحمد للّه ربّ العالمين».

پس داخل مسجد الحرام شود و رو به كعبه دست ها را بلند نموده و بگويد:

«اللّهم إنى اسألك في مقامي هذا، و في اوّل مناسكي ان تقبل توبتي، و ان تتجاوز عن خطيئتي، و ان تضع عنّي وزري، الحمد للّه الّذي بلّغني بيته الحرام، اللّهم إنى اشهد انّ هذا بيتك الحرام الّذي جعلته مثابة للنّاس و امنا مباركا و هدى للعالمين، اللّهم إنّي عبدك، و البلد بلدك، و البيت بيتك، جئت اطلب رحمتك، و اؤمّ طاعتك، مطيعا لامرك، راضيا بقدرك، أسألك مسألة الفقير إليك الخائف لعقوبتك، اللّهم افتح لى ابواب رحمتك، و استعملنى بطاعتك و مرضاتك».

مستحبات طواف

اشاره

مستحب است طواف كننده در حال دور، با كمال خلوص و توجّه به خدا، در هر دورى از اشواط هفت گانه، راز و نيازى آهسته و آرام، با حضرت حق داشته باشد، پس علاوه بر اذكارى كه دارد، مى تواند در هر شوط اين ادعيه را بخواند:

مناسك حج و احكام عمره

(سبحانى)، ص: 191

دعاى اشواط طواف

اشاره

براى اين كه طواف كننده در تعداد دورهاى طواف شك نكند، مى تواند دعاهاى وارده را تقسيم كرده و در هر دور طواف بخشى از آن را به قصد رجاء بخواند، و اگر تكرار شد مانعى ندارد.

دعاى دور اوّل

«اللّهم انّي أسألك باسمك الّذي يمشى به على طلل الماء، كما يمشى به على جدد الارض، و أسألك باسمك الّذي يهتزّ له عرشك، و اسألك باسمك الذّي تهتزّ له اقدام ملائكتك، و أسألك باسمك الّذي دعاك به موسى من جانب الطّور، فاستجبت له، و القيت عليه محبّة منك، و أسألك باسمك الّذي غفرت به لمحمّد صلّى اللّه عليه و آله ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر، و اتممت عليه نعمتك، ان ترزقني خير الدّنيا و الآخرة ...» و حاجات خود را مى خواهى.

دعاى دور دوم

«اللّهمّ انّي اليك فقير، و انّي خائف مستجير، فلا تغيّر جسمي و لا تبدّل اسمي.

سپس مى گويى:

سائلك فقيرك مسكينك ببابك، فتصدّق عليه بالجنّة، اللّهمّ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 192

البيت بيتك، و الحرم حرمك، و العبد عبدك، و هذا مقام العائذ بك المستجير بك من النّار، فاعتقني و والديّ و اهلي و ولدي و اخواني المؤمنين من النّار، يا جواد يا كريم».

دعاى دور سوم

«اللّهم ادخلني الجنة، و اجرنى من النّار برحمتك، و عافني من السّقم، و اوسع علىّ من الرّزق الحلال، و ادرء عنّى شرّ فسقة الجنّ و الانس، و شرّ فسقة العرب و العجم، يا ذا المنّ و الطّول، يا ذا الجود و الكرم، انّ عملي ضعيف فضاعفه لي، و تقبّله منّي، انّك انت السّميع العليم».

دعاى دور چهارم

«يا اللّه يا وليّ العافية، و خالق العافية، و رازق العافية، و المنعم بالعافية، و المتفضّل بالعافية عليّ و على جميع خلقك، يا رحمن الدّنيا و الآخرة و رحيمهما، صلّ على محمّد و آل محمّد، و ارزقنا العافية، و تمام العافية، و شكر العافية فى الدّنيا و الآخرة، يا ارحم الرّاحمين».

دعاى دور پنجم

«الحمد للّه الّذى شرّفك و عظّمك، و الحمد للّه الّذى بعث محمّدا نبيّا، و جعل عليّا اماما، اللّهمّ اهد له خيار خلقك، و جنّبه شرار

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 193

خلقك»

آنگاه مى گويى:

«رَبَّنٰا آتِنٰا فِي الدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ».

دعاى دور ششم

«اللّهم البيت بيتك، و العبد عبدك، و هذا مقام العائذ بك من النّار، اللّهم من قبلك الرّوح و الفرج و العافية، اللّهم انّ عملي ضعيف فضاعفه لي، و اغفر لي ما اطّلعت عليه منّي و خفي على خلقك، استجير باللّه من النّار».

دعاى دور هفتم

«اللّهم انّ عندي افواجا من ذنوب، و افواجا من خطايا، و عندك افواج من رحمة، و افواج من مغفرة، يا من استجاب لابغض خلقه اذ قال: انظرني الى يوم يبعثون، استجب لي».

سپس حاجاتت را بخواه و آنگاه بگو:

«اللّهمّ قنّعني بما رزقتني، و بارك لي فيما آتيتني».

و هنگامى كه مقابل مقام حضرت ابراهيم عليه السّلام رسيدى، بگو:

«اللّهمّ أعتق رقبتي من النّار، و وسّع عليّ من الرّزق الحلال، و ادرأ عنّي شرّ فسقة العرب و العجم و شرّ فسقة الجنّ و الإنس».

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 194

و امام سجّاد عليه السّلام هنگام طواف، به ناودان نگاه مى كرد، و عرضه مى داشت:

«اللّهمّ أدخلني الجنّة برحمتك، و أجرني برحمتك من النّار، و عافني من السّقم، و أوسع عليّ من الرّزق الحلال، و ادرأ عنّي شرّ فسقة الجنّ و الإنس، و شرّ فسقة العرب و العجم».

مستحبات نماز طواف

در نماز طواف مستحب است بعد از حمد، در ركعت اوّل سورۀ «توحيد» و در ركعت دوم سورۀ «قُلْ يٰا أَيُّهَا الْكٰافِرُونَ» را بخواند، و پس از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورده و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و از خداوند عالم طلب قبول نمايد، و بگويد:

«اللّهمّ تقبّل منّي، و لا تجعله آخر العهد منّي، الحمد للّه بمحامده كلّها على نعمائه كلّها، حتّى ينتهي الحمد الى ما يحبّ و يرضى، اللّهمّ صلّ على محمّد و آله، و تقبّل منّي، و طهّر قلبي، و زكّ عملي».

و در روايت ديگر چنين آمده است:

«اللّهمّ ارحمني بطاعتي إيّاك، و طاعة رسولك صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، اللّهمّ جنّبني ان اتعدّى حدودك، و اجعلني ممّن يحبّك و يحبّ

مناسك حج

و احكام عمره (سبحانى)، ص: 195

رسولك و ملائكتك و عبادك الصّالحين».

و در بعضى از روايات است كه حضرت صادق عليه السّلام بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين مى گفت:

«سجد لك وجهي تعبّدا و رقّا، لا إله إلا انت حقّا حقّا، الاوّل قبل كلّ شي ء، و الآخر بعد كلّ شي ء، و ها انا ذا بين يديك ناصيتي بيدك، فاغفر لي، إنه لا يغفر الذّنب العظيم غيرك، فاغفر لي، فإنّي مقرّ بذنوبي على نفسي، و لا يدفع الذّنب العظيم غيرك».

و بعد از سجده، روى مبارك آن حضرت از گريه چنان بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.

مستحبّات سعى

مستحب است پس از خواندن نماز طواف و پيش از سعى، مقدارى از آب زمزم بياشامد و به سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد:

«اللّهمّ اجعله علما نافعا، و رزقا واسعا، و شفاء من كلّ داء و سقم».

پس از نزديك حجر الأسود بيايد، و مستحب است از درى كه روبروى حجر الأسود است به سوى صفا متوجه شود، و با آرامش دل و بدن بالاى صفا رفته، و به خانۀ كعبه نظر كند، و به ركنى كه

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 196

حجر الأسود در آن است رو نمايد، و حمد و ثناى الهى را بجا آورد، و نعمت هاى الهى را به خاطر بياورد، آنگاه اين ذكر را بگويد:

«اللّه أكبر» (هفت مرتبه).

«الحمد للّه» (هفت مرتبه).

«لا إله إلّا اللّه» (هفت مرتبه).

«لا اله الّا اللّه وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد، يحيي و يميت، و هو حيّ لا يموت، بيده الخير، و هو على كلّ شي ء قدير» (سه مرتبه).

پس صلوات

بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و سه مرتبه بگويد:

«اللّه اكبر على ما هدانا، و الحمد للّه على ما ابلانا، و الحمد للّه الحيّ القيّوم، و الحمد للّه الحيّ الدّائم».

پس سه مرتبه بگويد:

«اشهد ان لّا اله الّا اللّه، و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله، لا نعبد الّا ايّاه، مخلصين له الدّين، و لو كره المشركون»

پس سه مرتبه بگويد:

«اللّهمّ إنّي أسألك العفو و العافية و اليقين في الدّنيا و الآخرة».

و سه مرتبه بگويد:

«اللّهمّ آتِنٰا فِي الدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ».

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 197

پس بگويد:

«اللّه أكبر» (صد مرتبه).

«لا إله إلّا اللّه» (صد مرتبه).

«الحمد للّه» (صد مرتبه).

«سبحان اللّه» (صد مرتبه).

پس بگويد:

«لا اله الّا اللّه وحده وحده، انجز وعده، و نصر عبده، و غلب الاحزاب وحده، فله الملك و له الحمد وحده، اللّهم بارك لى في الموت و فيما بعد الموت، اللّهم إني اعوذ بك من ظلمة القبر و وحشته، اللّهم اظلّني فى ظلّ عرشك يوم لا ظلّ الّا ظلّك».

و بسيار دعاى بعد را كه سپردن دين و نفس و اهل و مال خود به خداوند عالم است، تكرار كند، بگويد:

«استودع اللّه الرّحمن الرّحيم الّذي لا تضيع ودائعه ديني و نفسي و اهلي، اللّهمّ استعملني على كتابك و سنّة نبيّك، و توفّني على ملّته، و اعذني من الفتنة».

پس «اللّه أكبر» سه مرتبه بگويد.

بعد دعاى سابق را دو مرتبه تكرار كند، آنگاه يك بار ديگر تكبير و دعا را بخواند، و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر قدر كه مى تواند بخواند.

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 198

و مستحب است كه رو به كعبه

نمايد، و اين دعا را بخواند:

«اللّهم اغفر لي كل ذنب اذنبته قطّ، فإن عدت فعد عليّ بالمغفرة، فإنّك انت الغفور الرّحيم، اللّهم افعل بي ما انت اهله، فإنّك إن تفعل بي ما انت اهله ترحمني، و إن تعذّبني فانت غنيّ عن عذابي، و انا محتاج إلى رحمتك، فيا من انا محتاج إلى رحمته ارحمني، اللّهم لا تفعل بي ما انا اهله، فإنّك إن تفعل بي ما انا اهله تعذّبني، و لم تظلمني، اصبحت اتّقي عدلك، و لا اخاف جورك، فيا من هو عدل لا يجور ارحمني».

پس بگويد:

«يا من لا يخيب سائله، و لا ينفد نائله، صلّ على محمّد و آل محمّد، و اجرني من النّار برحمتك».

و در حديث شريف وارد شده است: ايستادن بر صفا را طول دهد، و هنگامى كه از صفا پايين مى آيد رو به خانه كعبه كند و بگويد:

«اللّهمّ إنّي اعوذ بك من عذاب القبر و فتنته و غربته و وحشته و ظلمته و ضيقه و ضنكه، اللّهمّ اظلّني في ظلّ عرشك يوم لا ظلّ إلّا ظلّك».

سپس مى گويى:

«يا ربّ العفو، يا من أمر بالعفو، يا من هو أولى بالعفو، يا من

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 199

يثيب على العفو، العفو العفو العفو، يا جواد يا كريم يا قريب يا بعيد، اردد عليّ نعمتك، و استعملني بطاعتك و مرضاتك».

و مستحب است پياده سعى نمايد، و از صفا تا منارۀ ميانه، راه رود، و از آنجا تا جايى كه محل بازار عطاران بوده است (اين فاصله با چراغ سبز مشخص شده)، (هروله كند)، و اگر سوار باشد اين فاصله را كمى تند نمايد، و از براى زنها هروله نيست، و مستحب

است در هنگامى كه به اين محل مى رسد، بگويد:

«بسم اللّه و باللّه، و اللّه اكبر، و صلّى اللّه على محمّد و اهل بيته، اللّهم اغفر و ارحم و تجاوز عمّا تعلم، إنّك انت الاعزّ الاجلّ الاكرم، و اهدني للّتي هي اقوم، اللّهم إنّ عملي ضعيف فضاعفه لي، و تقبّله منّي، اللّهم لك سعيي، و بك حولي و قوّتي، تقبّل منّي عملي، يا من يقبل عمل المتّقين».

و چون از اين قسمت گذشتى بگو:

«يا ذا المنّ و الفضل و الكرم و النّعماء و الجود، اغفر لي ذنوبي، إنّه لا يغفر الذّنوب الّا انت».

و هنگامى كه به مروه رسيد بالاى آن برود، و بجا آورد آنچه را كه در صفا بجا آورد، و بخواند دعاهاى آنجا را به ترتيبى كه ذكر شد. و پس از آن بگويد:

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 200

«اللّهمّ يا من امر بالعفو، يا من يحبّ العفو، يا من يعطي على العفو، يا من يعفو على العفو، يا ربّ العفو، العفو العفو العفو».

و مستحب است در گريه كردن بكوشد و خود را به گريه وا دارد، و در حال سعى دعا بسيار كند، و بخواند اين دعا را:

«اللّهمّ إنّي أسألك حسن الظّنّ بك على كلّ حال، و صدق النّيّة في التّوكّل عليك».

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 201

[دعاء امام حسين عليه السلام در روز عرفه]

. دعاء امام حسين عليه السلام در روز عرفه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَائِهِ مَانِعٌ- وَ لَا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صَانِعٍ وَ هُوَ الْجَوَادُ الْوَاسِعُ- فَطَرَ أَجْنَاسَ الْبَدَائِعِ وَ أَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنَائِعَ- لَا يَخْفَى عَلَيْهِ الطَّلَائِعُ وَ لَا تَضِيعُ عِنْدَهُ الْوَدَائِعُ- أَتَى بِالْكِتَابِ الْجَامِعِ وَ بِشَرْعِ الْإِسْلَامِ النُّورِ السَّاطِعِ

وَ هُوَ لِلْخَلِيفَةِ صَانِعٌ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى الْفَجَائِعِ- جَازِي كُلِّ صَانِعٍ وَ رَائِشُ كُلِّ قَانِعٍ وَ رَاحِمُ كُلِّ ضَارِعٍ- وَ مُنْزِلُ الْمَنَافِعِ وَ الْكِتَابِ الْجَامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ- وَ هُوَ لِلدَّعَوَاتِ سَامِعٌ وَ لِلدَّرَجَاتِ رَافِعٌ- وَ لِلْكُرُبَاتِ دَافِعٌ وَ لِلْجَبَابِرَةِ قَامِعُ- وَ رَاحِمُ عَبْرَةِ كُلِّ ضَارِعٍ وَ دَافِعُ ضَرْعَةِ كُلِّ ضَارِعٍ- فَلَا إِلَهَ غَيْرُهُ وَ لَا شَيْ ءَ يَعْدِلُهُ- وَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ- وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَرْغَبُ إِلَيْكَ- وَ أَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِأَنَّكَ رَبِّي وَ أَنَّ إِلَيْكَ مَرَدِّي- ابْتَدَأْتَنِي بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ أَنْ أَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً- وَ خَلَقْتَنِي مِنَ التُّرَابِ- ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي الْأَصْلَابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَ اخْتِلَافِ الدُّهُورِ- فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلَى رَحِمٍ- فِي تَقَادُمِ الْأَيَّامِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ- لَمْ تُخْرِجْنِي لِرَأْفَتِكَ بِي وَ لُطْفِكَ لِي- وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فِي دَوْلَةِ أَيَّامِ الْكَفَرَةِ- الَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَ كَذَّبُوا

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 202

رُسُلَكَ- لَكِنَّكَ أَخْرَجْتَنِي رَأْفَةً مِنْكَ وَ تَحَنُّناً عَلَيَّ- لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدَى الَّذِي يَسَّرْتَنِي- وَ فِيهِ أَنْشَأْتَنِي وَ مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ رَؤُفْتَ بِي- بِجَمِيلِ صُنْعِكَ وَ سَوَابِغِ نِعْمَتِكَ- فَابْتَدَعْتَ خَلْقِي مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى- ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَ جِلْدٍ وَ دَمٍ- لَمْ تُشَهِّرْنِي بِخَلْقِي وَ لَمْ تَجْعَلْ إِلَيَّ شَيْئاً مِنْ أَمْرِي- ثُمَّ أَخْرَجْتَنِي إِلَى الدُّنْيَا تَامّاً سَوِيّاً- وَ حَفِظْتَنِي فِي الْمَهْدِ طِفْلًا صَبِيّاً- وَ رَزَقْتَنِي مِنَ الْغِذَاءِ لَبَناً مَرِيّاً عَطَفْتَ عَلَيَّ قُلُوبَ الْحَوَاضِنِ- وَ كَفَّلْتَنِي الْأُمَّهَاتِ الرَّحَائِمَ- وَ كَلَأْتَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْجَانِّ- وَ سَلَّمْتَنِي مِنَ الزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ- فَتَعَالَيْتَ يَا رَحِيمُ يَا رَحْمَانُ- حَتَّى إِذَا اسْتَهْلَلْتُ نَاطِقاً بِالْكَلَامِ أَتْمَمْتَ عَلَيَّ سَوَابِغَ الْإِنْعَامَ-

فَرَبَّيْتَنِي زَائِداً فِي كُلِّ عَامٍ حَتَّى إِذَا كَمَلَتْ فِطْرَتِي- وَ اعْتَدَلَتْ سَرِيرَتِي أَوْجَبْتَ عَلَيَّ حُجَّتَكَ- بِأَنْ أَلْهَمْتَنِي مَعْرِفَتَكَ وَ رَوَّعْتَنِي بِعَجَائِبِ فِطْرَتِكَ- وَ أَنْطَقْتَنِي لِمَا ذَرَأْتَ فِي سَمَائِكَ وَ أَرْضِكَ مِنْ بَدَائِعِ خَلْقِكَ- وَ نَبَّهَتْنِي لِذِكْرِكَ وَ شُكْرِكَ وَ وَاجِبِ طَاعَتِكَ وَ عِبَادَتِكَ- وَ فَهَّمْتَنِي مَا جَاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ وَ يَسَّرْتَ لِي تَقَبُّلَ مَرْضَاتِكَ- وَ مَنَنْتَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ بِعَوْنِكَ وَ لُطْفِكَ- ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِي مِنْ حُرِّ الثَّرَى لَمْ تَرْضَ لِي يَا إِلَهِي بِنِعْمَةٍ دُونَ أُخْرَى- وَ رَزَقْتَنِي مِنْ أَنْوَاعِ الْمَعَاشِ وَ صُنُوفِ الرِّيَاشِ بِمَنِّكَ الْعَظِيمِ عَلَيَّ- وَ إِحْسَانِكَ الْقَدِيمِ إِلَيَّ حَتَّى إِذَا أَتْمَمْتَ عَلَيَّ جَمِيعَ النِّعَمِ- وَ صَرَفْتَ عَنِّي كُلَّ النِّقَمِ- لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلِي وَ جُرْأَتِي عَلَيْكَ- أَنْ دَلَلْتَنِي عَلَى مَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ- وَ وَفَّقْتَنِي

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 203

لِمَا يُزْلِفُنِي لَدَيْكَ- فَإِنْ دَعَوْتُكَ أَجَبْتَنِي وَ إِنْ سَأَلْتُكَ أَعْطَيْتَنِي- وَ إِنْ أَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِي وَ إِنِ شَكَرْتَنِي زِدْتَنِي- كُلُّ ذَلِكَ إِكْمَالًا لِأَنْعُمِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسَاناً إِلَيَّ- فَسُبْحَانَكَ سُبْحَانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ- مُعِيدٍ حَمِيدٍ مَجِيدٍ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ وَ عَظُمَتْ آلَاؤُكَ- فَأَيُّ أَنْعُمِكَ يَا إِلَهِي أُحْصِي عَدَداً أَوْ ذِكْراً- أَمْ أَيُّ عَطَائِكَ أَقُومُ بِهَا شُكْراً- وَ هِيَ يَا رَبِّ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصِيَهَا الْعَادُّونَ- أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحَافِظُونَ- ثُمَّ مَا صَرَفْتَ وَ دَرَأْتَ عَنِّي اللَّهُمَّ مِنَ الضُّرِّ وَ الضَّرَّاءِ أَكْثَرُ- مِمَّا ظَهَرَ لِي مِنَ الْعَافِيَةِ وَ السَّرَّاءِ- وَ أَنَا أُشْهِدُكَ يَا إِلَهِي بِحَقِيقَةِ إِيمَانِي- وَ عَقْدِ عَزَمَاتِ يَقِينِي وَ خَالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِي- وَ بَاطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِي وَ عَلَائِقِ مَجَارِي نُورِ بَصَرِي- وَ أَسَارِيرِ صَفْحَةِ جَبِينِي وَ خُرْقِ مَسَارِبِ نَفْسِي- وَ خَذَارِيفِ مَارِنِ عِرْنِينِي وَ مَسَارِبِ صِمَاخِ سَمْعِي- وَ مَا ضُمَّتْ وَ أُطْبِقَتْ

عَلَيْهِ شَفَتَايَ- وَ حَرَكَاتُ لَفْظِ لِسَانِي وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمِي وَ فَكِّي- وَ مَنَابِتِ أَضْرَاسِي وَ بُلُوغِ حَبَائِلِ بَارِعِ عُنُقِي- وَ مَسَاغِ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي وَ حِمَالَةِ أُمِّ رَأْسِي- وَ جُمَلِ حَمَائِلِ حَبْلِ وَتِينِي- وَ مَا اشْتَمَلَ عَلَيْهِ تَامُورُ صَدْرِي وَ نِيَاطِ حِجَابِ قَلْبِي- وَ أَفْلَاذِ حَوَاشِي كَبِدِي وَ مَا حَوَتْهُ شَرَاسِيفُ أَضْلَاعِي- وَ حِقَاقِ مَفَاصِلِي وَ أَطْرَافِ أَنَامِلِي- وَ قَبْضِ عَوَامِلِي وَ دَمِي وَ شَعْرِي- وَ بَشَرِي وَ عَصَبِي وَ قَصَبِي وَ عِظَامِي- وَ مُخِّي وَ عُرُوقِي وَ جَمِيعِ جَوَارِحِي- وَ مَا انْتَسَجَ عَلَى ذَلِكَ أَيَّامُ رَضَاعِي- وَ مَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّي وَ نَوْمِي وَ يَقَظَتِي- وَ سُكُونِي وَ حَرَكَتِي وَ حَرَكَاتِ رُكُوعِي وَ سُجُودِي- أَنْ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 204

لَوْ حَاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعْصَارِ وَ الْأَحْقَابِ- لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُؤَدِّيَ شُكْرَ وَاحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ- مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِكَ إِلَّا بِمَنِّكَ الْمُوجِبِ عَلَيَّ- شُكْراً آنِفاً جَدِيداً وَ ثَنَاءً طَارِفاً عَتِيداً- أَجَلْ وَ لَوْ حَرَصْتُ وَ الْعَادُّونَ مِنْ أَنَامِكَ- أَنْ نُحْصِيَ مَدَى إِنْعَامِكَ سَالِفَةً وَ آنِفَةً- لَمَا حَصَرْنَاهُ عَدَداً وَ لَا أَحْصَيْنَاهُ أَبَداً- هَيْهَاتَ أَنَّى ذَلِكَ وَ أَنْتَ الْمُخْبِرُ عَنْ نَفْسِكَ- فِي كِتَابِكَ النَّاطِقِ وَ النَّبَإِ الصَّادِقِ- وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّٰهِ لٰا تُحْصُوهٰا- صَدَقَ كِتَابُكَ اللَّهُمَّ وَ نَبَؤُكَ- وَ بَلَّغَتْ أَنْبِيَاؤُكَ وَ رُسُلُكَ مَا أَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ- وَ شَرَعْتَ لَهُمْ مِنْ دِينِكَ غَيْرَ أَنِّي أَشْهَدُ بِجِدِّي وَ جَهْدِي- وَ مَبَالِغِ طَاقَتِي وَ وُسْعِي وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً- الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً- وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ فَيُضَادَّهُ فِيمَا ابْتَدَعَ- وَ لَا وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فِيمَا صَنَعَ سُبْحَانَهُ سُبْحَانَهُ سُبْحَانَهُ- لَوْ كٰانَ فِيهِمٰا آلِهَةٌ

إِلَّا اللّٰهُ لَفَسَدَتٰا وَ تَفَطَّرَتَا- فَسُبْحَانَ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْحَقِّ الْأَحَدِ الصَّمَدِ- الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ- الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً يَعْدِلُ- حَمْدَ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ- وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى خِيَرَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ- خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ الْمُخْلَصِينَ- در آن موقع امام عليه السلام دعا را قطع كرد و از خداوند در خواست هايى نمود و در حالى كه اشك ها از ديدگان مباركش سرازير مى شد، فرمود:

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 205

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ- وَ لَا تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ خِرْ لِي فِي قَضَائِكَ- وَ بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ حَتَّى- لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ- اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي- وَ الْإِخْلَاصَ فِي عَمَلِي وَ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي- وَ مَتِّعْنِي بِجَوَارِحِي وَ اجْعَلْ سَمْعِي وَ بَصَرِي الْوَارِثَيْنِ مِنِّي- وَ انْصُرْنِي عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي وَ ارْزُقْنِي مَآرِبِي وَ ثَأْرِي وَ أَقِرَّ بِذَلِكَ عَيْنِي- اللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتِي وَ اسْتُرْ عَوْرَتِي وَ اغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي- وَ اخْسَأْ شَيْطَانِي وَ فُكَّ رِهَانِي- وَ اجْعَلْ لِي يَا إِلَهِي الدَّرَجَةَ الْعُلْيَا فِي الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى- اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَمَا خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي سَمِيعاً بَصِيراً- وَ لَكَ الْحَمْدُ كَمَا خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي حَيّاً سَوِيّاً- رَحْمَةً بِي وَ كُنْتَ عَنْ خَلْقِي غَنِيّاً- رَبِّ بِمَا بَرَأْتَنِي فَعَدَّلْتَ فِطْرَتِي- رَبِّ بِمَا أَنْشَأْتَنِي فَأَحْسَنْتَ صُورَتِي- يَا رَبِّ بِمَا أَحْسَنْتَ بِي وَ فِي نَفْسِي عَافَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا كَلَأْتَنِي وَ وَفَّقْتَنِي رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَهَدَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا آوَيْتَنِي وَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ آتَيْتَنِي وَ أَعْطَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا أَطْعَمْتَنِي وَ

سَقَيْتَنِي رَبِّ بِمَا أَغْنَيْتَنِي وَ أَقْنَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا أَعَنْتَنِي وَ أَعْزَزْتَنِي رَبِّ بِمَا أَلْبَسْتَنِي مِنْ ذِكْرِكَ الصَّافِي- وَ يَسَّرْتَ لِي مِنْ صُنْعِكَ الْكَافِي صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَعِنِّي عَلَى بَوَائِقِ- الدَّهْرِ وَ صُرُوفِ الْأَيَّامِ وَ اللَّيَالِي- وَ نَجِّنِي مِنْ أَهْوَالِ الدُّنْيَا وَ كُرُبَاتِ الْآخِرَةِ- وَ اكْفِنِي شَرَّ مَا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِي الْأَرْضِ- اللَّهُمَّ مَا أَخَافُ فَاكْفِنِي وَ مَا أَحْذَرُ فَقِنِي- وَ فِي نَفْسِي وَ دِينِي

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 206

فَاحْرُسْنِي وَ فِي سَفَرِي فَاحْفَظْنِي- وَ فِي أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي فَاخْلُفْنِي وَ فِيمَا رَزَقْتَنِي فَبَارِكْ لِي- وَ فِي نَفْسِي فَذَلِّلْنِي وَ فِي أَعْيُنِ النَّاسِ فَعَظِّمْنِي- وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَسَلِّمْنِي وَ بِذُنُوبِي فَلَا تَفْضَحْنِي- وَ بِسَرِيرَتِي فَلَا تُخْزِنِي وَ بِعَمَلِي فَلَا تَبْتَلِنِي- وَ نِعَمَكَ فَلَا تَسْلُبْنِي وَ إِلَى غَيْرِكَ فَلَا تَكِلْنِي- إِلَى مَنْ تَكِلُنِي إِلَى الْقَرِيبِ يَقْطَعُنِي- أَمْ إِلَى الْبَعِيدِ يَتَجَهَّمُنِي أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعِفِينَ لِي- وَ أَنْتَ رَبِّي وَ مَلِيكُ أَمْرِي- أَشْكُو إِلَيْكَ غُرْبَتِي وَ بُعْدَ دَارِي وَ هَوَانِي عَلَى مَنْ مَلَّكْتَهُ أَمْرِي- اللَّهُمَّ فَلَا تُحْلِلْ بِي غَضَبَكَ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَيَّ- فَلَا أُبَالِي سِوَاكَ غَيْرَ أَنَّ عَافِيَتَكَ أَوْسَعُ لِي- فَأَسْأَلُكَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ السَّمَاوَاتُ- وَ انْكَشَفَتْ بِهِ الظُّلُمَاتُ- وَ صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- أَنْ لَا تُمِيتَنِي عَلَى غَضَبِكَ وَ لَا تُنْزِلَ بِي سَخَطَكَ- لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى قَبْلَ ذَلِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- رَبُّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ الْبَيْتِ الْعَتِيق- الَّذِي أَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ وَ جَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمَنَةً- يَا مَنْ عَفَا عَنِ الْعَظِيمِ مِنَ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ- يَا مَنْ أَسْبَغَ النِّعْمَةَ بِفَضْلِهِ- يَا مَنْ أَعْطَى الْجَزِيلَ بِكَرَمِهِ- يَا

عُدَّتِي فِي كُرْبَتِي يَا مُونِسِي فِي حُفْرَتِي يَا وَلِيَّ نِعْمَتِي- يَا إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ- وَ رَبَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ- وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ آلِهِ الْمُنْتَجَبِينَ- وَ مُنْزِلَ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 207

التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ- وَ مُنْزِلَ كهيعص وَ طه وَ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ- أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ فِي سَعَتِهَا- وَ تَضِيقُ عَلَيَّ الْأَرْضُ بِرُحْبِهَا- وَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ- وَ أَنْتَ مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ عَلَى الْأَعْدَاءِ وَ لَوْ لَا نَصْرُكَ لِي لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ- يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفْعَةِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ- يَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ- فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ- تَعْلَمُ خٰائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مٰا تُخْفِي الصُّدُورُ- وَ غَيْبَ مَا تَأْتِي بِهِ الْأَزْمَانُ وَ الدُّهُورُ يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلَّا هُوَ- يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ مَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ- يَا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ- يَا مَنْ لَهُ أَكْرَمُ الْأَسْمَاءِ يَا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِي لَا يَنْقَطِعُ أَبَداً- يَا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِي الْبَلَدِ الْقَفْرِ- وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ جَاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً- يَا رَادَّ يُوسُفَ عَلَى يَعْقُوبَ- بَعْدَ أَنِ ابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ- يَا كَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلَاءِ عَنْ أَيُّوبَ- يَا مُمْسِكَ يَدِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَ فَنَاءِ عُمُرِهِ- يَا مَنِ اسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيَى- وَ لَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحِيداً- يَا مَنْ أَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ- يَا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ- فَأَنْجَاهُمْ وَ جَعَلَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ مِنَ

الْمُغْرَقِينَ- يَا مَنْ أَرْسَلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ- يَا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلَى مَنْ عَصَاهُ مِنْ خَلْقِهِ- يَا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ- وَ قَدْ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 208

غَدَوْا فِي نِعْمَتِهِ يَأْكُلُونَ رِزْقَهُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ- وَ قَدْ حَادُّوهُ وَ نَادُّوهُ وَ كَذَّبُوا رُسُلَهُ- يَا اللَّهُ يَا بَدِي ءُ لَا بَدْءَ لَكَ دَائِماً يَا دَائِماً لَا نَفَادَ لَكَ- يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى- يَا مَنْ هُوَ قٰائِمٌ عَلىٰ كُلِّ نَفْسٍ بِمٰا كَسَبَتْ- يَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرِي فَلَمْ يَحْرِمْنِي وَ عَظُمَتْ خَطِيئَتِي فَلَمْ يَفْضَحْنِي- وَ رَآنِي عَلَى الْمَعَاصِي فَلَمْ يَخْذُلْنِي- يَا مَنْ حَفِظَنِي فِي صِغَرِي يَا مَنْ رَزَقَنِي فِي كِبَرِي- يَا مَنْ أَيَادِيهِ عِنْدِي لَا تُحْصَى يَا مَنْ نِعَمُهُ عِنْدِي لَا تُجَازَى- يَا مَنْ عَارَضَنِي بِالْخَيْرِ وَ الْإِحْسَانِ- وَ عَارَضْتُهُ بِالْإِسَاءَةِ وَ الْعِصْيَانِ- يَا مَنْ هَدَانِي بِالْإِيمَانِ قَبْلَ أَنْ أَعْرِفَ شُكْرَ الِامْتِنَانِ- يَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِيضاً فَشَفَانِي وَ عُرْيَاناً فَكَسَانِي- وَ جَائِعاً فَأَطْعَمَنِي وَ عَطْشَاناً فَأَرْوَانِي- وَ ذَلِيلًا فَأَعَزَّنِي وَ جَاهِلًا فَعَرَّفَنِي- وَ وَحِيداً فَكَثَّرَنِي وَ غَائِباً فَرَدَّنِي- وَ مُقِلًّا فَأَغْنَانِي وَ مُنْتَصِراً فَنَصَرَنِي- وَ غَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنِي وَ أَمْسَكْتُ عَنْ جَمِيعِ ذَلِكَ فَابْتَدَأَنِي- فَلَكَ الْحَمْدُ يَا مَنْ أَقَالَ عَثْرَتِي وَ نَفَّسَ كُرْبَتِي- وَ أَجَابَ دَعْوَتِي وَ سَتَرَ عَوْرَتِي وَ ذُنُوبِي- وَ بَلَّغَنِي طَلِبَتِي وَ نَصَرَنِي عَلَى عَدُوِّي- وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَكَ وَ مِنَنَكَ وَ كَرَائِمَ مِنَحِكَ لَا أُحْصِيهَا يَا مَوْلَايَ- أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَجْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي أَفْضَلْتَ- أَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ- أَنْتَ الَّذِي رَزَقْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَغْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَقْنَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ

مناسك حج و احكام

عمره (سبحانى)، ص: 209

أَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ- أَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ أَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَقَلْتَ أَنْتَ الَّذِي مَكَّنْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَعْزَزْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعَنْتَ- أَنْتَ الَّذِي عَضَدْتَ أَنْتَ الَّذِي أَيَّدْتَ أَنْتَ الَّذِي نَصَرْتَ- أَنْتَ الَّذِي شَفَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَافَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَكْرَمْتَ تَبَارَكْتَ رَبِّي وَ تَعَالَيْتَ- فَلَكَ الْحَمْدُ دَائِماً وَ لَكَ الشُّكْرُ وَاصِباً- ثُمَّ أَنَا يَا إِلَهِي الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْهَا لِي- أَنَا الَّذِي أَخْطَأْتُ أَنَا الَّذِي أَغْفَلْتُ- أَنَا الَّذِي جَهِلْتُ أَنَا الَّذِي هَمَمْتُ- أَنَا الَّذِي سَهَوْتُ أَنَا الَّذِي اعْتَمَدْتُ- أَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ أَنَا الَّذِي وَعَدْتُ- أَنَا الَّذِي أَخْلَفْتُ أَنَا الَّذِي نَكَثْتُ- أَنَا الَّذِي أَقْرَرْتُ إِلَهِي أَعْتَرِفُ بِنِعْمَتِكَ عِنْدِي- وَ أَبُوءُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْ لِي يَا مَنْ لَا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبَادِهِ- وَ هُوَ الْغَنِيُّ عَنْ طَاعَتِهِمْ- وَ الْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ صَالِحاً بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ- فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي أَمَرْتَنِي فَعَصَيْتُكَ- وَ نَهَيْتَنِي فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ فَأَصْبَحْتُ لَا ذَا بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ- وَ لَا ذَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ فَبِأَيِّ شَيْ ءٍ أَسْتَقْبِلُكَ يَا مَوْلَايَ- أَ بِسَمْعِي أَمْ بِبَصَرِي أَمْ بِلِسَانِي أَمْ بِرِجْلِي- أَ لَيْسَ كُلُّهَا نِعَمَكَ عِنْدِي وَ بِكُلِّهَا عَصَيْتُكَ يَا مَوْلَايَ- فَلَكَ الْحُجَّةُ وَ السَّبِيلُ عَلَيَّ- يَا مَنْ سَتَرَنِي مِنَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ أَنْ يَزْجُرُونِي- وَ مِنَ الْعَشَائِرِ وَ الْإِخْوَانِ- أَنْ يُعَيِّرُونِي- وَ مِنَ السَّلَاطِينِ أَنْ يُعَاقِبُونِي وَ لَوِ اطَّلَعُوا- يَا مَوْلَايَ عَلَى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي- إِذًا مَا أَنْظَرُونِي وَ لَرَفَضُونِي وَ قَطَعُونِي- فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ يَا

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 210

سَيِّدِي- خَاضِعاً- ذَلِيلًا حَقِيراً لَا ذُو بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ- وَ لَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ وَ لَا حُجَّةَ لِي فَأَحْتَجَّ بِهَا- وَ لَا قَائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ وَ لَمْ أَعْمَلْ سُوءاً-

وَ مَا عَسَى الْجُحُودُ لَوْ جَحَدْتُ يَا مَوْلَايَ فَيَنْفَعُنِي- وَ كَيْفَ وَ أَنَّى ذَلِكَ وَ جَوَارِحِي كُلُّهَا شَاهِدَةٌ- عَلَيَّ بِمَا قَدْ عَلِمْتُ يَقِيناً غَيْرَ ذِي شَكٍّ- أَنَّكَ سَائِلِي عَنْ عَظَائِمِ الْأُمُورِ- وَ أَنَّكَ الْحَكِيمُ الْعَدْلُ الَّذِي لَا يَجُورُ- وَ عَدْلُكَ مُهْلِكِي وَ مِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبِي- فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي يَا مَوْلَايَ بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَيَّ- وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَبِحِلْمِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ لٰا إِلٰهَ إِلّٰا أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظّٰالِمِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْوَجِلِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الرَّاجِينَ الرَّاغِبِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ السَّائِلِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلِينَ الْمُسَبِّحِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبِّي وَ رَبُّ آبَائِيَ الْأَوَّلِينَ- اللَّهُمَّ هَذَا ثَنَائِي عَلَيْكَ مُمَجِّداً- وَ إِخْلَاصِي مُوَحِّداً وَ إِقْرَارِي بِآلَائِكَ مُعِدّاً- وَ إِنْ كُنْتُ مُقِرّاً- أَنِّي لَا أُحْصِيهَا لِكَثْرَتِهَا وَ سُبُوغِهَا- وَ تَظَاهُرِهَا وَ تَقَادُمِهَا إِلَى

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 211

حَادِثٍ مَا لَمْ تَزَلْ- تَتَغَمَّدُنِي بِهِ مَعَهَا مُذْ خَلَقْتَنِي وَ بَرَأْتَنِي- مِنْ أَوَّلِ الْعُمُرِ مِنَ الْإِغْنَاءِ بَعْدَ الْفَقْرِ- وَ كَشْفِ الضُّرِّ وَ تَسْبِيبِ الْيُسْرِ وَ دَفْعِ الْعُسْرِ- وَ تَفْرِيجِ الْكَرْبِ وَ الْعَافِيَةِ فِي الْبَدَنِ وَ السَّلَامَةِ فِي الدِّينِ- وَ لَوْ رَفَدَنِي عَلَى قَدْرِ ذِكْرِ نِعَمِكَ- عَلَيَّ جَمِيعُ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- لَمَا قَدَرْتُ وَ لَا هُمْ عَلَى ذَلِكَ- تَقَدَّسْتَ وَ تَعَالَيْتَ مِنْ رَبٍّ عَظِيمٍ كَرِيمٍ رَحِيمٍ- لَا تُحْصَى آلَاؤُكَ وَ لَا يُبْلَغُ ثَنَاؤُكَ وَ لَا تُكَافَى نَعْمَاؤُكَ- صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ أَتْمِمْ عَلَيْنَا نِعْمَتَكَ- وَ أَسْعِدْنَا بِطَاعَتِكَ سُبْحَانَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- اللَّهُمَّ إِنَّكَ تُجِيبُ دَعْوَةَ الْمُضْطَرِّ إِذَا دَعَاكَ- وَ تَكْشِفُ السُّوءَ وَ تُغِيثُ الْمَكْرُوبَ- وَ تَشْفِي السَّقِيمَ وَ تُغْنِي الْفَقِيرَ وَ تَجْبُرُ الْكَسِيرَ- وَ تَرْحَمُ الصَّغِيرَ وَ تُعِينُ الْكَبِيرَ وَ لَيْسَ دُونَكَ ظَهِيرٌ- وَ لَا فَوْقَكَ قَدِيرٌ وَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ- يَا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الْأَسِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ- يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ يَا مَنْ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا وَزِيرَ- صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ- وَ أَنَلْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِكَ مِنْ نِعْمَةٍ تُولِيهَا وَ آلَاءٍ تُجَدِّدُهَا- وَ بَلِيَّةٍ تَصْرِفُهَا وَ كُرْبَةٍ تَكْشِفُهَا وَ دَعْوَةٍ تَسْمَعُهَا- وَ حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُهَا وَ سَيِّئَةٍ تَغْفِرُهَا- إِنَّكَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ وَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِيَ وَ أَسْرَعُ مَنْ أَجَابَ- وَ أَكْرَمُ مَنْ عَفَا وَ أَوْسَعُ مَنْ أَعْطَى وَ أَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ- يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا لَيْسَ كَمِثْلِكَ مَسْئُولٌ- وَ لَا سِوَاكَ مَأْمُولٌ دَعَوْتُكَ فَأَجَبْتَنِي- وَ سَأَلْتُكَ فَأَعْطَيْتَنِي وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فَرَحِمْتَنِي- وَ وَثِقْتُ بِكَ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 212

فَنَجَّيْتَنِي وَ فَزِعْتُ إِلَيْكَ فَكَفَيْتَنِي- اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ نَبِيِّكَ- وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ- وَ تَمِّمْ لَنَا نَعْمَاءَكَ وَ هَنِّئْنَا عَطَاءَكَ- وَ اجْعَلْنَا لَكَ شَاكِرِينَ وَ لِآلَائِكَ ذَاكِرِينَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ- اللَّهُمَّ يَا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ وَ قَدَرَ فَقَهَرَ- وَ عُصِيَ فَسَتَرَ وَ اسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ- يَا غَايَةَ الرَّاغِبِينَ وَ مُنْتَهَى أَمَلِ الرَّاجِينَ- يَا مَنْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عِلْماً وَ وَسِعَ الْمُسْتَقِيلِينَ رَأْفَةً وَ حِلْماً- اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ- الَّتِي شَرَّفْتَهَا وَ عَظَّمْتَهَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ-

وَ رَسُولِكَ وَ خِيَرَتِكَ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْبَشِيرِ النَّذِيرِ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ- الَّذِي أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ- اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ كَمَا مُحَمَّدٌ أَهْلُ ذَلِكَ يَا عَظِيمُ- فَصَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِينَ- الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ وَ تَغَمَّدْنَا بِعَفْوِكَ عَنَّا- فَإِلَيْكَ عَجَّتِ الْأَصْوَاتُ بِصُنُوفِ اللُّغَاتِ- وَ اجْعَلْ لَنَا فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصِيباً فِي كُلِّ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ- وَ نُورٍ تَهْدِي بِهِ وَ رَحْمَةٍ تَنْشُرُهَا- وَ عَافِيَةٍ تُجَلِّلُهَا وَ بَرَكَةٍ تُنْزِلُهَا- وَ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ- اللَّهُمَّ اقْلِبْنَا فِي هَذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِينَ- مُفْلِحِينَ مَبْرُورِينَ غَانِمِينَ وَ لَا تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ- وَ لَا تُخْلِنَا مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لَا تَحْرِمْنَا مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ- وَ لَا تَرُدَّنَا

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 213

خَائِبِينَ وَ لَا مِنْ بَابِكَ مَطْرُودِينَ- وَ لَا تَجْعَلْنَا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومِينَ- وَ لَا لِفَضْلِ مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطَايَاكَ قَانِطِينَ- يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ وَ يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ- إِلَيْكَ أَقْبَلْنَا مُوقِنِينَ وَ لِبَيْتِكَ الْحَرَامِ آمِّينَ قَاصِدِينَ- فَأَعِنَّا عَلَى مَنْسَكِنَا وَ أَكْمِلْ لَنَا حَجَّنَا- وَ اعْفُ اللَّهُمَّ عَنَّا فَقَدْ مَدَدْنَا إِلَيْكَ أَيْدِيَنَا- وَ هِيَ بِذِلَّةِ الِاعْتِرَافِ مَوْسُومَةٌ- اللَّهُمَّ فَأَعْطِنَا فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ مَا سَأَلْنَاكَ وَ اكْفِنَا مَا اسْتَكْفَيْنَاكَ- فَلَا كَافِيَ لَنَا سِوَاكَ وَ لَا رَبَّ لَنَا غَيْرُكَ نَافِذٌ فِينَا حُكْمُكَ- مُحِيطٌ بِنَا عِلْمُكَ عَدْلٌ قَضَاؤُكَ- اقْضِ لَنَا الْخَيْرَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَهْلِ الْخَيْرِ- اللَّهُمَّ أَوْجِبْ لَنَا بِجُودِكَ عَظِيمَ الْأَجْرِ وَ كَرِيمَ الذُّخْرِ وَ دَوَامَ الْيُسْرِ- فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا- أَجْمَعِينَ وَ لَا تُهْلِكْنَا مَعَ الْهَالِكِينَ- وَ لَا تَصْرِفْ عَنَّا رَأْفَتَكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ- اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِي هَذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَأَلَكَ فَأَعْطَيْتَهُ- وَ شَكَرَكَ فَزِدْتَهُ وَ تَابَ

إِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ- وَ تَنَصَّلَ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ فَغَفَرْتَهَا لَهُ- يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ وَفِّقْنَا وَ سَدِّدْنَا وَ اعْصِمْنَا وَ اقْبَلْ تَضَرُّعَنَا يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ- وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ يَا مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ إِغْمَاضُ الْجُفُونِ- وَ لَا لَحْظُ الْعُيُونِ وَ لَا مَا اسْتَقَرَّ فِي الْمَكْنُونِ- وَ لَا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَرَاتُ الْقُلُوبِ- أَلَا كُلُّ ذَلِكَ قَدْ أَحْصَاهُ عِلْمُكَ وَ وَسِعَهُ حِلْمُكَ- سُبْحَانَكَ وَ تَعَالَيْتَ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً كَبِيراً- تُسَبِّحُ لَكَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا فِيهِنَّ- وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ- فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الْمَجْدُ وَ عُلُوُّ الْجَدِّ- يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ الْفَضْلِ وَ الْإِنْعَامِ وَ الْأَيَادِي الْجِسَامِ- وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الْكَرِيمُ الرَّءُوفُ الرَّحِيمُ- أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 214

وَ عَافِنِي فِي بَدَنِي وَ دِينِي- وَ آمِنْ خَوْفِي وَ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ- اللَّهُمَّ لَا تَمْكُرْ بِي وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي وَ لَا تَخْذُلْنِي- وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ در اين هنگام سر به آسمان نمود، در حالى كه اشك از چشمان او سرازير مى شد، با صداى بلند گفت:

يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ- وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ- وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ حَاجَتِيَ الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي- وَ إِنْ مَنَعْتَنِيهَا لَمْ يَنْفَعْنِي مَا أَعْطَيْتَنِي- أَسْأَلُكَ فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ- لَكَ الْمُلْكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ- وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ يَا رَبِّ يَا رَبِّ امام عليه السلام زياد «يا رب» مى گفت، كسانى كه اطراف آن

حضرت بودند و به شنيدن دعاى او و گفتن «آمين» اكتفا كرده بودند، صداى گريه همگان بلند شد و تا غروب خورشيد عرفه ادامه داشت، سپس راهى مشع الحرام شدند.

سيد بن طاووس مى نويسد: حضرت پس از «يا رب، يا رب، يا رب ...»: اين دعا را نيز خواند:

- إِلَهِي أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنَايَ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي- إِلَهِي أَنَا الْجَاهِلُ فِي عِلْمِي فَكَيْفَ لَا أَكُونُ جَهُولًا فِي جَهْلِي- إِلَهِي إِنَّ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 215

اخْتِلَافَ تَدْبِيرِكَ وَ سُرْعَةَ طَوَاءِ مَقَادِيرِكَ- مَنَعَا عِبَادَكَ الْعَارِفِينَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ- إِلَى عَطَاءٍ وَ الْيَأْسِ مِنْكَ فِي بَلَاءٍ- إِلَهِي مِنِّي مَا يَلِيقُ بِلُؤْمِي وَ مِنْكَ مَا يَلِيقُ بِكَرَمِكَ- إِلَهِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَ الرَّأْفَةِ لِي قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفِي- أَ فَتَمْنَعُنِي مِنْهُمَا بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفِي- إِلَهِي إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحَاسِنُ مِنِّي فَبِفَضْلِكَ وَ لَكَ الْمِنَّةُ عَلَيَّ- وَ إِنْ ظَهَرَتِ الْمَسَاوِي مِنِّي فَبِعَدْلِكَ وَ لَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ- إِلَهِي كَيْفَ تَكِلُنِي وَ قَدْ تَوَكَّلْتَ لِي- وَ كَيْفَ أُضَامُ وَ أَنْتَ النَّاصِرُ لِي أَمْ كَيْفَ أَخِيبُ وَ أَنْتَ الْحَفِيُّ بِي- هَا أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَقْرِي إِلَيْكَ- وَ كَيْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِمَا هُوَ مَحَالٌ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ أَشْكُو إِلَيْكَ حَالِي وَ هُوَ لَا يَخْفَى عَلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ أُتَرْجِمُ بِمَقَالِي وَ هُوَ مِنْكَ بَرَزٌ إِلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ آمَالِي وَ هِيَ قَدْ وَفَدَتْ إِلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ لَا تُحْسِنُ أَحْوَالِي وَ بِكَ قَامَتْ- إِلَهِي مَا أَلْطَفَكَ بِي مَعَ عَظِيمِ جَهْلِي- وَ مَا أَرْحَمَكَ بِي مَعَ قَبِيحِ فِعْلِي- إِلَهِي مَا أَقْرَبَكَ مِنِّي وَ أَبْعَدَنِي عَنْكَ- وَ مَا أَرْأَفَكَ بِي فَمَا الَّذِي يَحْجُبُنِي عَنْكَ- إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ- أَنَّ مُرَادَكَ

مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ- فِي كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ ءٍ- إِلَهِي كُلَّمَا أَخْرَسَنِي لُؤْمِي أَنْطَقَنِي كَرَمُكَ- وَ كُلَّمَا آيَسَتْنِي أَوْصَافِي أَطْمَعَتْنِي مِنَنُكَ- إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ- وَ مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِيَ- إِلَهِي حُكْمُكَ النَّافِذُ وَ مَشِيَّتُكَ الْقَاهِرَةُ- لَمْ يَتْرُكَا

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 216

لِذِي مَقَالٍ مَقَالًا وَ لَا لِذِي حَالٍ حَالًا- إِلَهِي كَمْ مِنْ طَاعَةٍ بَنَيْتُهَا وَ حَالَةٍ شَيَّدْتُهَا- هَدَمَ اعْتِمَادِي عَلَيْهَا عَدْلُكَ بَلْ أَقَالَنِي مِنْهَا فَضْلُكَ- إِلَهِي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِّي وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِنِّي فِعْلًا جَزْماً- فَقَدْ دَامَتْ مَحَبَّةً وَ عَزْماً- إِلَهِي كَيْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقَاهِرُ وَ كَيْفَ لَا أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ- إِلَهِي تَرَدُّدِي فِي الْآثَارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ- فَاجْمَعْنِي عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِي إِلَيْكَ- كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِمَا هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ- أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ- حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ- مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ- وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ- عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً- وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً- إِلَهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثَارِ- فَارْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الِاسْتِبْصَارِ- حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْهَا كَمَا دَخَلْتُ إِلَيْكَ مِنْهَا- مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهَا وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الِاعْتِمَادِ عَلَيْهَا- إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- إِلَهِي هَذَا ذُلِّي ظَاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ- وَ هَذَا حَالِي لَا يَخْفَى عَلَيْكَ- مِنْكَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَيْكَ وَ بِكَ أَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ- فَاهْدِنِي بِنُورِكَ إِلَيْكَ- وَ أَقِمْنِي بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ- إِلَهِي عَلِّمْنِي مِنْ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ وَ صُنِّي بِسِرِّكَ الْمَصُونِ-

إِلَهِي حَقِّقْنِي بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْبِ- إِلَهِي أَغْنِنِي بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي وَ بِاخْتِيَارِكَ عَنِ اخْتِيَارِي-

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 217

وَ أَوْقِفْنِي عَلَى مَرَاكِزِ اضْطِرَارِي إِلَهِي أَخْرِجْنِي مِنْ ذُلِّ نَفْسِي وَ طَهِّرْنِي مِنْ شَكِّي وَ شِرْكِي قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِي- بِكَ أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِي وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ فَلَا تَكِلْنِي- وَ إِيَّاكَ أَسْأَلُ فَلَا تُخَيِّبْنِي وَ فِي فَضْلِكَ أَرْغَبُ فَلَا تَحْرِمْنِي- وَ بِجَنَابِكَ أَنْتَسِبُ فَلَا تُبْعِدْنِي وَ بِبَابِكَ أَقِفُ فَلَا تَطْرُدْنِي- إِلَهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ- فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي- إِلَهِي أَنْتَ الْغَنِيُّ بِذَاتِكَ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ النَّفْعُ مِنْكَ- فَكَيْفَ لَا تَكُونُ غَنِيّاً عَنِّي- إِلَهِي إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ يُمَنِّينِي- وَ إِنَّ الْهَوَى بِوَثَائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَنِي- فَكُنْ أَنْتَ النَّصِيرَ لِي حَتَّى تَنْصُرَنِي وَ تُبَصِّرَنِي- وَ أَغْنِنِي بِفَضْلِكَ حَتَّى أَسْتَغْنِيَ بِكَ عَنْ طَلَبِي- أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ- حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ- وَ أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ- حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى غَيْرِكَ- أَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَيْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوَالِمُ- وَ أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبَانَتْ لَهُمُ الْمَعَالِمُ- مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ- لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلًا وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغَى عَنْكَ مُتَحَوَّلًا- كَيْفَ يُرْجَى سِوَاكَ وَ أَنْتَ مَا قَطَعْتَ الْإِحْسَانَ- وَ كَيْفَ يُطْلَبُ مِنْ غَيْرِكَ وَ أَنْتَ مَا بَدَّلْتَ عَادَةَ الِامْتِنَانِ- يَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَةِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقِينَ- وَ يَا مَنْ أَلْبَسَ أَوْلِيَاءَهُ مَلَابِسَ هَيْبَتِهِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرِينَ- أَنْتَ الذَّاكِرُ قَبْلَ الذَّاكِرِينَ- وَ أَنْتَ الْبَادِي بِالْإِحْسَانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعَابِدِينَ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 218

- وَ أَنْتَ الْجَوَادُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِينَ- وَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِمَا وَهَبْتَنَا مِنَ الْمُسْتَقْرِضِينَ- إِلَهِي اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتَّى أَصِلَ إِلَيْكَ- وَ اجْذِبْنِي بِمَنِّكَ حَتَّى أُقْبِلَ إِلَيْكَ- إِلَهِي إِنَّ رَجَائِي لَا يَنْقَطِعُ عَنْكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ- كَمَا أَنَّ خَوْفِي لَا يُزَايِلُنِي وَ إِنْ أَطَعْتُكَ- فَقَدْ دَفَعَتْنِي الْعَوَالِمُ إِلَيْكَ وَ قَدْ أَوْقَعَنِي عِلْمِي بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ- إِلَهِي كَيْفَ أَخِيبُ وَ أَنْتَ أَمَلِي- أَمْ كَيْفَ أُهَانُ وَ عَلَيْكَ مُتَّكَلِي- إِلَهِي كَيْفَ أَسْتَعِزُّ وَ فِي الذِّلَّةِ أَرْكَزْتَنِي- أَمْ كَيْفَ لَا أَسْتَعِزُّ وَ إِلَيْكَ نَسَبْتَنِي- إِلَهِي كَيْفَ لَا أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي فِي الْفُقَرَاءِ- أَقَمْتَنِي أَمْ كَيْفَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي بِجُودِكَ أَغْنَيْتَنِي- وَ أَنْتَ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُكَ تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ فَمَا جَهِلَكَ شَيْ ءٌ- وَ أَنْتَ الَّذِي تَعَرَّفْتَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ- فَرَأَيْتُكَ ظَاهِراً فِي كُلِّ شَيْ ءٍ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ لِكُلِّ شَيْ ءٍ- يَا مَنِ اسْتَوَى بِرَحْمَانِيَّتِهِ فَصَارَ الْعَرْشُ غَيْباً فِي ذَاتِهِ- مَحَقْتَ الْآثَارَ بِالْآثَارِ- وَ مَحَوْتَ الْأَغْيَارَ بِمُحِيطَاتِ أَفْلَاكِ الْأَنْوَارِ- يَا مَنِ احْتَجَبَ فِي سُرَادِقَاتِ عَرْشِهِ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصَارُ- يَا مَنْ تَجَلَّى بِكَمَالِ بَهَائِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ مِنَ الِاسْتِوَاءِ- كَيْفَ تَخْفَى وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ- أَمْ كَيْفَ تَغِيبُ وَ أَنْتَ الرَّقِيبُ الْحَاضِرُ- إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 219

[دعاء كميل بن زياد رحمه الله]

دعاء كميل بن زياد رحمه الله اللهم إني أسألك برحمتك التي وسعت كل شي ء و بقوتك التي قهرت بها كل شي ء و خضع لها كل شي ء و ذل لها كل شي ء و بجبروتك التي غلبت بها كل شي ء و بعزتك التي لا يقوم لها شي ء و بعظمتك التي ملأت كل شي ء و بسلطانك الذي علا كل شي ء و بوجهك الباقي بعد

فناء كل شي ء و بأسمائك التي ملأت [غلبت] أركان كل شي ء و بعلمك الذي أحاط بكل شي ء و بنور وجهك الذي أضاء له كل شي ء يا نور يا قدوس يا أول الأولين و يا آخر الآخرين اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتك العصم اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل النقم اللهم اغفر لي الذنوب التي تغير النعم اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعاء اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل البلاء اللهم اغفر لي كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إني أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك و أسألك بجودك أن تدنيني من قربك و أن توزعني شكرك و أن تلهمني ذكرك اللهم إني أسألك سؤال خاضع متذلل خاشع أن تسامحني و ترحمني و تجعلني بقسمك راضيا قانعا و في جميع الأحوال متواضعا اللهم و أسألك سؤال من

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 220

اشتدت فاقته و أنزل بك عند الشدائد حاجته و عظم فيما عندك رغبته اللهم عظم سلطانك و علا مكانك و خفي مكرك و ظهر أمرك و غلب قهرك و جرت قدرتك و لا يمكن الفرار من حكومتك اللهم لا أجد لذنوبي غافرا و لا لقبائحي ساترا و لا لشي ء من عملي القبيح بالحسن مبدلا غيرك لا إله إلا أنت سبحانك و بحمدك ظلمت نفسي و تجرأت بجهلي و سكنت إلى قديم ذكرك لي و منك علي اللهم مولاي كم من قبيح سترته و كم من فادح من البلاء أقلته [أملته] و كم من عثار وقيته و كم من مكروه دفعته و كم من ثناء جميل لست أهلا له نشرته اللهم عظم بلائي و أفرط بي سوء

حالي و قصرت [قصرت] بي أعمالي و قعدت بي أغلالي و حبسني عن نفعي بعد أملي [آمالي] و خدعتني الدنيا بغرورها و نفسي بجنايتها [بخيانتها] و مطالي يا سيدي فأسألك بعزتك أن لا يحجب عنك دعائي سوء عملي و فعالي و لا تفضحني بخفي ما اطلعت عليه من سري و لا تعاجلني بالعقوبة على ما عملته في خلواتي من سوء فعلي و إساءتي و دوام تفريطي و جهالتي و كثرة شهواتي و غفلتي و كن اللهم بعزتك لي في كل الأحوال [في الأحوال كلها] رءوفا و علي في جميع الأمور عطوفا إلهي و ربي من لي غيرك أسأله كشف ضري و النظر في أمري إلهي و مولاي أجريت علي حكما اتبعت فيه هوى نفسي و لم أحترس فيه من تزيين عدوي

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 221

فغرني بما أهوى و أسعده على ذلك القضاء فتجاوزت بما جرى علي من ذلك بعض [من نقض] حدودك و خالفت بعض أوامرك فلك الحمد [الحجة] علي في جميع ذلك و لا حجة لي فيما جرى علي فيه قضاؤك و ألزمني حكمك و بلاؤك و قد أتيتك يا إلهي بعد تقصيري و إسرافي على نفسي معتذرا نادما منكسرا مستقيلا مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا لا أجد مفرا مما كان مني و لا مفزعا أتوجه إليه في أمري غير قبولك عذري و إدخالك إياي في سعة [سعة من] رحمتك اللهم [إلهي] فاقبل عذري و ارحم شدة ضري و فكني من شد وثاقي يا رب ارحم ضعف بدني و رقة جلدي و دقة عظمي يا من بدأ خلقي و ذكري و تربيتي و بري و تغذيتي هبني لابتداء كرمك و

سالف برك بي يا إلهي و سيدي و ربي أ تراك معذبي بنارك بعد توحيدك و بعد ما انطوى عليه قلبي من معرفتك و لهج به لساني من ذكرك و اعتقده ضميري من حبك و بعد صدق اعترافي و دعائي خاضعا لربوبيتك هيهات أنت أكرم من أن تضيع من ربيته أو تبعد [تبعد] من أدنيته أو تشرد من آويته أو تسلم إلى البلاء من كفيته و رحمته و ليت شعري يا سيدي و إلهي و مولاي أ تسلط النار على وجوه خرت لعظمتك ساجدة و على ألسن نطقت بتوحيدك صادقة و بشكرك مادحة و على قلوب اعترفت بإلهيتك محققة و على ضمائر حوت من العلم بك حتى صارت خاشعة و على جوارح سعت إلى

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 222

أوطان تعبدك طائعة و أشارت باستغفارك مذعنة ما هكذا الظن بك و لا أخبرنا بفضلك عنك يا كريم يا رب و أنت تعلم ضعفي عن قليل من بلاء الدنيا و عقوباتها و ما يجري فيها من المكاره على أهلها على أن ذلك بلاء و مكروه قليل مكثه يسير بقاؤه قصير مدته فكيف احتمالي لبلاء الآخرة و جليل [حلول] وقوع المكاره فيها و هو بلاء تطول مدته و يدوم مقامه و لا يخفف عن أهله لأنه لا يكون إلا عن غضبك و انتقامك و سخطك و هذا ما لا تقوم له السماوات و الأرض يا سيدي فكيف لي [بي] و أنا عبدك الضعيف الذليل الحقير المسكين المستكين يا إلهي و ربي و سيدي و مولاي لأي الأمور إليك أشكو و لما منها أضج و أبكي لأليم العذاب و شدته أم لطول البلاء و مدته فلئن

صيرتني للعقوبات مع أعدائك و جمعت بيني و بين أهل بلائك و فرقت بيني و بين أحبائك و أوليائك فهبني يا إلهي و سيدي و مولاي و ربي صبرت على عذابك فكيف أصبر على فراقك و هبني [يا إلهي] صبرت على حر نارك فكيف أصبر عن النظر إلى كرامتك أم كيف أسكن في النار و رجائي عفوك فبعزتك يا سيدي و مولاي أقسم صادقا لئن تركتني ناطقا لأضجن إليك بين أهلها ضجيج الآملين [الآلمين] و لأصرخن إليك صراخ المستصرخين و لأبكين عليك بكاء الفاقدين و لأنادينك أين كنت يا ولي المؤمنين يا غاية آمال

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 223

العارفين يا غياث المستغيثين يا حبيب قلوب الصادقين و يا إله العالمين أ فتراك سبحانك يا إلهي و بحمدك تسمع فيها صوت عبد مسلم سجن [يسجن] فيها بمخالفته و ذاق طعم عذابها بمعصيته و حبس بين أطباقها بجرمه و جريرته و هو يضج إليك ضجيج مؤمل لرحمتك و يناديك بلسان أهل توحيدك و يتوسل إليك بربوبيتك يا مولاي فكيف يبقى في العذاب و هو يرجو ما سلف من حلمك أم كيف تؤلمه النار و هو يأمل فضلك و رحمتك أم كيف يحرقه لهيبها و أنت تسمع صوته و ترى مكانه أم كيف يشتمل عليه زفيرها و أنت تعلم ضعفه أم كيف يتقلقل بين أطباقها و أنت تعلم صدقه أم كيف تزجره زبانيتها و هو يناديك يا ربه أم كيف يرجو فضلك في عتقه منها فتتركه [فتتركه] فيها هيهات ما ذلك الظن بك و لا المعروف من فضلك و لا مشبه لما عاملت به الموحدين من برك و إحسانك فباليقين أقطع لو لا ما حكمت

به من تعذيب جاحديك و قضيت به من إخلاد معانديك لجعلت النار كلها بردا و سلاما و ما كان [كانت] لأحد فيها مقرا و لا مقاما [مقاما] لكنك تقدست أسماؤك أقسمت أن تملأها من الكافرين من الجنة و الناس أجمعين و أن تخلد فيها المعاندين و أنت جل ثناؤك قلت مبتدئا و تطولت بالإنعام متكرما أ فمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا لا يستوون إلهي و سيدي فأسألك بالقدرة التي قدرتها و بالقضية التي

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 224

حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه أجريتها أن تهب لي في هذه الليلة و في هذه الساعة كل جرم أجرمته و كل ذنب أذنبته و كل قبيح أسررته و كل جهل عملته كتمته أو أعلنته أخفيته أو أظهرته و كل سيئة أمرت بإثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون مني و جعلتهم شهودا علي مع جوارحي و كنت أنت الرقيب علي من ورائهم و الشاهد لما خفي عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته و أن توفر حظي من كل خير أنزلته [تنزله] أو إحسان فضلته [تفضله] أو بر نشرته [تنشره] أو رزق بسطته [تبسطه] أو ذنب تغفره أو خطإ تستره يا رب يا رب يا رب يا إلهي و سيدي و مولاي و مالك رقي يا من بيده ناصيتي يا عليما بضري [بفقري] و مسكنتي يا خبيرا بفقري و فاقتي يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتي من [في] الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالي عندك مقبولة حتى تكون أعمالي و أورادي [إرادتي] كلها وردا واحدا

و حالي في خدمتك سرمدا يا سيدي يا من عليه معولي يا من إليه شكوت أحوالي يا رب يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحي و اشدد على العزيمة جوانحي و هب لي الجد في خشيتك و الدوام في الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك في ميادين السابقين و أسرع إليك في البارزين [المبادرين] و أشتاق إلى قربك في المشتاقين و أدنو منك دنو

مناسك حج و احكام عمره (سبحانى)، ص: 225

المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع في جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادني بسوء فأرده و من كادني فكده و اجعلني من أحسن عبيدك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لي بجودك و اعطف علي بمجدك و احفظني برحمتك و اجعل لساني بذكرك لهجا و قلبي بحبك متيما و من علي بحسن إجابتك و أقلني عثرتي و اغفر زلتي فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهي و إليك يا رب مددت يدي فبعزتك استجب لي دعائي و بلغني مناي و لا تقطع من فضلك رجائي و اكفني شر الجن و الإنس من أعدائي يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين في الظلم يا عالما لا يعلم صل على؟ محمد؟ و؟ آل محمد؟ و افعل بي ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الْمَيَامِينِ مِنْ

آلِهِ [أَهْلِهِ] وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً [كَثِيراً]

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109